پاسخ اجمالی:
مُصحف عبدالله بن مسعود دارای چند ویژگي بود: 1. ترتيب سوره ها چنين بود: «سبع طوال»، «مئين»، «مثانى»، «حواميم»، «ممتحنات» و «مفصّلات». 2. این مصحف 111 سوره داشت؛ زیرا فاقد سوره حمد و سوره های معوّذتین بود. 3. در مُصحف ابن مسعود براى سوره «برائت»، «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» ثبت شده بود. 4. در بسيارى از آيات و كلمات قرآنى با مشهور مخالفت داشت؛ زيرا ابن مسعود بر اين باور بود كه مى توان كلمات قرآن را به مترادف آن تبديل كرد. 5. برخى كلمات را براى روشن شدن مرادِ آيه به كلمات ديگر تبديل مى كرد. 6. احيانا الفاظى را به منظور شرح و تفسير در ضمنِ جمله ها و عبارات قرآن مى افزود.
پاسخ تفصیلی:
مُصحف عبدالله بن مسعود داراى ويژگى هاى زير بود:
1. ترتيب سوره ها چنين بود: «سبع طوال»، «مئين»، «مثانى»، «حواميم»، «ممتحنات» و «مفصّلات».
2. اين مُصحف 111 سوره داشت؛ زيرا فاقد سوره «حمد» و سوره هاى «معوّذتين» بود. «عبد الله بن مسعود» بر اين عقيده بود كه ثبت سوره ها در مُصحف براى حفظ آن از پراكندگى و گم شدن است و سوره «حمد» به جهت تكرار قرائت آن در نمازها هرگز گم نمى شود.(1) يا آن كه سوره «حمد» عِدْل قرآن است و نبايد جزء قرآن آورده شود. اما دليل نياوردن دو سوره «معوّذتين» اين بود كه اين دو سوره را جزء قرآن نمى دانست؛ بلكه آنها را دعاى «چشم زخم» (باطل السحر) مى دانست كه از جانب خدا بر پيامبر(صلی الله عليه و آله) وحى شد، تا براى سلامتى «حسنين(عليهما السلام)» آن را بخواند و آنان را از چشم زخم محفوظ دارد. او هرگاه مى ديد كه در مُصحفى اين دو سوره را نوشته اند، آن را پاك مى كرد و مى گفت: «غير قرآن را با قرآن خلط نكنيد و هرگز در نماز اين دو سوره را نمى خواند».(2)
3. صاحب كتاب «الاقناع» روايتى نقل كرده كه در آن آمده است: «در مُصحف ابن مسعود براى سوره «برائت»، «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» ثبت شده بود». سپس مى نويسد: «نبايد آن را معتبر دانست».(3)
4. اين مُصحف در بسيارى از آيات و كلمات قرآنى با مشهور مخالفت دارد؛ زيرا «ابن مسعود» بر اين باور بود كه مى توان كلمات قرآن را به مترادفِ آن تبديل كرد. او مى گفت: «هرگاه كلمه اى بر شما دشوار باشد يا براى خواننده فهم آن مشكل آيد، مى توان آن را به كلمه ديگر كه سهل و واضح است و معناى آن را دارد، تبديل كرد». او كلمه «زُخرف» را به كلمه «ذهب»، و كلمه «عهن» را به كلمه «صوف» تبديل مى كرد؛ زيرا معناى هر دو كلمه در هر دو موضع يكى است. او در تعليم يك نفر اعجمى كه تلفظ كلمه «اثيم» بر وى دشوار بود، تجويز كرد تا به جاى «طَعَامُ الْأَثِيمِ»(4)؛ (غذاى گنهکاران) بگويد: «إنّ شجرة الزقوم طعام الفاجر».
5. «ابن مسعود» در مُصحفِ خود برخى كلمات را براى روشن شدن مرادِ آيه به كلمات ديگر تبديل مى كرد. مثلا «وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا»(5) را به «... فاقطعوا ايمانهما» تبديل كرد؛ زيرا معلوم نبود مراد آيه كدام دست است. و يا آيه «وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ»(6)؛ (و وزن را براساس عدل برپا دارید) را به صورت «و أقيموا الوزن باللسان» ثبت كرده بود؛ زيرا معتقد بود اقامه وزن به واسطه زبانه ترازوست، و يا آيه «إِني نَذَرْتُ لِلرَّحْمانِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إنْسِيّاً»(7)؛ (من براى خداوندِ رحمان روزه اى نذر کرده ام؛ بنابراین امروز با هیچ انسانى سخن نمى گویم. [و بدان که این نوزاد از تو دفاع خواهد کرد]) را «إنى نذرت للرحمان صمتا ...» ثبت كرده بود؛ زيرا روزه صمت(سكوت) نذر كرده بود.(8)
6. او احيانا الفاظى را به منظور شرح و تفسير در ضمنِ جمله ها و عبارات قرآن مى افزود. اين گونه زوائد تفسيرى كه در كلام گذشتگان بسيار به چشم مى خورد، در مواردى بود كه موجب اشتباه با نصّ قرآنى نمى گرديد. مثلا در آيه «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً [فَاخْتَلَفُوا] فَبَعَثَ اللهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ...»(9) افزودن «فَاخْتَلَفُوا» براى روشن شدن اين مطلب بود كه بعثت انبياء پس از اختلاف بوده است.(10) بنابر نقل سيوطى از ابن مردويه، ابن مسعود مى گفت: «در زمان پيامبر اين آيه را اين گونه تلاوت مى كرديم: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ [انّ عليا مولى المؤمنين] وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ...»(11) از اين موارد در مُصحف «ابن مسعود» بسيار است كه براى روشن شدنِ مفهوم آيه، بر آيات افزوده شده است. البته اين افزودن ها، پرسش هايى از جمله مسئله تحريف را مطرح كرده است؛ ولى بسيارى از اين نسبت ها قطعى نيست و احتمالِ دخالتِ سياست در جعل و نسبتِ خلاف به «ابن مسعود» بسيار مى رود. به ويژه كه وى مخالفت هايى با حُكّام وقت داشت. از طرف ديگر مواردى از اين زيادت ها جنبه تفسيرى و توضيحى دارد و در آن زمان بسيار متداول بوده است كه صحابه در كنار مُصحف خود، مطالب تفسيرى را مى نوشتند، و به ديگران نقل مى كردند تا مفهوم و پيام آيه در ميان مردم حفظ شود.(12)،(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.