پاسخ اجمالی:
متوکل از هرگونه تاراج بيت المال و بناى كاخ هاى با شكوه و راه اندازى تشريفات براي خود و اطرافيانش فرو گذار نمي کرد. او تنها برای جشن ختنه کنان پسرش «عبدالله معتزّ» بالغ بر هشتاد و شش ميليون درهم خرج کرد. سيوطى مى نويسد: او چهار هزار كنيز در كاخ خود داشت كه از همه آنها كام جسته بود و مسعودى، مورخ نامدار، مى گويد: در هيچ زمان و هيچ عصرى مانند دوران حكومت متوكل، پول خرج نمى شد.
پاسخ تفصیلی:
متوکل در مقابل فشارها و محدوديتهاى جانكاه نسبت به شيعيان، از هرگونه تاراج بيت المال و بناى كاخهاى با شكوه وراه اندازى تشريفات براي خود و اطرافيانش فرو گذار نمي کرد.
او كاخهاى متعددى بنا كرد و اموال هنگفتى هزينه آنها نمود. از جمله، كاخهايى بنامهاى: شاه، عروس، شبداز، بديع، غريب و برج بنا كرد و يك ميليون و هفتصد هزار دينار فقط هزينه ساختن كاخ اخير كرد!.(1) نيز قصر ديگرى ساخت كه به قصر «بُركُوء» شهرت يافت. ساختمان اين قصر كه از بهترين و بزرگترين قصرهاى وى بود، بيست ميليون درهم هزينه برداشت!(2) قصرهاى ديگرى نيز بنامهاى: جعفرى، مليح، غرو، مختار، حير براى خوشگذرانى بنا كرده بود كه هر كدام هزاران ميليون درهم خرج برداشته و مورخان بتفصيل از آنها ياد كرده اند.(3)
متوكل تصميم گرفت پسرش «عبدالله معتزّ» را ختنه كند و براى اين منظور تشريفات بسيار پرخرج و سرسام آورى به راه انداخت كه مورخان بتفصيل نوشته اند و ما به گوشه هايى از آن اشاره مى كنيم:
فرشى را كه طول آن يكصد ذراع و عرض آن نيز پنجاه ذراع بود، براى تالار قصر كه داراى همين ابعاد بود، تهيه كردند و براى پذيرايى از مدعوين چهار هزار صندلى از طلا و مرصع به جواهر در تالار قصر چيدند!
به فرمان متوكل بيست ميليون درهم كه براى نثار آماده شده بود، بر سر زنان و خدام و حاشيه نشينان نثار كردند! و يك ميليون درهم كه روى آنها عنوان جشن و مراسم ختنه كنان حك شده بود، بر سر آرايشگر و ختنه كننده و غلامان و پيشكاران مخصوص نثار گرديد!
آن روز از ختنه كننده معتزّ پرسيدند كه تا موقع صرف غذا، چه مبلغى عائد تو شده؟ گفت: هشتاد و چند هزار دينار غير از اشياى زرين و انگشترى و جواهر! وقتى كه صورت مخارج جشن «ختنه كنان» به متوكل تسليم شد... بالغ بر هشتاد و شش ميليون درهم شده بود!!(4)
اينها گوشه هايى از خوشگذرانيها و ولخرجيهاى متوكل از محل بيت المال بود، و گرنه شرح بزمها و عياشيهاى او در اين بحث فشرده نمى گنجد. تنها اينجا اضافه مى كنيم كه «سيوطى» مى نويسد: او چهار هزار كنيز در كاخ خود داشت كه از همه آنها كام جسته بود!(5) «مسعودى»، مورخ نامدار، مى گويد: در هيچ زمان و هيچ عصرى مانند دوران حكومت متوكل، پول خرج نمى شد!(6)
«ابوبكر خوارزمى»، نويسنده بزرگ عصر آل بويه (متوفى 383 يا 393)، طى نامه اى كه در آن، سختگيريهاى عباسيان نسبت به شيعيان و مظلوميت سادات و شيعيان را شرح مى دهد، انگشت روى جنايتهاى متوكل مى گذارد و از اين جشن ننگين نيز ياد مى كند.
پيشوايى از پيشوايان هدايت و سيدى از سادات خاندان نبوت از دنيا مى رود، كسى جنازه او را تشييع نمى كند و قبر او گچكارى نمى شود، اما چون دلقك و مسخره اى و بازيگرى از آل عباس بميرد تمام عدول (عدول دار القضا) و قاضيان در تشييع جنازه او حاضر مى شوند و قائدان و واليان براى او مجلس عزادارى بپا مى دارند! دهريان و سوفسطائيان از شرّ ايشان (آل عباس) در امانند، ليكن آنها هركس را شيعه بدانند به قتل مى رسانند. هر كس نام پسرش را «على» بگذارد، خونش را مى ريزند. شاعر شيعه چون در مناقب وصى و معجزات نبى شعر بگويد، زبانش را مى برند و ديوانش را پاره مى كنند. هارون، پسر خيزران (مقصود واثق خليفه است) و جعفر متوكل در صورتى به كسى عطا مى كردند و بخشش مى نمودند كه به آل ابى طالب دشنام گويد، مانند عبدالله بن مُصْعَب زبيرى و وهب بن وهب بُحتُرى و مروان بن ابى حَفْصَه اموى و عبد الملك بن قُرَيْب اصمعى و بكّار بن عبدالله زبيرى. مدت هزار ماه در منبرها به اميرالمؤمنين ناسزا گفتند (مقصود مدت حكومت بنى اميه است) اما در وصايت او شك به خود راه نداديم.
علويان را از يك وعده خوراك منع مى كنند، در حالى كه خراج مصر و اهواز و صدقات حرمين شريفين و حجاز به مصرف (خُنياگرانى از قبيل) ابن ابى مريم مدنى و ابراهيم موصلى و ابن جامع سهمى و زَلْزَلْ ضارب و بَرْصُوما زامر (سرنا زن، نى زن) مى رسد. متوكل عباسى دوازده هزار كنيز داشت! اما سيدى از سادات اهل بيت، فقط يك كنيز (خدمتكار) زنگى يا سندى دارا بود. اموال خالص و پاكيزه خراج، به دلقكها و مهمانيهاى مربوط به ختنه اطفال، به سگبازان و بوزينه داران، به مخارق و علويه خنياگر و به زرزر و عمرو بن بانه بازيگر، منحصر شده است! يك وعده خوراك و يك جرعه آب را از اولاد فاطمه - عليها السلام - دريغ مى دارند. قومى كه خمس بر آنان حلال و صدقه حرام است و گرامى داشتن و دوستى نسبت به ايشان واجب است، از فقر، مُشرِف به هلاك هستند، يكى شمشير خود را گرو مى گذارد و ديگرى جامه اش را مى فروشد. آنان گناهى ندارند جز اينكه جدشان نبى و پدرشان وصى و مادرشان فاطمه و مادر مادرشان خديجه و مذهبشان ايمان به خدا و راهنمايشان قرآن است. من چه بگويم درباره قومى كه تربت و قبر امام حسين(علیه السلام) را شخم زدند و در محل آن زراعت كردند و زائران قبرش را به شهرها تبعيد نمودند...(7)،(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.