پاسخ اجمالی:
توصيف خدا به سميع و بصير در قرآن از يك سو سطح آگاهى مسلمانان را در «معرفة الله» بالا مى برد؛ از سوى ديگر همگان را دعوت به تخلّق به اين خُلق كريم و شباهت يافتن به او در اين وصف مى كند، از سوى سوم آرامشي به مؤمنان مى دهد كه در همه حالات تحت حمايت او قرار دارند و از سوى چهارم به آنها هشدار مى دهد كه مراقب گفتار و كردار خود باشند كه چشم و گوش علم الهى محيط بر آنهاست. نمونه هاى زيادى در تاريخ آمده كه توجّه به علم خدا و سميع و بصير بودنش، اثر بسيار عميقى در بازداشتن از گناه و زشتى ها داشته است.
پاسخ تفصیلی:
جهت گيرى قرآن در توصيف خداوند به اين دو وصف، از يك سو سطح آگاهى مسلمانان را در «معرفة الله» بالا مى برد؛ و از سوى ديگر همگان را دعوت به تخلّق به اين خلق كريم و شباهت يافتن به او در اين وصف عظيم مى كند، و از سوى سوم به مؤمنان آرامش مى بخشد كه در همه حال تحت رعايت پروردگار و حمايت او قرار دارند، و از سوى چهارم به آنها هشدار مى دهد كه مراقب گفتار و كردار خويش باشند كه چشم و گوش علم الهى محيط بر آنها است!
روايات اسلامى نيز روى اين مسأله مهم تربيتى تكيه فراوان نموده است از جمله:
1. در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه به يكى از ياران خاصّش (اسحاق بن عمار) فرمود: «خَفِ اللهَ كَانَّكَ تَراهُ وَ اِنْ كُنْتَ لاتَراهُ فَانَّهُ يَراكَ، فَاِنْ كُنْتَ تَرَى اَنَّهُ لايَراكَ فَقَدْ كَفَرْتَ، وَ اِنْ كُنْتَ تَعْلَمَ اَنَّهُ يَراكَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِيَةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ اَهْوَنِ النّاظِرينَ عَلَيْكَ»(1)؛ (آنچنان از خدا بترس كه گوئى او را مى بينى، و اگر او را نمى بينى او تو را مى بيند! و اگر فكر مى كنى او تو را نمى بيند كافر شده اى! و اگر مى دانى كه او تو را مى بيند سپس در برابر او به عصيان برمى خيزى در واقع او را از كوچكترين ناظران بر خود شمرده اى!)[چرا كه انسان گاه از ناظر بودن يك فرد عادى و حتّى يك كودك شرم مى كند و كارهاى خلافى را انجام نمى دهد.)]
2. در حديث ديگرى از همان حضرت(عليه السلام) مى خوانيم كه در تفسير آيه شريفه: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» فرمود: «مَنْ عَلِمَ اَنَّ اللهَ يَراهُ وَ يَسْمَعُ ما يَقُوْلُ وَ يَعْلَمُ ما يَعْمَلُ مِنْ خَيْر اَوْ شَرٍّ، فَيَحْجُزُهُ ذلِكَ عَنِ الْقَبيحِ مِنَ الاْعمالِ، فَذلِكَ الَّذى خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى»(2)؛ (كسى كه بداند خداوند او را مى بيند و سخنانش را مى شنود و از اعمال نيك و بد او آگاه است، و اين علم و دانائى او را از اعمال قبيح باز دارد او كسى است كه از مقام پروردگارش خائف است، و نفس خود را از هوا و هوس بازداشته.)
3. همچنين در تفسير على بن ابراهيم از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه در تفسير آيه «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها ...»(3) فرمود: «همسر عزيز مصر ـ هنگامي كه قصد كام گيرى از يوسف(عليه السلام) را داشت ـ به سراغ بتى كه در آن اطاق بود رفت و لباسى بر آن افكند؛ يوسف سؤال كرد: چه مى كنى؟ گفت: لباسى بر اين بت مى افكنم تا ما را نبيند چرا كه من از او شرم دارم! يوسف گفت: «فَاَنْتِ تَسْتَحْيِيْنَ مِنْ صَنَم لايَسْمَعُ وَ لايُبْصِرُ، وَ لااَسْتَحْيِى اَنا مِنْ رَبِّى؟»(4)؛ (پس تو از بتى كه نه مى شنود و نه مى بيند شرم دارى ولى من از پروردگارم ـ كه همه سخنان را مى شنود و همه چيز را مى بيند ـ شرم نكنم؟!).
4. در تفسير روح البيان ذيل آيه: «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ».(5) از ابن مسعود چنين آمده است كه: «با بعضي از ياران پبامبر(صلى الله عليه وآله) به بيابانى رفته بود، طعامى پختند هنگامى كه آماده خوردن شدند، چوپانى را در آنجا مشاهده كردند و او را دعوت به غذا كردند. چوپان گفت: شما بخوريد من روزه ام، آنها براى آزمودن چوپان گفتند: چگونه در اين روز گرم و داغ روزه مى گيرى؟ او در پاسخ گفت: «اِنَّ نارَ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرّاً مِنْهُ»؛ (آتش دوزخ از آن گرم تر است!)
آنها از سخن چوپان در تعجب فرو رفتند و به او گفتند: يكى از گوسفندان را به ما بفروش؛ قيمت آن را با سهمى از گوشتش به تو مى دهيم. او در پاسخ گفت: اين گوسفندان از من نيست، و مال مولاى من است، چگونه مال مردم را به شما بفروشم؟ گفتند: به آقايت بگو گرگ آن را خورد و يا در بيابان گم شد؟ چوپان گفت: «أين الله» پس خدائى كه حاضر و ناظر است كجا مى رود؟!(6)
نمونه هاى زيادى در تاريخ و روايات اسلامى از اين قبيل ديده مى شود كه تأثير تربيتى توجّه به علم خداوند و حاضر و ناظر و سميع و بصير بودن او در بازداشتن او از گناه و زشتى ها اثر بسيار عميقى دارد.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.