پاسخ اجمالی:
با دو دليل «حيات الهي» ثابت شده است. اول اين كه دانشمندان اسلامى وصف حيات را از اوصاف مسلّم خدا شمرده اند و او را «حىّ قيوم» مى دانند. حيات خداوند به معنى علم او به همه چيز و قدرت او بر انجام هر كاري است وگرنه حس، حركت، ضربان قلب، تنفس، تفكر و انديشه هيچ كدام درباره او مفهوم ندارد. دوم اين كه او آفريننده حيات است؛ آيا مى شود بخشنده چيزى، خود فاقد آن چيز باشد؟
پاسخ تفصیلی:
دلائلي كه براي «حيات الهي» بيان شده است عبارتند از:
الف- عموم دانشمندان اسلامى وصف حيات را از اوصاف مسلّم خدا شمرده اند و او را «حىّ قيوم» مى دانند و آيات قرآن كراراً بر اين معنی تأكيد كرده است، هرچند مفسّران در تفسير حيات خداوند تعبيرات مختلفى دارند. آنچه از همه روشن تر و قابل قبول تر است این است كه حيات خداوند به معناى علم او به همه چيز و قدرت او بر انجام هر كاري است وگرنه حس، حركت، ضربان قلب، تنفس، تفكر و انديشه هيچ كدام درباره او مفهوم ندارد. از اينجا دليل بر اين كه ذات پاك او «حىّ و قيوم» است روشن مى شود؛ چرا كه اگر علم محدود و قدرت ناچيز انسان دليل بر حيات خداوند باشد، كسى كه علمش بى پايان و قدرتش بى انتها و عين ذات او است، داراى برترين و كامل ترين حيات است، بلكه حيات عين ذات او ميباشد.
ب- از اين گذشته او آفريننده حيات است؛ آيا مى شود بخشنده چيزى، خود فاقد آن چيز باشد؟
خشك ابرى كه بود زآب تهى *** كى شود منصب او آب دهى
ذات نايافته از هستى بخش *** كى تواند كه شود هستى بخش؟!
امّا «قيّوميت» او كه در تفسير آن گفته اند «هُو القائِمُ بِذاتِهِ المُقَّوِمُ لغيره»؛ (وجودى كه قائم بذات است و قيام همه چيز به او است) اين نيز از اوصافى است كه لازمه واجب الوجود بودن و خالقيّت و ربوبيّت پروردگار است. بعضى مسأله حفظ و نگهدارى ساير موجودات و عطاى تمام نيازمندهاى آنها را نيز جزءِ مفهوم «قيوم» شمرده اند كه البتّه اضافه بر آنچه در بالا گفته شد محسوب نمى شود.
مرحوم «علامه طباطبائى» در تفسير «الميزان» مى گويد: اسم «قيوم» ريشه تمام اسماءِ اضافيه (صفات فعل) خداوند است و خالقيّت، رازقيّت، ايجاد، اعاده وجود، زنده كردن و ميراندن و غفران و رحمت و غير آن را شامل مى شود.(1) به اين ترتيب ذكر «يا حى يا قيوم» يكى از جامع ترين اذكار الهى است؛ زيرا «حىّ» اشاره به عمده ترين صفات ذات يعنى علم و قدرت است و «قيوم» مجموعه صفات فعل را تشكيل مى دهد.
اين سخن را با حديث پر معنايى از امام على(عليه السلام) پايان مى دهيم: «قالَ لَمَّا كانَ يَوْمُ بَدْر جِئتُ اَنْظُرْ ما يَصْنَعُ النَّبى فَاِذا هُوَ ساجِدٌ يَقُولُ يا حَىُّ يا قَيّومُ فَتردّدتُ مَرّات وَ هُوَ عَلى حالِه لايَزيدُ عَلى ذلِكَ اِلى اَنْ فَتَحَ اللهُ لَه»(2)؛ (روز جنگ بدر آمدم ببينم پيامبر(صلى الله عليه وآله)[در برابر آن همه دشمن] چه مى كند؟ ديدم سر به سجده گزارده و پيوسته مى گويد: يا حىّ يا قيوم. رفتم و برگشتم و او را بر همان حال ديدم ـ پيوسته در سجده بود و ذكر يا حى يا قيوم مى گفت ـ تا خداوند پيروزى را نصيب او ساخت!)
از اين حديث به خوبى استفاده مى شود كه اين ذكر شريف چه آثار و بركاتى دارد. لذا اميرمؤمنان على(عليه السلام) در يكى از خطب نهج البلاغه مى فرمايد: «فَلَسْنا نَعْلَمُ كُنْهَ عَظَمَتِكَ اِلاّ اِنّا نَعْلَمُ اَنَّكَ حَىٌّ قَيُّوْمٌ لاتاَخُذُكَ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»(3)؛ (ما هرگز كنه عظمت تو را درك نمى كنيم، تنها اين را مى دانيم كه تو حىّ و قيوم هستى، قائم به ذات خويش و ديگران قائم به تو هستند و هيچ گاه و هرگز از حال بندگان خود غافل نيستى).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.