پاسخ اجمالی:
اولا: قضاوت شیعه درباره نپذیرفتن ادعاهای جعفر و پذیرفتن سخنان عثمان بن سعید ربطی به موضوع «عصمت» ندارد و هیچ کدام از این دو معصوم نیستند. در چنین حالتی باید به وضعیت این دو در «عدالت» یا عدم عدالت رجوع کرد. منابع تاریخی و رجالی گواهی می دهند که جعفر شخصیتی منحرف و غیرقابل اعتماد و در مقابل عثمان شخصیتی مورد اعتماد معصومین بوده است.
ثانیا: غیر از روایت عثمان بن سعید، روایات وارده درباره مهدویت - حتی از منابع اهل سنت - آن قدر زیادند که هر کسی را در ایمان به این آموزه مجاب می کند. روایات زیادی در منابع شیعه دیدار عده ای از شیعیان و اصحاب خاص امام حسن عسکری(ع) را با حضرت مهدی(عج) گزارش می کنند.
پاسخ تفصیلی:
حوادث بعد از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) ممکن است بهانه ای به دست برخی معاندان و بهانه گیران بدهند که علیه آموزه خدشه ناپذیر مهدویت، برخی شبهات را مطرح کنند. یکی از این شبهات به شخصیت جعفر بن علی، برادر امام حسن عسکری(ع) برمی گردد. این سؤال مطرح می شود که در تعارض قول جعفر مبنی بر فرزند نداشتن امام با قول عثمان بن سعید، یکی از نزدیک ترین اصحاب امام عسکری(ع) و نائب اول حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) مبنی بر وجود فرزندی برای آن امام(ع)، چرا شیعیان قول عثمان را بر قول جعفر ترجیح می دهند در حالی که هیچ کدام از آن دو معصوم نیستند و امکان کذب یا خطا در هر دو آنها هست. آیا این چیزی جز تناقض نیست؟!
برای پاسخ به این سؤال، پیش از هر چیزی، توضیحاتی را درباره دو شخصیتی که از آنها در سؤال نام برده شد، ارائه می دهیم. ابتدا با تکیه بر منابع معتبر تاریخی، حیات و اوصاف جعفر را مروری اجمالی کنیم.
شخصیت شناسی جعفر
جعفر فرزند امام هادی(علیه السلام) در سال 226 هـ ق به دنیا آمد(1) جعفر به انحرافات رفتاری و معاصی ای هم چون قمار و هم نشینی با تار و طنبور و شرب خمر معروف است تا جایی که برخی به او لقب «زق الخمر» یعنی «ظرف شراب» را داده اند.(2) گفته شده که امام حسن عسکری(علیه السلام) نیز از این برادر خود کناره گیری می کرد و از مصاحبت با وی اجتناب می نمود.(3)
درباره چرایی مشهور شدن جعفر به لقب «کذاب» هم باید گفت او به دلیل ادعای امامت پس از رحلت برادرش، امام حسن عسکری(علیه السلام) و انکار وجود فرزندی برای ایشان به جعفر کذّاب ملقب شد.(4) کذب او در این ادعا زمانی بر همه نمایان گشت که بعد از شهادت امام حسن عسکری(ع)، گروهی از مردم قم که به قصد زیارت آن امام شهید و پرداخت وجوهات شرعیه شان به سامرا آمده بودند، نزد او رفتند و برای آزمودن امام بودن یا نبودنش سؤالاتی را از او پرسیدند و او از پاسخ گویی به آنها بازماند.(5)
جعفر برای تثبیت ادعای امامتش اقداماتی را در پیش گرفت که - به گفته شیخ مفید - همه ناکام ماندند.(6) یکی از این اقدامات این بود که می خواست بر جنازه امام حسن عسکری(علیه السلام) نماز بخواند اما حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) که در آن زمان کودک خردسالی بود اجازه چنین کاری نداد و خود بر جنازه نماز میت را خواند.(7) علاوه بر آن در حالی که بر اساس فقه شیعه در صورت زنده بودن والدین(به عنوان طبقه اول ارث)، برادر شخص متوفی(به عنوان عضوی از طبقه دوم ارث) ارث نمی برد اما جعفر پس از به خاک سپاری امام حسن عسکری(ع) با اینکه مادر آن حضرت در قید حیات بود، مدعی ارث امام(ع) شد.(8)
به هر حال هر چه بود، ادعای امامت جعفر نزد شیعیان رد شد و آنان او را سزاوار تصدی این منصب ندانستند.(9) یک دسته از روایاتی که آنها برای رد ادعای امامت جعفر به آن استناد می کردند، روایاتی است که تصریح می کند صدق امامت جز درباره امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) در دو برادر امکان پذیر نیست.(10)
منابع تاریخی شهادت می دهند که جعفر کذاب بعداز شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) زمامداران عباسی وقت را تحریک کرد که خانه امام را برای یافتن فرزند ایشان جست وجو کنند. با همکاری جعفر بود که یکی از کنیزان امام حسن عسکری(ع) که گمان می رفت فرزندی از امام را باردار است زندانی شد و به شدت تحت نظر قرار گرفت.(11) علاوه بر آن جعفر حاضر شد سالانه بیست هزار دینار به یکی از کارگزاران خلافت رشوه دهد تا امامت او را بعداز امام حسن عسکری(ع) به عنوان پیشوای شیعیان تأیید نماید.(12) به هر حال با چنین پیشینه ای، جعفر کذاب سرانجام در سال 271 هـ ق از دنیا رفت.(13)
عثمان بن سعید و جایگاهش نزد ائمه
بعداز بیان این توضیحات به سراغ شخص مقایسه شده با جعفر کذاب در این پرسش می رویم یعنی عثمان بن سعید.
عثمان بن سعید کسی است که امام هادی(علیه السلام) امین و مورد اعتماد معرفی اش کرده و درباره اش گفته است: «آنچه بگوید از جانب من گفته و آنچه به شما [شیعیان و پیروان] برساند از جانب من رسانده است.»(14) علاوه بر امام هادی(ع)، امام حسن عسکری(علیه السلام) نیز عین همین کلام را درباره عثمان بن سعید بیان می کند و او را شخصی مورد اعتماد و امین و مورد وثوق خود، چه در زمان حیات خود و چه پس از شهادتش معرفی می کند.(15)
عثمان بن سعید رئیس وکلای امام حسن عسکری(علیه السلام) بود به این معنا که تمام وجوهاتی که پیروان امام توسط وکلا می فرستادند به عثمان می رسید و او به امام می رساند.(16) این موضوع، میزان اعتماد آن حضرت را به این شخصیت برای ما روشن می کند. همچنین عثمان بن سعید، از جمله چند نفر مورد اعتماد امام حسن عسکری(ع) بود که ایشان فرزندش حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) را بهشان نشان داد و به عنوان امام و خلیفه بعد از خود به آنها معرفی کرد.(17) امام حسن عسکری(ع) در جایی دیگر با اشاره به عثمان، او را وکیل خود و فرزند او را وکیل حضرت مهدی(عجل الله فرجه) معرفی می کند.(18)
اینکه عثمان بن سعید، بعداز شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) عهده دار مراسم کفن و دفن آن حضرت شد، نیز برای این شیعیان این معنا را در پی داشت که او نماینده امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است.(19) امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) هنگام مرگ عثمان بن سعید، نامه ای را برای فرزندش محمد نوشت و این حادثه غمبار را به او تسلیت گفت و رضایت کامل خویش را از این نائب اعلام کرده برای او از خداوند طلب بخشش کرد. همچنین آن امام از احساس غربت خود از نبود عثمان نیز در این نامه نوشت.(20)
ملاک عدالت است نه عصمت
بعداز روشن شدن جایگاه این دو شخصیت و میزان عدالت و مورد اعتماد بودن هر کدام شان در منابع تاریخی می گوییم پیش کشیدن بحث معصوم نبودن این دو نفر، مغالطه ای بیش نیست. بله ما هم قبول داریم که هیچ کدام از این دو شخصیت تاریخی معصوم نبوده اند، اما این موضوع هیچ ارتباطی به پاسخ این سؤال ندارد. پاسخ این شبهه پوچ و بی اساس بسیار ساده است. اینکه شیعیان سخنان عثمان بن سعید را به عنوان حقایق تاریخی بر ادعاهای سراسر کذب جعفر ترجیح می دانند و یک دلیل بیشتر ندارد و آن هم «عدالت اخلاقی»، امانت و مورد اعتماد بودن عثمان بن سعید در مقایسه با جعفر کذاب است.
همان طور که گفتیم هیچ کدام از این دو شخصیت معصوم نیستند و در فقدان معصوم، عاقلانه ترین راه این است که ببینیم کدام یک از این دو واجد ملاک ها و خصوصیاتی هستند که عقلای جهان – حتی بدون تعلق خاطر مذهبی و دینی – را به اعتماد به سخنان شان ترغیب می کنند. بدیهی است که در مقام چنین مقایسه ای عثمان بن سعید بر جعفر کذّاب ترجیح می یابد.
مهدویت؛ باوری خدشه ناپذیر
اعتقاد شیعه به موضوع مهدویت منحصر در آموزه های نقل شده توسط عثمان بن سعید نیست. حتی با چشم پوشی از روات شیعه و روایات شان راجع به حضرت مهدی(علیه السلام) می بینیم که ده ها نفر از علما و روایت کنندگان حدیث از اهل سنت، موضوع تولد حضرت مهدی(علیه السلام) را در کتاب های شان مورد اشاره یا تصریح قرار داده اند. برخی از این علما و ناقلین حدیث عبارت اند از: بلاذری(21)، یحیی بن سلامه حصفکی(22)، محمد بن یوسف گنجی(23)، ذهبی(24)، ابن حجر هیثمی(25)، شبراوی(26) و خیرالدین زرکلی.(27)
این گواهی های تاریخی و بیانات تاریخی ای که در منابع شیعه به صورت شبه متواتر دیدار عده ای از شیعیان و اصحاب خاص امام حسن عسکری(علیه السلام) را با حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گزارش می کنند(28) جای هیچ شبهه ای را در حقانیت اعتقاد شیعه به موضوع مهدویت باقی نمی گذارد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.