پاسخ اجمالی:
تعابير«ختم» و «طبع» درباره افراد بى ايمان و گناهکارى است که لجاجت و حق ستيزیشان به حدی رسیده که ديگر هيچ راه نفوذي براي هدايت الهي باقي نمي گذارد و به اصطلاح قلب آنها لاک و مهر شده است. مطابق آيات و روايات انسان بايد گناهان را با توبه و عمل صالح بشويد، مبادا به صورت رنگ ثابتى براى قلب در آيد و بر آن مهر نهد.
پاسخ تفصیلی:
در آیه 7 سوره «بقره» و بسیارى دیگر از آیات قرآن براى بیان سلب حس تشخیص و درک واقعى از افراد، تعبیر به «ختم» شده است، و احیاناً تعبیر به «طبع» و «رین». این معنى از آنجا گرفته شده است که در میان مردم رسم بر این بوده هنگامى که اشیائى را در کیسه ها یا ظرف هاى مخصوصى قرار مى دادند، و یا نامه هاى مهمى را در پاکت مى گذاردند، براى آن که کسى سر آن را نگشاید و دست به آن نزند آن را مى بستند و گره مى کردند و بر گره مهر مى نهادند، امروز نیز معمول است اسناد رسمى املاک را به همین منظور با ریسمان مخصوصى بسته و روى آن قطعه سربى قرار مى دهند و روى سرب مهر مى زنند، تا اگر از صفحات آن چیزى کم و زیاد کنند، معلوم شود. در تاریخ شواهد فراوانى دیده مى شود که رؤساى حکومت ها، کیسه هاى زر را به مهر خویش مختوم مى ساختند و براى افراد مورد نظر مى فرستادند، این براى آن بوده که هیچ گونه تصرفى در آن نشود تا به دست طرف برسد؛ زیرا تصرف در آن بدون شکستن مهر ممکن نبود. امروز نیز معمول است کیسه هاى پستى را لاک و مهر مى کنند. در لغت عرب براى این معنى کلمه «ختم» به کار مى رود، البته این تعبیر درباره افراد بى ایمان لجوجى است که بر اثر گناهان بسیار در برابر عوامل هدایت نفوذناپذیر شده اند، و لجاجت و عناد در برابر مردان حق در دل آنان چنان رسوخ کرده که درست همانند همان بسته و کیسه سر به مهر هستند که دیگر هیچ گونه تصرفى در آن نمى توان کرد، و به اصطلاح قلب آنها لاک و مهر شده است. «طبع» نیز در لغت به همین معنى آمده است و «طابع» (بر وزن خاتم) هر دو به یک معنى مى باشد یعنى چیزى که با آن مهر مى کنند. اما «رین» به معنى زنگار یا غبار، لایه کثیفى است که بر اشیاء گران قیمت مى نشیند، این تعبیر، در قرآن نیز براى کسانى که بر اثر خیره سرى و گناه زیاد قلبشان نفوذناپذیر شده، به کار رفته است، در سوره «مطففین» آیه 14 مى خوانیم: «کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُون»؛ (چنین نیست، اعمال زشت آنها زنگار و لایه بر قلب آنها افکنده است). و مهم آن است که انسان مراقب باشد اگر خداى ناکرده گناهى از او سر مى زند در فاصله نزدیک آن را با آب توبه و عمل صالح بشوید، مبادا به صورت رنگ ثابتى براى قلب در آید و بر آن مهر نهد. در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم:«ما مِنْ عَبْد مُؤْمِن إِلاّ وَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ بَیْضاءُ فَإِذا أَذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِی النُّکْتَةِ نُکْتَةٌ سَوْداءُ فَإِنْ تابَ ذَهَبَ ذلِکَ السَّوادُ، وَ إِنْ تَمادى فِی الذُّنُوبِ زادَ ذلِکَ السَّوادُ حَتّى یُغَطِّیَ الْبَیاضَ، فَإِذا غَطَّى الْبَیاضَ لَمْ یَرْجِعْ صاحِبُهُ إِلى خَیْر أَبَداً، وَ هُوَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»؛ (هیچ بنده مؤمنى نیست مگر این که در قلب او یک نقطه (وسیع) سفید و درخشنده اى است هنگامى که گناهى از او سر زند در میان آن منطقه سفید، نقطه سیاهى پیدا مى شود، اگر توبه کند آن سیاهى بر طرف مى گردد و اگر به گناهان ادامه دهد بر سیاهى افزوده مى شود، تا تمام سفیدى را بپوشاند، و هنگامى که سفیدى پوشانده شد، دیگر صاحب چنین دلى هرگز به خیر و سعادت باز نمى گردد، و این معنى گفتار خدا است که مى گوید: «کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»).(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.