پاسخ اجمالی:
این ادعا باطل است؛ زیرا رضوی و ذی طوی مکان های مقدسی است که توسط پیامبر(ص) و ائمه(ع) به آنها اشاره شده و ربطی به کیسانیه ندارد. ضمن اینکه در این دعا عباراتی هم وجود دارد که با عقاید کیسانیه منافات دارد، از جمله اینکه امام زمان از فرزندان فاطمه معرفی شده در حالیکه محمد حنفیه از فرزندان فاطمه نیست؛ وعباراتی مثل «بنفسى انت من مغیّب لم یخل منّا» غیبت حضرت را به معنی ناشناس بودن در بین مردم دانسته نه پنهان شدن در مکان خاص؛ و عبارات دیگر که با عقاید امامیه سازگار است.
پاسخ تفصیلی:
دعاى ندبه بحقّ، یکى از دعاهاى جالب و پرمعنا است. از نظر فصاحت بسیار فصیح و روان و حساب شده و متین است و از نظر محتوا باید گفت یک دعاى علمى، انقلابى، عقیدتى و سیاسى و در عین حال پر احساس و عاطفى است و اگر درست به مفهوم آن آگاهى حاصل گردد مى تواند منبع الهام بخشى براى مبارزات اجتماعى و بر ضدّ ظلم بوده باشد. (البتّه به شرط آگاهى، نه به صورت تخدیر)
در آغاز دعا نخست اشاره اى به فلسفه بعثت پیامبران و سپس اشاره کوتاهى به تاریخچه آنان و مقامات مختلف هریک و سپس بطور مشروح تر بحثى از قیام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و مقامات آن بزرگوار و بعد بطور مشروح خلافت بلافصل امیرمؤمنان على(علیه السلام) با دلایل و مدارک زنده و قاطع از آیات و روایاتى که مورد قبول همه فرق اسلامى است مورد بحث قرار گرفته و به علل قیام جمعى از امّت برخلاف اهل بیت و خاندان پیغمبر و شهادت و کشتار و تبعید آنان و سپس به دعوت امامان یکى بعد از دیگرى اشاره شده است، بطورى که قلوب را کاملا متوجّه به قیام مهدى(عج) مى نماید و از آن پس با لحنى عاشقانه و آمیخته با هیجان خاصّ روحى و عمیقترین احساسات انسانى، خطاب به ولىّ عصر(عج) مى شود و ضمن ابراز اشتیاق شدید به قیام حضرتش، برنامه اصلاحى و انقلابى او تشریح مى گردد و بعد با چند نیایش زنده و مؤثّر دعا پایان مى پذیرد.
این از نظر محتویات دعا، امّا این که بعضى پنداشته اند که این دعا شباهتى با عقاید کیسانیّه دارد کاملا مردود است و قبلا لازم است چند جمله کوتاه در معرّفى مذهب کیسانیّه ذکر کرده و سپس شواهد ردِّ پندار بالا را از خود دعا استخراج کنیم:
«کیسانیّه» آن چنان که در کتب عقاید و مذاهب آمده است، یک فرقه شیعه چهار امامى بودند که پس از حضرت على و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) به امامت «محمّد حنفیّه» عقیده دارند و گفته مى شود علّت این که آنها را کیسانیّه مى نامند این است که یکى از هواخواهان سرسخت این مذهب شخصى به نام «کیسان» بود که خود را از علاقه مندان على(علیه السلام) معرّفى مى کرد و بعضى هم «کیسان» را از القاب «مختار بن ابى عبیده» مى دانند و او را از پیروان این مذهب ذکر کرده اند.
گرچه کیسانیّه خود منشعب به شعبه هایى شده اند ولى شعبه مشهور آنها عقیده دارند که «محمّد حنفیّه» هم اکنون زنده است و در کوه «رضوى» در اطراف مدینه در نقطه دور افتاده اى زندگى مى کند و خداوند آب آشامیدنى و عسل هاى کوهى در اختیار او قرار داده و «مهدى منتظر» اوست.
گفته مى شود «کثیر» شاعر معروف عرب از پیروان این فرقه است و در اشعارش چنین مى گوید:
الا ان الائمّة من قریش *** ولاة الحق اربعة سواء
على و الثّلاثة من بنیه *** هم الاسباط لیس بهم خفاء
و سبط لا یذوق الموت حتّى *** یقودالخیل یقدمها الولاء
یغیب لایرى فیهم زمانا *** برضوى عند عسل و ماء
شاعر در این اشعار عدد ائمّه را چهار نفر - على(علیه السلام) و سه فرزندش - ذکر مى کند و سپس به غیبت محمّد بن حنفیّه در کوه رضوى اشاره مى نماید. امروز این فرقه کمتر پیروان شناخته شده اى دارد و غالباً نام آنها را در کتب تاریخ ادیان مى یابیم. اکنون به اصل سخن بازگردیم:
دعاى ندبه به صراحت تمام مذهب کیسانیّه را نفى مى کند و با عقاید شیعه اثنى عشرى کاملا منطبق است زیرا:
1- در سه جمله از دعاى ندبه درباره نسبت حضرت مهدى(عج) مى خوانیم «و ابن خدیجة الغرّاء» و «ابن فاطمة الکبرى» و «جدّته الصّدّیقة الکبرى فاطمة بنت محمّد(صلى الله علیه وآله)» یعنى او از فرزندان خدیجه و فاطمه(علیهما السلام) است. با این حال جاى تعجّب است که کسى براى دعاى ندبه شباهتى به عقاید کیسانیّه قائل گردد، اگر فرضاً کلمه «رضوى» ایجاد شبهه اى کند (که خواهیم دید نمى کند) این سه جمله صریح، هرگونه شبهه اى را مى تواند برطرف سازد.
2- در این دعا بعد از جمله «این ابناء الحسین» مى خوانیم «صالح بعد صالح و صادق بعد صادق این السّبیل بعد السّبیل، این الخیرة بعد الخیرة، این الشّموس الطّالعة، این الاقمار المنیرة، این الانجم الزّاهرة، این اعلام الدّین و قواعد العلم این بقیّة الله»؛ (کجا هستند فرزندان امام حسین(علیه السلام) صالحى پس از صالح دیگر و راستگویى پس از راستگوى دیگر، کجا هست راه به سوى خدا پس از دیگرى، انتخاب شده اى (از سوى خدا) پس از دیگرى، کجا هستند خورشیدهاى درخشان و ماه هاى تابان و ستارگان فروزان و پرچم هاى آیین حق و پایه هاى علم و دانش، سپس جمله را به صورت مفرد آورده و مى گوید: کجاست آن کسى که خدا او را ذخیره کرده است...؟)
این جمله هاى مکرّر به روشنى مى گوید بعد از امام حسین(علیه السلام) امامان متعدّدى بودند که یکى پس از دیگرى براى اصلاح امّت و دعوت به سوى خدا و بسط علم و دانش قیام کردند تا مى رسد به آخرین ذخیره الهى و او را به صورت مفرد بیان کرده است.
با این حال آیا مى توان شباهتى براى دعاى ندبه با عقاید کیسانیّه - آنها که نه براى فرزندان امام حسین(علیه السلام) منصبى قائل هستند و نه غیر از محمّد بن حنفیّه امامان دیگرى را به رسمیّت مى شناسند - پیدا کرد؟
آیا جاى تعجّب نیست که گفته شود پس از ذکر ولایت على(علیه السلام) مطلب بریده شده و امامان وسط نادیده گرفته شده اند و تنها سخن از مهدى به میان آمده و این مناسب عقیده فرقه کیسانیّه است! آیا این ده جمله پى در پى درباره امامان دیگر به خاطر این که اسمشان صریحاً برده نشده، کافى به نظر نمى رسد؟! آیا براى نفى عقاید کیسانیّه ده جمله کم است؟!
3ـ در جمله هاى «بنفسى انت من مغیّب لم یخل منّا بنفسى انت من نازح ما نزح عنّا» خطاب به ولى عصر(عج) مى گوییم: «جانم به فدایت که پنهانى ولى از ما خالى نیستى و دورى هستى که از ما جدا نیستى...».
در این دو جمله مهدى(عج) را در میان خود و نزدیک به خود معرّفى مى کنیم و این خود مى رساند که غیبت او به این معنى نیست که همچون یک موجود نامریى و در مکان خاصّى از چشم ها پنهان باشد، بلکه به صورت ناشناس در اجتماعات رفت و آمد دارد و محلّ ثابتى براى او وجود ندارد.
4- از آنچه در بالا گفتیم روشن شد که فقرات این دعا یکى پس از دیگرى عقیده فرقه خرافى کیسانیّه را نفى مى کند و با عقیده شیعه اثنى عشرى کاملا منطبق است.
تنها چیزى که باقى مى ماند وجود کلمه «رضوى» در یکى از جمله هاى این دعاست که نکته آن با مراجعه به مدارک و منابع اسلامى روشن مى گردد. (دقّت کنید)
توضیح این که: «یاقوت حوى بغدادى» نویسنده معروف در کتاب «معجم البلدان» درباره «رضوى» چنین مى نویسد:
«رضوى... کوهى است در اطراف مدینه و رضوى (بر وزن رجبى) منسوب به آن را گویند، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) درباره این کوه فرمود: رضوى کوهى است که خدا از آن راضى و خشنود است. سپس بعد از نام بردن از کوه هاى مقدّس دیگر در ذیل کلام خود مى گوید:
«عرام بن اصبع سلمى گفته است: رضوى کوهى است که از ینبع یک روز فاصله دارد و در هفت منزلى مدینه است و یکى از کسانى که این کوه را سیر کرده به من اطّلاع داد که آب فراوان و درختان بسیار دارد و این همان کوهى است که طایفه کیسانیّه مى پندارند محمّد بن حنفیّه در آن اقامت دارد و زنده است».
و امّا «ذى طوى» که بعد از کوه «رضوى» در دعاى ندبه آمده، یکى از کوه هاى اطراف مکّه است که در راه «تنعیم» قرار دارد و یک فرسخ از مکّه فاصله دارد و از آن جا خانه هاى مکّه دیده مى شود.
در روایتى از امام باقر(علیه السلام) وارد شده که: حضرت قائم از طریق ذى طوى وارد سرزمین مکّه مى شود و نخست با مجاهدانى به تعداد مجاهدان بدر (نخستین برخورد اساسى اسلام و کفر) به کنار خانه کعبه مى آید و پرچم انقلاب و پیروزى را در آن جا بر مى افرازد.
از آنچه در بالا گفته شد، نتیجه مى گیریم که رضوى از کوه هاى مقدّس بوده و در روایات پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است (مقدّس بودن یک سرزمین یا یک کوه یا مثلا حجر الاسود به خاطر جبهه هاى تاریخى و حوادث مهمّى است که در طول تاریخ بشر بر آنها گذشته و مربوط به صحنه هاى فداکارى مردان خداست که به خود دیده است).
بنابر این کوه رضوى پیش از آن که در عقاید کیسانیّه نقشى پیدا کند در سخنان پیامبر وارد شده است، بلکه شاید انتخاب این کوه از طرف کیسانیّه براى عقاید خود به خاطر همان «قداست» آن بوده تا رنگ قداست به معتقدات باطل خود بدهند.
با این حال اگر رضوى در دعاى ندبه آمده، آن را باید به ریشه اصلى که در گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) است برگردانیم نه به عقیده کیسانیّه که جنبه فرعى دارد.
شاهد دیگر این سخن ذکر کوه «ذى طوى» که در نزدیکى مکّه است مى باشد؛ زیرا ذى طوى به هیچ وجه دخالتى در عقاید کیسانیّه ندارد و از همه گذشته کلمه «ام غیرها» است - یعنى یا غیر اینها - که در دعاى ندبه آمده و این خود دلیل بر این است که حضرت مهدى(عج) برخلاف پندار کیسانیّه محلّ خاصّى ندارد و در شهرها و کوه ها و نقاط مختلف جهان ممکن است رفت و آمد داشته باشد و همچون جدّش پیامبر(صلى الله علیه وآله) که گاهى در جبل النّور و غار حرا و زمانى در کنار خانه کعبه و زمانى در میان مردم مکّه یا مدینه بود، حضرت مهدى(عج) نیز در نقاط مختلفى ممکن است به سر برد و گاهى نیز در میان ما بوده باشد.
ذکر این نکته نیز لازم است که برخی ایراداتى بر متن دعای ندبه گرفته اند که یکى دو مورد آن را به عنوان نمونه مطرح مى کنیم:
نخستین اشکال این است که: چرا راجع به حضرت ابراهیم(علیه السلام) در دعا چنین آمده است «و سألک لسان صدق فى الآخرین فاجبته و جعلت ذلک علیاً» سپس ایراد کرده که جمله «جعلت ذلک علیاً» اصلا تناسبى با جمله قبلى ندارد (مثل این که ایراد کننده خیال کرده کلمه علیاً را به معناى على(علیه السلام) مى گیریم!).
ولى با مراجعه به قرآن معناى دو جمله کاملا از هر جهت روشن است؛ زیرا قرآن از قول ابراهیم نقل مى کند که از خداوند تقاضا کرد: «وَ اجْعَلْ لى لِسانَ صِدْق فِى الآخِرینَ»؛ (و براى من در میان امتّ هاى آینده، زبان صدق (و ذکر خیرى) قرار ده!)(1) و در آیه دیگرى درباره ابراهیم و اسحق و یعقوب مى گوید: «وَجَعَلنا لَهُمْ لِسانَ صِدْق عَلِیّاً»؛ (و براى آنها نام نیک و مقام برجسته اى (در میان همه امّت ها) قرار دادیم!)(2) از ترکیب این دو آیه با هم جمله اى که در متن دعاست اقتباس شده است.
این اقتباس زیبا از دو آیه قرآن عیبش کجاست؟ آیا سر سوزنى اشکال دارد؟
معناى مجموع دو جمله این است: «ابراهیم از تو خواست که آیندگان از او به راستى یاد کنند و تو دعاى او را اجابت کردى و آن را به طور عالى و کامل قرار دادى».(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.