پاسخ اجمالی:
اين تصور كه برخى از تعبيرات قرآن، اقتباسى از اشعار جاهلى است درست نيست؛ بلكه اشعاری که به اشتباه به شعرای جاهلی نسبت داده می شود، تضمين شعرى آيات قرآن است كه برخى ترانه سرايان عرب مسلمان بعد از ظهور اسلام سروده اند و نظاير بسيارى دارد.
پاسخ تفصیلی:
تأثير قرآن از «شعر جاهلی»!؟
از طُرفه سخنان خاورشناسان بيگانه این است كه پنداشتهاند برخی از تعبيرات قرآن، اقتباسى از اشعار جاهلى است! دكتر سنکلیر تسدل نويسنده كتاب «مصادر الاسلام» شبهات منتقدان قرآن را در اين زمينه گزارش مى كند و از جمله ابيات زير را ذكر مى كند:
دنت الساعة و انشّق القمر(1) *** عن غزال صاد قلبى و نفر
أحور قد حرت في أوصافه *** ناعس الطرف بعينيه حور
مرّ يوم العيد في زينته *** فرماني فتعاطى فعقر(2)
بسهام من لحاظ فاتك *** تركتني كهشيم المحتظر(3)
وى اين ابيات را شاهد مى آورد بر اينكه قرآن از اشعار جاهلى اقتباس كرده و ابيات ديگرى را به اين اشعار مى افزايد؛ مانند دوبيتى زير:
أقبل و العشّاق من خلفه *** كأنهم من حدب ينسلون(4)
و جاء يوم العيد في زينة *** لمثل ذا فليعمل العاملون(5)
تسدل سپس مى افزايد: از حكايات رايج عصر ما اين است كه دختر امرء القيس هنگامى كه صداى فاطمه، دختر محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)، را هنگام خواندن آيه «إقتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انشَقَّ القَمَر» شنيد، گفت: اين قطعه از قصايد پدر من است كه پدرت از او گرفته و ادعا كرده كه خدا آن را نازل كرده.(6) دليل بر دروغ بودن اين افسانه آن است كه امرء القيس در سال 540 ميلادى يعنى سى سال پيش از ولادت پيامبر (در سال 570 م) در گذشته است، اينك اگر بدانيم فاطمه زهرا(عليها السلام) پنج سال بعد از بعثت پيامبر (609 م) و در سال 614 ميلادى تولد يافته ميزان بى پايگى اين افسانه معلوم مى شود؛ چرا كه فاطمه(عليها السلام) اگر اين آيه را در حضور جمعى خوانده باشد حداقل بايد ده ساله بوده باشد. اگر فرض كنيم دختر امرء القيس هم هنگام مرگ پدر حدّاقل ده سال داشته در نتيجه هنگام شنيدن اين آيه 94 سال داشته يعنى از سال 530 ميلادى تا سال 624 ميلادى كه اين جمله را شنيده. در حالى كه زنان جاهليّت كمتر پيش آمده اين مقدار عمر كرده باشند.
آنچه بيشتر احتمال آن مى رود اين است كه اين شعر (كه به امرء القيس نسبت داده شد) تضمين شعرى آيه قرآن است كه برخى ترانه سرايان عرب سروده اند و نظاير بسيارى دارد. شاهد اينكه نام عيد در آن برده شده كه از اصطلاحات خاص دوره اسلامى و پس از آن است و پيش از اسلام سابقه نداشته است.(7) اساساً اقتباس در شعر يا نثر، گستره وسيعى دارد و به دو قسم مجاز و غير مجاز تقسيم مى شود با اين توضيح كه در پى مى خوانيد.
اقتباس
اقتباس يعنى قسمتى از آيه را لابه لاى شعر يا نثر گنجاندن به گونهاى كه آيه محسوب نشود و نگويند سخن خداست، و اين صناعت از همان آغاز مطرح بوده و سپس رايج شده و از آرايههاى ادبى و بديعى به شمار آمده است. علاوه بر شعر در بسيارى از خطبهها و دعاها ديده مى شود و موجب زيبايى و ارجمندى و دلنشينى بيشتر سخن مى گردد.
در شرح قصيده بديعيّه ابن حجّه آمده: اقتباس بر سه قسم است: مقبول، مباح و مردود. نوع اول در خطبهها و سخنان پندآميز و پيمان نامهها و نوع دوم در سخنان و نامهها و داستانها ديده مى شود؛ و نوع سوم خود بر دو قسم است: اول اقتباس از آنچه خداوند به خود نسبت داده كه پناه مى بريم به خدا از آن كسى كه آن را به خود نسبت دهد، چنان كه نقل مى شود يكى از بنى مروان ذيل نامهاى در شكايت از يكى از عمّالش نوشت: «إنّ إلَينا إيابَهُم، ثُمَّ إنّ عَلَينا حِسابَهُم»(8) يعنى بازگشت ايشان به سوى ماست و حساب ايشان بر ما!!
قسم ديگر اقتباسهاى غير مجاز، تضمين آيه در سخن هزل است ـ پناه بر خدا ـ مانند اين شعر:
أوحى إلى عشّاقه طرفه(9) *** «هيهات هيهات لما توعدون»(10)
و ردفه ينطق من خلفه(11) *** «لمثل ذا فليعمل العاملون»(12)
ابياتى كه تاس دايل نقل كرده از همين قبيل است، يعنى اقتباس غير مجاز. همچنين از نوع مجاز آن مى توان ابياتى را كه سروده احمد بن محمد بن يزيد است و بيهقى در «شعب الايمان» از استادش ابو عبد الرحمان سلمى نقل كرده ذكر كرد:
سل الله من فضله و اتقِهْ *** فإنّ التقى خير ما تكتسب
و من يتق الله يصنع له *** «و يَرْزُقةُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبْ»(13)
و زركشى نيز از طرطوشى اين شعر را نقل كرده:
رحل الظّاعنون عنك و أبقَوا *** في حواشي الأحشاء وجداً مقيماً
قد وجدنا السلام برداً سلاماً *** إذ وجدنا النّوى عذاباً أليماً
همو گويد كه از شافعى است:
أنلنى بالذى استقرصت خطّاً *** و أشهد معشراً قد عاينوه
فإنّ الله خلّاق البرايا *** عنت لجلال هيبته الوجوه
يقول «إذا تداينتم بدين *** إلى أجَل مُسَمّىً فاكتُبُوهُ»(14)
و سبكى در طبقات خود، در شرح حال ابو منصور بغدادى كه از بزرگان شافعيان بود اين شعر او را آورده است:
يا من عدى ثمّ اعتدى ثمّ اقترف *** ثم انتهى ثم ارْعوى ثم اعترف
أبشر بقول الله في آياته *** «إن ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف»(15)
سيوطى مى گويد: اين دو نمونه اخير، از نوع اقتباس نيست؛ زيرا شاعر، خود تصريح كرده كه جمله به كار رفته سخن خداوند است.(16)(17)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.