پاسخ اجمالی:
هميشه انسان ها از اختلاف رنج مى برند و جوامع بشرى در آتش اختلاف مي سوزند و نيروهاى عظيم و امكانات فراوان به خاطر آن بر باد مى رود. انسان ها هم به تنهايى قادر به رفع اختلاف از ميان خود نيستند؛ چراكه علم آنها به حقايق محدود است؛ ولى انبياء كه علمشان از درياى بى پايان و اقيانوس بيكران علم خدا سرچشمه مى گيرد و در سطحى مافوق ديگر انسان ها قرار دارند، مى توانند نقش مهمى در برطرف ساختن اختلافات داشته باشند. به هر حال يكى از اهداف بعثت انبياء پايان دادن به اختلافات ناشی از جهل مردم است.
پاسخ تفصیلی:
هميشه انسان ها از اختلاف رنج مى برند و جوامع بشرى در آتش اختلاف سوخته و مى سوزند و نيروهاى عظيم و امكانات فراوان به خاطر آن بر باد مى رود، نيروها و امكاناتى كه اگر به جا خرج مى شد محيط جهان را گلستان مى كرد. از سوى ديگر مسلّماً انسان ها به تنهايى قادر به رفع اختلاف از ميان خود نيستند؛ چراكه علم آنها به حقايق از هر جهت محدود است؛ ولى انبياء كه علمشان از درياى بى پايان و اقيانوس بيكران علم خدا سرچشمه مى گيرد و در سطحى ما فوق ديگر انسان ها قرار دارند، مى توانند نقش مهمى در برطرف ساختن اختلافات داشته باشند.
درست است كه به هر حال دنياى مادّى دنياى حجاب ها است و لذا اختلاف به هر حال از زندگى مردم دنيا برچيده نمى شود؛ ولى مطمئناً به طور نسبى مى توان آن را در پرتو تعليمات انبياء برطرف كرد. لذا قرآن در سوره بقره، آيه 213 مى فرمايد: (مردم [در آغاز] امت واحدى بودند؛ [بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافاتى پیدا شد؛ در این حال] خداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى را، که به سوى حق دعوت مى کرد، با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم، درباره آنچه اختلاف داشتند، داورى کند )؛ «كَانَ النَّاسُ اُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبِيّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ اَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ».
«امت» در اصل به گفته «راغب اصفهانی» در «مفردات» به هر گروه و جماعتى اطلاق مى شود كه نوعى وحدت در ميان آنها حاكم است، از نظر دين و آيين يا زمان واحد يا مكان واحد، خواه اين امر جنبه اختيارى داشته باشد يا غير اختيارى. البته اين واژه به معناى خود عقيده نيز آمده است(1) و گاه به معناى نفس زمان آمده است(2) و در آيه مورد بحث ظاهراً «امت» به معناى همان «جماعت واحد» است. در اين كه اين امت واحده كه در آغاز در جهان مى زيستند چه امتّى بودند و چه عقيده اى داشتند؟ در ميان مفسّران گفتگو بسيار است و احتمالات زيادى در تفسير اين امّت و سرنوشت آن داده اند كه از همه قابل توجّه تر سه احتمال است:
نخست اين كه آنها امّتى بودند بر مسير هدايت، و اين هدايت از فطرت الهى آنها سرچشمه مى گرفت؛ سپس اختلاف كردند؛ اختلافى كه ناشى از محدوديت علم آنها بود؛ چرا كه احكام فطرت و مستقلاّت عقلى به تنهايى نمى توانند راه گشا باشند. اينجا بود كه خداوند پيامبران را به يارى جامعه انسانيّت فرستاد تا آنها را از تنگناى «اختلافات ناشى از جهل و محدوديّت دانش بشرى» رهايى بخشند. انبياء آمدند و به اين اختلافات پايان دادند و حقايق را تبيين كردند؛ ولى بعد از آن، اختلاف ديگرى شروع شد كه ناشى از بخل و ظلم و فساد بود و در اين هنگام، باز لطف الهى شامل كسانى كه ايمان داشتند و از اخلاص برخوردار بودند گشت و به وسيله نور ايمان و تقوا، آنها را به سوى حق رهنمون كرد و به صراط مستقيم رسانيد و بقيه در ظلمات اختلاف باقى ماندند. مطابق اين تفسير، امّت واحده اى كه در آغاز وجود داشت امّتى بر حق بود؛ ولى محدوديّت درك عقلى انسان سبب اختلافات شد و انبياء به وسيله نيروى وحى - كه از هر خطايى مصون است - به اين اختلافات پايان دادند؛ ولى هوا و هوس ها و خودخواهى ها و خود برتر بينى ها سبب اختلافات تازه اى شد و از اين اختلافات تنها مؤمنان صالح مصون ماندند.
شاهد اين تفسير محتواى آيه است كه دو گونه اختلاف براى امّت ها ذكر مى كند، اختلافى كه انبياء براى پايان دادن به آن مبعوث شدند و اختلافى كه بعد از نزول كتب آسمانى و بيّنات پيدا شد و اين كه بعضى از مفسّران اصرار دارند اين امّت واحده از آغاز همگى منحرف و در ضلالت بودند، نه با لحن آيه سازگار است و نه با فطرت توحيدى كه طبق تصريح قرآن انسان ها داراى آن هستند. مخصوصاً اين فطرت در انسان هاى دست نخورده كه در آغازِ جهان بودند و هنوز هوا و هوس ها در ميان آنها گسترش نداشت ظهور و بروز بيشترى داشته است.
در اين كه اين جامعه نخستين كه قرآن از آن به «امّت واحده» تعبير كرده در چه زمانى بودند، بعضى گفته اند: اشاره به دوران قبل از قيام نوح(عليه السلام) و بعد از هبوط آدم(عليه السلام) است، زيرا اولين كتاب آسمانى كه متضمّن تشريع شريعت بود بر نوح(عليه السلام) نازل شد. بنابراين امّت واحده همان امّتى است كه از زمان گسترش فرزندان آدم(عليه السلام) شروع گشت و در آغاز ايمان و توحيد بر آن حاكم بود؛ ولى تدريجاً بر اثر جهل و نادانى آثار شرك روز به روز زيادتر شد و زمينه براى مبعوث شدن حضرت نوح(عليه السلام) فراهم گشت.
البتّه وجود استثناهايى مانند: «قابيل» در ميان فرزندان آدم(عليه السلام) مانع از اطلاق امّت واحده بر مجموعه فرزندان آدم(عليه السلام) نخواهد بود. احتمالات ديگرى در اين زمينه داده شده است كه چندان مناسب به نظر نمى رسد. به هر حال از مجموع آنچه در تفسير آيه فوق آمد به خوبى استفاده مى شود كه يكى از اهداف بعثت انبياء؛ پايان دادن به اختلافاتى است كه از ناآگاهى های مردم سرچشمه مى گيرد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.