پاسخ اجمالی:
باور عوامانه بر این است که دجال مدعی دروغین یک چشمی است که پیش از ظهور امام زمان(عج) می آید و با ایشان مبارزه می کند. در اناجیل و برخی از احادیث نیز به این معنا اشاره شده است، اما باید توجه داشت که دجال اسم شخص معینی نیست و صفت هر انسان حیله گری است که، می کوشد مردم را از پیوستن به نهضتهای اصلاح طلبانه باز دارد. انبیاء الهی نیز، پیروانشان را از فتنه چنین مدعیان دروغینی برحذر داشته اند.
پاسخ تفصیلی:
هنگامى که سخن از «دجّال» به میان مى آید، معمولا طبق یک سابقه ذهنى عامیانه، فقط ذهن ها متوجّه شخص معیّن یک چشمى مى شود که با جثّه افسانه اى و مرکب افسانه اى تر، با برنامه اى مخصوص به خود پیش از آن انقلاب بزرگ مهدى ظهور خواهد کرد.
ولى همانگونه که از ریشه لغت دجّال از یک سو(1) و از منابع حدیث از سوى دیگر استفاده مى شود، دجّال منحصر به یک فرد نیست بلکه عنوانى است کلّى براى افراد پر تزویر و حیله گر؛ و پر مکر و فریب و حقّه باز که براى کشیدن توده هاى مردم به دنبال خود از هر وسیله اى استفاده مى کنند، و بر سر راه هر انقلاب سازنده اى که در ابعاد مختلف صورت مى گیرد ظاهر مى شوند.
در حدیث معروفى که از صحیح «ترمذى» نقل شده مى خوانیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«انه لم یکن نبى بعد نوح الا انذر قومه الدجال و انى انذرکموه»(2)؛ (هر پیامبرى بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال بر حذر داشت، من نیز شما را بر حذر مى دارم!)
مسلّماً انبیاى پیشین به مردم عصر خود نسبت به فتنه دجّالى که در آخر زمان آشکار مى شود و هزاران سال با آنها فاصله دارد هشدار نمى دادند.
بخصوص که در پایان حدیث مى خوانیم:
«فوصفه لنا رسول اللّه فقال لعله سیدرکه بعض من رآنى او سمع کلامى»؛ (سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) صفات او را براى ما بیان کرد و گفت شاید پاره اى از آنها که مرا دیده اند یا سخن مرا شنیده اند عصر او را درک کنند!)
به احتمال قوى ذیل حدیث اشاره به طاغیان و فریب کاران خطرناکى همچون بنى امیّه و افرادى همانند معاویه است که در لباس «خال المؤمنین» و عنوان «کاتب وحى» به مکر و فریب و تزویر و بیرون راندن مردم از صراط مستقیم به سوى آداب و سنن جاهلى، و زنده کردن نظام طبقاتى و حکومت استبدادى و خودکامه، و روى کار آوردن ناصالحان چاپلوس، و جنایتکاران بی باک، و کنار زدن صلحا و فضلا و مردان لایق، پرداختند.
و نیز در حدیث دیگرى در همان کتاب مى خوانیم:
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در مورد دجّال فرمود: «ما من نبى الا و قد انذر قومه و لکن ساقول فیه قولا لم یقله نبى لقومه تعلمون انه اعور...»؛ (هیچ پیامبرى نبود مگر این که قوم خود را از فتنه دجّال بر حذر داشت، ولى من جمله اى درباره او مى گویم که هیچ پیامبرى به قوم خود نگفته، من مى گویم او یک چشمى است!)
تکیه روى زمان «نوح» در بعضى از این احادیث، شاید به خاطر اشاره به دورترین زمان باشد؛ یا عدم وجود دجّالها در زمانهاى پیش از نوح به سبب این باشد که نخستین آئین و شریعت را نوح آورد، و یا به خاطر عدم نفوذ حیله ها و تزویرها در جوامع انسانى پیشین بوده است.
به هر حال، توصیف دجّال به مرد «یک چشمى» تفسیرى دارد که بزودى به آن مى پردازیم.
جالب توجّه این که در پاره اى از احادیث آمده است که پیش از ظهور مهدى(علیه السلام) 30 دجال ظهور خواهد کرد!(3)
حتّى در اناجیل نیز اشاره به ظهور دجّال شده است.
در رساله دوّم یوحنا (باب 1، جمله 6 و 7) مى خوانیم:
«شنیده اید که دجّال مى آید الحال هم دجّالان بسیار ظاهر شده اند.»
و این عبارت نیز تعدّد دجّالها را تاکید مى کند.
در حدیث دیگرى مى خوانیم: «قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) لا تقوم السّاعة حتى یخرج نحو من ستّین کذّاباً کلّهم یقولون انا نبى»(4)!؛ (پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: رستاخیز بر پا نمى شود مگر آن که شصت نفر دروغ گو ظهور خواهند کرد که همه ادّعاى نبوّت مى کنند!)
گرچه در این روایت عنوان دجّال به میان نیامده، ولى اجمالاً از آن بر مى آید که مدّعیان دروغین و فریبکار در آخر زمان محدود به یک یا چند نفر نخواهد بود.
به هر حال، آنچه را نمى توان در آن تردید کرد این است که هنگام فراهم شدن زمینه هاى انقلاب، در هر جامعه اى که باشد، افراد فریبکارى که در واقع پاسدار نظامهاى فاسد و فرسوده اند براى نگاهدارى وضع موجود، و بهره بردارى از زمینه هاى فکرى و اجتماعى مردم به نفع اهداف نادرست خود، دست به تزویر و حیله گرى مى زنند، و حتّى شعارهاى انقلابى مى دهند، و این یکى از بزرگترین موانع راه اصلاح و انقلاب راستین است.
اینها دجّالانى هستند که همه پیامبران، امّت خویش را از آنها بر حذر داشتند و نسبت به نقشه هاى فریبنده آنها هشدار دادند.
منتها پیش از ظهور مهدى و آن انقلاب عظیم و وسیع و راستین، هر قدر زمینه هاى فکرى و روانى و اجتماعى در سطح جهانى آماده تر مى گردد، فعّالیّت این دجّالان که یکى بعد از دیگرى ظهور مى کنند افزایش مى یابد؛ تا در پیشرفت زمینه هاى انقلابى وقفه ایجاد نمایند و به هزار حیله و فن براى منحرف ساختن افکار دست زنند.
البتّه هیچ مانعى ندارد که یک دجّال بزرگ در رأس همه آنها باشد. و امّا نشانه هایى که در بعضى از روایات براى او ذکر شده بى شباهت به تعبیرات سمبولیک و اشاره و کنایه نیست؛ مثلا، از روایتى که مرحوم علاّمه مجلسى در بحار الانوار از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل کرده چنین استفاده مى شود که او داراى صفات زیر است:
1ـ او یک چشم بیشتر ندارد که در میان پیشانى اش همچون ستاره صبح مى درخشد! امّا همین چشم خون آلود است، گویى با خون ترکیب شده!
2ـ او الاغ (مرکب) سفید تندروى دارد که هر گام او یک میل است و بسرعت زمین را طى مى کند!
3ـ او دعوى خدائى مى کند و هنگامى که دوستان خود را به گرد خویش مى خواند صداى او را تمام جهانیان مى شنوند!
4ـ او در دریاها فرو مى رود و خورشید با او حرکت مى کند، در پیش روى او کوهى از دود و پشت سرش کوه سفیدى قرار دارد که مردم آن را موادّ غذایى مى بینند.
5ـ به هنگام ظهور او مردم گرفتار قحطى و کمبود موادّ غذایى هستند...(5)
شک نیست که ما مجاز نیستیم به هر مفهومى از مفاهیم مذهبى که در قرآن یا منابع حدیث وارد شده شکل سمبولک بدهیم، چه اینکه این کار همان تفسیر به رأى است که در اسلام بشدّت ممنوع شده و عقل و منطق هم آن را مردود مى شمرد، ولى با این حال جمود بر مفهوم نخستین الفاظ در آنجا که قرائن عقلى یا نقلى در کار است آن هم صحیح نیست و موجب دور افتادن از مقصود و مفهوم اصلى سخن است.
و اتّفاقاً درباره حوادث آخر زمان نیز این گونه مفاهیم کنائى بى سابقه نیست؛ از جمله مى خوانیم که «خورشید از مغرب طلوع مى کند.»(6)، (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.