پاسخ اجمالی:
منکران اعجاز با تمسک به بعضی از آیات، در صدد نفی معجزه از انبیاء و مخصوصا پیامبر(ص) هستند؛ اما هیچ یک از این آیات، معجزات را به طور مطلق نفى نمى کند و دلالتی بر نفی معجزات سایر انبیاء ندارد و اعجاز قرآن را نیز نفى نمى کند. بلکه هدف آن، نفى معجزات اقتراحى بوده و نفی این تصور که پیامبران هر معجزه ای که بخواهند انجام مى دهند. ضمن اینکه قرآن معجزات فراوانى براى انبیاء سلف بیان کرده است؛ و پیامبر(ص) نمى توانسته ادعای نبوت نموده و معجزات پیامبران گذشته را ذکر کند ولی خودش اعجاز نداشته باشد.
پاسخ تفصیلی:
منکران اعجاز، دست به دامن پاره اى از آیات قرآن زده و چنین پنداشته اند که این آیات مسأله معجزات انبیاء، - مخصوصاً پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) - را نفى مى کنند و معجزاتى غیر از قرآن را انکار مى نمایند؛ عمده ترین آیاتى که به آن تمسّک جسته و یا ممکن است تمسّک جویند آیات زیر است:
1- در سوره اسراء مى خوانیم: «وَقَالُوا لَنْ نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الاَْرْضِ یَنْبُوعاً * أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِّنْ نَّخِیل وَعِنَب فَتُفَجِّرَ الاَْنهَارَ خِلاَلَهَا تَفْجِیراً * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفاً أَوْ تَأْتِىَ بِاللهِ وَالْمَلاَئِکَةِ قَبِیلا * أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِّنْ زُخْرُف أَوْ تَرْقَى فِی السَّمَاءِ وَلَنْ نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلاَّ بَشَراً رَّسُولا»؛(1)
(و گفتند: "ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم تا این که چشمه جوشانى از این سرزمین [خشک و سوزان] براى ما خارج سازى،* یا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد؛ و در لابه لاى آن نهرها جارى سازى، * یا قطعات [سنگ هاى] آسمان را آنچنان که مى پندارى، بر سر ما فرود آرى؛ یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاورى، * یا براى تو خانه اى [پر نقش و نگار] از طلا باشد؛ یا به آسمان بالا روى؛ و حتّى اگر به آسمان روى، ایمان نمى آوریم مگر آن که نامه اى [از سوى خدا] بر ما فرود آورى که آن را بخوانیم. بگو:" منزّه است پروردگارم [از این سخنان بى معنا]! مگر من جز انسانى فرستاده [از سوى خدا] هستم؟!")
همان گونه که مى بینیم پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در برابر هیچ یک از معجزاتى که این گروه از مشرکان قریش از او خواستند تسلیم نشد و تنها جوابش این بود که : منزّه است پروردگار من، مگر من جز بشرى فرستاده خدا هستم؟
2- باز در همان سوره مى خوانیم: «وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُّرْسِلَ بِالاْیَاتِ إِلاَّ أَنْ کَذَّبَ بِهَا الاَْوَّلُونَ»؛ (هیچ چیز مانع ما نبود که این معجزات [در خواستى بهانه جویان] را بفرستیم جز این که پیشینیان [که همین درخواست ها را داشتند]، آن را تکذیب کردند).(2)
این آیه نیز نشان می دهد که به خاطر تکذیب پیشینیان نسبت به آیات الهى، خداوند معجزه اى به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نداد!
3- در سوره هود آمده است: «فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحى اِلَیْکَ وَ ضَائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ اَنْ یَقُولُوا لَوْ لاَ اُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ اَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ اِنَّمَا اَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللهُ عَلَى کُلِّ شَىْء وَکِیلُ»: (شاید [ابلاغ] بعض آیاتى را که به تو وحى مى شود، [به خاطر عدم پذیرش آنها] ترک کنى [و به تأخیر اندازى]؛ و سینه ات از این جهت تنگ [و ناراحت] شود که مى گویند:" چرا گنجى بر او نازل نشده و یا چرا فرشته اى همراه او نیامده است؟!" نگران مباش! چرا که تو فقط بیم دهنده اى؛ و خداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چیز است و به حساب آنان مى رسد.")(3) این آیه نیز شبیه آیه اول است که در برابر تقاضاى کافران مى فرماید: «اِنَّمَا اَنْتَ نَذِیرٌ»؛ (تو فقط بیم دهنده اى.)
4- در سوره رعد نیز آمده است: «وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ اُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّنْ رَّبِّهِ، اِنَّمَا اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْم هَاد»؛ (کسانى که کافر شدند مى گویند:" چرا آیه [و معجزه اى] از پروردگارش بر او نازل نشده؟!" تو فقط بیم دهنده اى؛ و براى هر گروهى هدایت کننده اى است و اینها همه بهانه است.)(4) آیا این تعبیر نمى گوید که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در برابر خواسته هاى آنها براى معجزه تسلیم نشد؟
5- در سوره انعام نیز مى خوانیم: «و قَالُوا لَوْ لاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّنْ رَّبِّهِ قُلْ اِنَّ اللهَ قَادِرٌ عَلى اَنْ یُنَزِّلَ آیَةً وَلکِنَّ اَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ»؛ (و گفتند:" چرا نشانه [و معجزه اى] از طرف پروردگارش بر او نازل نمى شود؟!" بگو:" خداوند، قادر است که نشانه اى نازل کند؛" ولى بیشتر آنها نمى دانند.)(5)
مفسّر بزرگ مرحوم "امین الاسلام طبرسى" در ذیل این آیه مى گوید: «جمعى از ملاحده (کفّار) بر مسلمین به این آیه اعتراض کرده و گفته اند: "آیه دلالت بر این دارد که خداوند آیتى بر محمّد(صلى الله علیه وآله) نازل نکرده است؛ چرا که اگر نازل کرده بود در پاسخ مشرکان به آن اشاره مى کرد."»
از کلام این محقّق معلوم مى شود که این گونه وسوسه ها در مورد معجزات از قدیم بوده است و منحصر به عصر و زمان ما نیست.
توجّه به چند نکته مى تواند تفسیر و مفهوم این آیات را روشن سازد و به بهانه ها پایان دهد.
1- روشن است که هیچ یک از این آیات معجزات را به طور مطلق نفى نمى کند، و به فرض که دلالتى بر آنچه استدلال کنندگان به آن مى پندارند داشته باشد، تنها دلیل بر نفى معجزه از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است؛ اضافه بر این مسلّماً معجزه بودن قرآن را نفى نمى کند؛ چرا که در چندین آیه از قرآن مجید، این کتاب آسمانى به عنوان یک معجزه جاویدان معرفى شده و از تمام مخالفان دعوت به معارضه گردیده، و در مقابل آن عاجز مانده اند. چه معجزه اى از این برتر و بالاتر که جن و انس را دعوت به مقابله کند و امّا توانایى مقابله نداشته باشند؟ (6)
2- لحن این آیات نشان مى دهد که هدف، نفى معجزات حقیقى نبوده؛ بلکه هدف، نفى معجزات اقتراحى بوده است.
توضیح این که: آنچه وظیفه پیامبران است، اثبات صدق دعوى خود، از طریق معجزات یا طرق دیگر مى باشد؛ بنابراین هرگاه به قدر کافى معجزه نشان دهند دیگر هیچ گونه وظیفه اى در این رابطه ندارند؛ پیامبر(صلى الله علیه وآله) یک خارق العاده گر نیست که در جایى بنشیند و هرکس از در وارد شود مطابق میل و سلیقه خود پیشنهاد معجزه اى کند؛ و پس از مشاهده آن اگر مایل بود باز پیشنهاد دیگرى مطرح کند؛ و قوانین و سنن آفرینش را به بازى بگیرد؛ و بعد از این همه نیز دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بپذیرد یا اگر میلش اقتضا نکرد به بهانه اى شانه خالى کند.
3- مسلّماً معجزات در واقع کار خداوند است و پیامبران هر معجزه اى داشته باشند به اذن و فرمان او است؛ ولى گاه این تصور براى گروهى از مردم پیدا مى شده که پیامبران در زمینه معجزات فعّال ما یشاء هستند و هرچه بخواهند انجام مى دهند. این امر زمینه غلوّ را درباره انبیاء فراهم مى ساخته، و اى بسا سبب مى شده که مردم آنها را همچون خدا بدانند; به همین دلیل گاه انبیاء و پیامبران الهى تسلیم پیشنهاد معجزات نمى شدند و مى گفتند: این کار از ناحیه ما نیست؛ بلکه منوط به اذن و فرمان خداوند است و باید ببینیم او چه اراده کرده است.
شاهد این سخن آن که در آیه 38 سوره رعد مى خوانیم: «وَمَا کَانَ لِرَسُول أَنْ یَأْتِىَ بِآیَة إِلاَّ بِإِذْنِ اللهِ»؛ (و هیچ پیامبرى نمى توانست معجزه اى بیاورد، مگر به اذن خدا).
همین معنا به وضوح در سوره انعام، آیه 109 نیز آمده است؛ مى فرماید: «وَأَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَتْهُمْ آیَةٌ لِّیُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الاْیَاتُ عِنْدَ اللهِ وَمَا یُشْعِرُکُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لاَ یُؤْمِنُونَ»؛ (آنها با نهایت اصرار، به خدا سوگند یاد کردند که اگر معجزه اى براى آنان بیاید، حتماً به آن ایمان مى آورند؛ بگو: "معجزات فقط به اراده خدااست [و در اختیار من نیست]؛ و شما از کجا مى دانید که هر گاه معجزه اى بیاید [ایمان مى آورند؟ خیر،] ایمان نمى آورند!").
این آیه از یک سو لجاجت آنها را در امر تقاضاى معجزات؛ و از سوى دیگر وابستگى معجزات را به اراده مطلقه پروردگار روشن مى کند.
آخرین سخن در این زمینه این که: قرآن مجید خارق عادات و معجزات فراوانى براى انبیاى سلف بیان کرده است؛ مسلّماً پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) هرگز نمى توانسته است این معجزات را در کتاب آسمانى اش ذکر کند و از طریق وحى الهى از آنها پرده بردارد بدون آن که خودش چیزى از آنها را ارائه دهد؛ در حالى که خود را به عنوان خاتم انبیاء و بزرگترین آن ها به مردم معرفى مى کند؛ و آیین خویش را آیین جاودانى و برترین آیین ها مى دانند.
چگونه مردم قانع مى شوند که انبیاى دیگر آن همه معجزات داشته باشند و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) با آن همه مقام و عظمتش معجزه اى همچون آنها نداشته باشد.
این تحلیل نشان مى دهد که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) غیر از قرآن مجید معجزات چشم گیر دیگرى - که بى شباهت به معجزات انبیاى سلف نبوده -، داشته است. آیاتى از قرآن نیز گواه بر این موضوع است. بنابراین اصرار بر نفى معجزات دیگر از سوى بعضى از ناآگاهان به هیچ وجه صحیح به نظر نمى رسد.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.