پاسخ اجمالی:
عزّالدین عبدالحمید ابن ابى الحدید معتزلى که از دانشمندان معروف اهل سنّت قرن هفتم هجرى است در شرحى که بر نهج البلاغه نگاشته، بارها در برابر فصاحت و بلاغت فوق العاده نهج البلاغه سر تعظیم فرود آورده است. او در مقدّمه کتابش درباره امام علی(ع) مى گوید: «و امّا فصاحت، او پیشواى فصیحان و سرور بلیغان است و لذا درباره کلام او گفته شده پایین تر از کلام خالق و برتر از کلام مخلوقین است و مردم از او راه و رسم خطابه و نوشتن را آموخته اند».
پاسخ تفصیلی:
عزّالدین عبدالحمید ابن ابى الحدید معتزلى که از دانشمندان معروف اهل سنّت قرن هفتم هجرى است در شرحى که بر نهج البلاغه نگاشته، بارها در برابر فصاحت و بلاغت فوق العاده نهج البلاغه سر تعظیم فرود آورده است.(1)
او در یکجا - ذیل خطبه 221- بعد از شرح بخشى از کلام على(علیه السلام) ـ درباره برزخ ـ مى گوید: «وَ یَنْبَغى لَوِاجْتَمَعَ فُصَحاءُ الْعَرَبِ قاطِبَةً فى مَجْلِس وَ تُلِیَ عَلَیْهِمْ، اَنْ یَسْجُدُوا لَهُ کَمَا سَجَدَ الشُعَراءُ لِقَوْلِ عَدِیّ ابنِ الرُّقاعِ:
قَلَم أصابَ مِنَ الدَّواةِ مِدادَها... فَلَمّا قیلَ لَهُمْ فی ذلِکَ قالُوا إنّا نَعْرِفُ مَواضِعَ السُّجُودِ فی الشِّعْرِ کَما تَعْرِفُونَ مَواضِعَ السُّجُودِ فی الْقُرآنِ»؛ (اگر تمام فصحاى عرب در مجلس واحدى اجتماع کنند و این بخش از خطبه براى آنها خوانده شود سزاوار است براى آن سجده کنند، [همان گونه که روایت کرده اند] هنگامى که شعراى عرب شعر معروف «عَدِیّ بن الرقاع»، (قلم أصاب...) را شنیدند، براى آن سجده کردند چون که از علّت آن سؤال شد گفتند ما محل سجود در شعر را مى شناسیم آن گونه که شما محلّ سجود را در [آیات سجده] قرآن مى شناسید).(2)
در جایى دیگر هنگامى که به مقایسه اجمالى میان بخشى از کلام «مولا على»(علیه السلام) با سخنان معروف «ابن نباته»،(3) خطیب معروف قرن چهارم هجرى مى پردازد، مى گوید:
«فَلْیَتَامَّلْ اَهْلُ الْمَعْرِفَةِ بِعِلْمِ الْفَصاحَةِ وَ الْبیانِ هذَا الْکَلامَ بِعَیْنِ الاِنْصافِ یَعْلَمُوا أنَّ سَطْراً واحِداً مِنْ کَلامِ نَهْجِ الْبَلاغَةِ یُساوی ألْفَ سَطْر مِنْهُ بَل یَزیدُ وَ یُرْبی عَلى ذلِکَ», (آگاهان به علم فصاحت و بلاغت اگر این گفتار على(علیه السلام) را با دیده انصاف بنگرند مى دانند که یک سطر از نهج البلاغه مساوى هزار سطر از سخنان معروف «ابن نباته» است بلکه بر آن فزونى مى گیرد و برترى مى جوید).(4)
باز در همین زمینه تعبیر عجیبى دارد، در آن جا که یکى از خطابه هاى «ابن نباته» را در زمینه جهاد که در اوج فصاحت است نقل مى کند که با جمله اى از کلمات «امیرمؤمنان» در خطبه جهاد آمیخته شده، «ما غُزِىَ قَوْم فی عُقْرِ دارِهِمْ إلاّ ذَلُّوا»؛ (هیچ قوم و ملّتى در درون خانه ها مورد هجوم دشمن واقع نشدند مگر این که ذلیل شدند).
(ابن ابى الحدید) مى گوید: «به این جمله بنگر و ببین چگونه از میان تمام خطبه ابن نباته فریاد مى کشد، فریاد فصاحت و بلاغت و به شنونده اش اعلام مى دارد که از معدنى غیر از معدن بقیه خطبه برخاسته و از خاستگاهى غیر از آن خاستگاه است. به خدا سوگند همین یک جمله چنان خطبه ابن نباته را آراسته و زینت بخشیده آن گونه که یک آیه از قرآن در لابه لاى یک خطبه معمولى درست همچون گوهرى درخشنده است که پیوسته نورافشانى مى کند و روى بقیه سخن روشنایى مى پاشد».(5)
سرانجام گفتار او را با سخنى که در مقدّمه کتابش بیان کرده پایان مى دهیم، مى گوید: «وَ امَّا الْفَصاحَةُ فَهُوَ(علیه السلام) اِمامُ الْفُصَحاءِ وَ سَیِّدُ الْبُلَغاءِ وَ فی کَلامِهِ قیلَ: دُونَ کَلامِ الْخالِقِ وَ فَوْقَ کَلامِ الْمَخْلوقین وَ مِنْهُ تَعَلَّمَ النّاسُ الْخِطابَةَ وَ الْکِتابَةَ»؛ (و امّا فصاحت، او پیشواى فصیحان و سرور بلیغان است و لذا درباره کلام او گفته شده پایین تر از کلام خالق و برتر از کلام مخلوقین است و مردم از او راه و رسم خطابه و نوشتن را آموخته اند).(6).(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.