تجربههایی که «جنگ» به ما آموخت
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، مرداد 1361، سال بیست و دوم، شماره 5.
تجربههایی که «جنگ» به ما آموخت
- بخوانید تا بدانبد آنها میخواستند چه بر سر ما آورند، و خداوند چه بر سرشان آورد؟
بدون شک جنگ چیز بدی است و بسیار بد؛ مخصوصاً در عصر و زمان ما آثار ویرانگر جنگ به خاطر سلاحهای مخربی که "دانشمندان انساننما " ساختهاند و در دست "زنگیهای مست" و سران جبار و سلطهگر شرق و غرب گذاردهاند ابعاد تخریبیاش بیشتر و وحشتناکتر است. گاه ویرانیهای ناشی از یک جنگ شدید چند ساعته را سالها نمیتوان جبران کرد، تا چه رسد به اینکه جنگی ماهها وسالها طول کشد. و مهمتر از خسارات مالی ناشی از جنگ، انسانهای بسیار ارزنده و شجاع و مقاوم و قهرمان و با ایمانی هستند که جامعهها در جنگ از دست میدهند. و درست به همین دلیل است که اسلام اجازه جنگ را تنها در موارد خاصی که جنبه ضرورت دارد صادر کرده است و در غیر آن ممنوع است.
ولی با این همه گاهی جنگهائی که از سوی دشمن بر انسان تحميل میشود یکی از نعمتها و مواهب الهی است. گاه برکاتی با خود میآورد که به مراتب بیش از صدمات آن است؛ چنان که ما در این جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق چنان درسهای پرارزشی آموختیم که در غیر میدان جنگ برای ما میسر نبود. این جنگ آزمایشگاه بزرگی بود برای ملت ما که اگر تحلیل جامعی روی آن شود آثار ارزنده آن به صورت میراث گرانبهائی از تجربههای خلاق و پربار برای نسلهای آينده تا مدتها باقی خواهد ماند.
این جنگ تحمیلی در تحلیل نهائی تجربهها و آزمونهای زیر را برای ملت ما همراه داشت:
1. فصل تازهای در بحثهای نظامی جهان گشود؛
ما اصل قرآنی «وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ»(1)؛ (شما برترید اگر ایمان داشته باشید) را سالها بر فراز منبرها میگفتیم و میشنیدیم؛ ولی این جنگ آن را به صورت یک "عینیت خارجی" به ما نشان داد و به ما ثابت کرد عامل اصلی پیروزی را نباید در آواکسهای آمریکائی و میگهای روسی و میراژهای فرانسوی و حتی سلاحهای هستهای و دیگر اسلحههای مدرن، و حجم مهمات و گستردگی تبلیغات بین المللی جستجو کرد؛ چرا که رژیم بعث عراق همه اینها را جز بمبهای اتمی در اختیار داشت، و سرانجام ديديم گرفتار شکست وحشتناکی شد.
ما مطمئنیم حتى اگر بمب اتم در اختیار داشتند و بدون شک خون خواری آنها ايجاب میکرد از آن نیز استفاده کنند، باز سرنوشتی غیر از آنچه به آن گرفتار شدند نداشتند؛ چرا که عاشقان شهادت و پاکبازان راه حق از این سلاحها ترسی به دل راه نمیدهند. برای کسی که آگاهانه از میدان مین میگذرد و بدنش متلاشی و قطعه قطعه میشود تفاوت نمیکند ترکش خمپاره باشد یا توپهای دوربرد و يا بمب اتم، چرا که نتیجه همه آنها یکی است، و آن شتافتن به لقاء الله، و قرار گرفتن در جوار شهیدان بدر و احد و کربلاست. این تجربه تنها برای ما نبود؛ بلکه تجربه بزرگی بود برای همه جهانیان تا بدانند سلاحی نیرومندتر و برتر از تمام سلاحهائی که آنها اختراع کردهاند و یا در آینده اختراع میکنند وجود دارد، سلاحی که نامش «ایمان» است؛ آری ایمان.
2. نفی تکیه بر قدرتها
همیشه در تحليلهای سیاسی - نظامی جهان این اصل به عنوان یک اصل مسلم شناخته میشد که دولتها و ملتهای کوچک تر برای حفظ موجودیت خود باید از تضاد قدرتهای بزرگ بهره گیری کنند، و به تعبيری با اتکاء به يکی از آنها که خطر و ضررش کمتر است در برابر دیگری بایستند، اما این که در برابر هر دو روی پای خود بایستند اصلا مطرح نبود. جنگ تحمیلی عراق به ما آموخت که بهترین و آبرومند ترین و درعین حال مطمئن ترین راه همین راه سوم است. باید تودههای مردم با ایمان را به صحنه دعوت کرد و طبق فرمان علی(علیه السلام) به مالک اشتر: «تکیه گاه زمامداران و رهبران همیشه باید این تودههای وسیع باشد»، و به این ترتیب فرمول خفت بار «تکیه بر قدرتها برای در امان ماندن از شر قدرتها»، تکیه بر قدرتهای معنوی جامعه، و نیروهای مردمی نشست.
3. عدم ضرورت وابستگیهای اقتصادی
در گذشته معمولاً چنین میپنداشتند که وابستگی اقتصادی ما به شرق یا غرب یک امر حتمی و اجتناب ناپذیر استة؛ چرا که آنها از نظر صنایع به مراتب از ما پیشرفته ترند، و ما برای کسب تکنولوژی پیشرفته آنها باید هر بهائی را بپردازیم. اما ضرورتهای ناشی از جنگ تحمیلی که اتفاقا با «حصر اقتصادی» نیز آمیخته شد و در نتیجه نبوغ و استعدادهای نهفته به کار افتاد و قسمت قابل توجهی از کمبودها را در مدت کوتاهی جبران کرد، به خوبی ثابت نمود که این امر چندان هم ضروری نیست. قدرتهای صنعتی شرق و غرب انسانهای برتر، و نژادهای والاتری نیستند که از کُرههای دوردست به کره خاکی ما آمده باشند! آنها هم بشرهائی هم چون ما هستند، بلکه اگر ما از سرمایههای معنوی مان و فرهنگ اسلامی مان کمک بگیریم، و استعداد و نبوغ خلاق مان را به کار اندازیم، در کوتاه مدت میتوانیم بخشی از کمبودها، و در دراز مدت همه کبودها را برطرف سازیم و از این نظر نیز روی پای خود بايستيم.
امروز ما میتوانیم سلاحهای سبک و نیمه سنگین بسازیم. هلیکوپترها و هواپیماها را تعمیر کنیم. بعضي قطعات یدکی را تولید نمائیم، و اگر به صورت فعال به همین برنامه ادامه دهیم در آینده میتوانیم خود هواپیما و هلیکوپتر و سلاحهای پیشرفته و سنگین را تولید کنیم. این یک سیاست حساب شده و مخرب دشن است که همیشه ما را تحقیر کرده، بلکه حقارت را با فرهنگ ما آمیخته و این باور را برای بعضی به وجود آورده که ما قرنها ازآنها عقب تریم، اينها لاطائلاتی است که «جنگ» قلم سرخ برای همیشه بر آنها کشید.
4. پیروزیها اعتبار جهانی ما را بالا برد
غالباً در رسانههای گروهی جهانی که تحت سلطه قدرتهای غارتگر است گفته میشد که انقلاب ما از یک مشت احساسات تعصب آمیز بنیادگرایانه، ریشه میگیرد، و سرانجامی جز شکست و ناکامی و هرج و مرج در کوتاه مدت ندارد. اما پیروزیها نشان داد که اینهاهمه پندار بود، پندارهای خام و خوابهای آشفته و بی اساس، و همین پیروزیها سبب شد که وضع جهانی ما تا حد زیادی تثبیت شود و بی ثباتی و تزلزل پنداری، از میان برود و اعتبار ما در جهان بالا رود.
5. نوسازی و بازسازی بعد از جنگ
میگویند بعد از جنگ جهانی دوم که از آلمان بیش از ویرانهای باقی نمانده بود و کارخانهها در زیر ضربات بمبها درهم کوبیده شده بود ملت آلمان به فکر بازسازی و نوسازی افتاد. از جمله مهندسان و کارگران کارخانهجات عظیم صنعتی «گروپ» برای بازسازی آن ویرانه، آستین بالازدند. نخست آجرهای سیاه و دود زدهای که در هرطرف پراکنده بود جمع آوری کردند و آنها را تراشیدند و تمیز کردند و به اصطلاح از نقطه صفر برنامه خود را آغاز نمودند. چیزی نگذشت کارخانهجاتی عظیم تر، مدرن تر، و از هر نظر پیشرفته تر، جای کارخانهجات قدیمی را گرفت. به گونهای که یکی از مدیران به کنایه میگفت ما باید از دشمنان خود تشکر کنیم که آن کارخانه های فرسوده را ویران کردند، وگرنه به این زودی ما آن را این چنین آبرومند دگرگون نمیساختيم. این امر در مورد ویرانیهای ناشی از جنگ تحمیلی در کشور ما نیز صادق است، بلکه از آن به مراتب فراتر میرود؛ زیرا از هم اکنون میبینیم از گوشه و کنار، تودههای وسیع مردم اعلام آمادگی برای بازسازی هرچه بهتر مناطق جنگی نموده اند، و به مصداق «أُولَٰئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ» بر یکدیگردر این امر پیشی میگیرند. ما از هم اکنون دورنمای آینده خرمشهر، حویزه ، شوش، ایلام، آبادان و سایر مناطق را میبينیم که بهتر و زیباتر و محکم تر از سابق ساخته و پرداخته شده است.
6. بوتهای برای آزمایش دوستان و دشمنان
گاه میشود که انسان سالیان دراز با دشمن منافق و خطرناکی سروکار دارد و او را نمیشناسد؛ یکی از فوائد مهم طوفانهای سخت و دردناک زندگی شناخت عمیق دوستان و دشمنان است، و این جنگ تحمیلی این اثر را به عالیترين وجه در برداشت. در داخل گرفتار منافقان و دشمنان خطرناکی بودیم که درخانه و لانه وحساس ترین مراکز زندگی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما نفوذ داشتند، چه عاملی جز جنگ میتوانست پرده از چهره آنها کنار زند و موضع آنهارا مشخص کند؟ در سطح کشورهای اسلامی "اسلام پناهانی" بودند که شاید بسیاری از مسلمانان ساده دل در علاقه اسلامی آنها شک نداشتند؛ ولی چه خوب طوفان جنگ نقابها را از صورتهایشان برگرفت و ديدیم در خط دشمنان اسلام جای گرفتند، و با آنها همکاری میکردند. دولتهای بزرگی بودند که در سطح جهان کوس حمایت از حقوق بشر را میکوبیدند و مراتب لطف و محبت شان نه تنها انسانها، که حیوانات را نیز در برگرفته بود و انجمنهای طویل و عریض با برنامهها و آئين نامههای ویژه جهت دفاع و حمایت از این حیوانات زبان بسته ترتیب داده بودند. اما در پشت این ماسک صد در صد انسانی چه هیولای زشت و وحشتناکی نهفته بود!؟ جنگ نشان داد که آنها چگونه برای تأمين منافع کثیفشان، مزدوران صدامی را به بمب باران مدارس، بیمارستانها، درمانگاهها وکشتن کودکان خردسال و پیرمردان و پیرزنان بی دفاع تشویق کردند.
آری هرضربهای که بر پیکر این ملت از بند رسته وارد میشد مایه شادیشان بود، و هر پیروزی و فتحی که نصیب میشد مایه ناراحتی آنها و به گفته خداوند بزرگ: «إِن تَمسَسكُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم وَإِن تُصِبكُم سَيِّئَةٌ يَفرَحوا بِها».(2) و اگر این کوره داغ جنگ نبود چگونه اين "سیاه سیمهای زراندود و پرغش" را از "طلاهای ناب" میشناختيم؟!
آری دشمن میخواست از این راه به ما ضربه بزند و نابودمان کند، ولی خدا میخواست ما با دست آنها به اوج عزت و قدرت برسیم؛ «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ».(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.