پاسخ اجمالی:
برخی از جامعه شناسان و فلاسفه مادی ادعا می كنند كه «جهل» انسان از علل طبيعى، موجب اعتقاد به نيروئى مافوق طبيعى به نام خداوند شده است. در واقع طرفداران فرضيه «جهل» تصور می کنند، ايمان به وجود خدا مفهومش انكار «قانون عليّت» است در حالى كه فلاسفه الهى، «قانون عليّت» را يكى از بهترين طرق شناخت خدا می دانند. ثانيآ چرا آنها از اين نكته غافل اند كه انسان از قديم ترين ايام تا به امروز نظم حاکم بر جهان را مشاهده می کند. نظمی که با پیشرفت دانش بشری آشكارتر و روشن تر می شود.
پاسخ تفصیلی:
يكى از جامعه شناسان معروف مى گويد: «اگر چه علم و هنر بسيارى از عوامل اسرارآميز را روشن ساخته؛ با اين همه بسيارى از اين عوامل همچنان از حيطه علم گريخته، و در لفّافه اسرار باقيمانده است؛ لزوم پى بردن به اين عوامل موجب پيدايش مذهب گرديده است!»(1) همچنین يكى از فلاسفه مادّى اضافه مى كند: «وقتى انسان به حوادث، از نظر تاريخى مى نگرد، علم و مذهب را به يك دليل بسيار روشن دو خصم آشتى ناپذير تصور مى كند! زيرا كسى كه به گردش جهان از نظر قانون عليّت معتقد است براى يك آن هم نمى تواند در مغز خود چنين تصوّرى راه دهد كه ممكن است موجودى در بستر حوادث سد و مانعى ايجاد كند».(2)
به تعبير ساده آنها مى خواهند چنين ادّعا كنند كه ناآگاهى انسان از علل طبيعى سبب شده است كه تصور كند نيروئى مافوق طبيعى وجود دارد كه اين عالم را ايجاد كرده و اداره مى كند؛ و لذا هر قدر عوامل و علل طبيعى روشن تر گردد اعتقاد به خدا پرستى و مذهب سست تر مى شود!
اشتباه عمده طرفداران فرضيه «جهل» از اينجا ناشى مىشود كه:
اولا: آنها تصوّر كرده اند كه ايمان به وجود خدا مفهومش انكار «قانون عليّت» است؛ و ما بر سر دو راهى قرا داريم: يا بايد علل طبيعى را بپذيريم، يا وجود خدا را؟! در حالى كه از نظر فلاسفه الهى ايمان به «قانون عليّت» و كشف علل طبيعى يكى از بهترين طرق شناخت خدا است. ما هرگز خدا را در لابلاى بى نظمى ها و حوادث مبهم و تاريك جستجو نمى كنيم؛ بلكه در ميان روشنائى ها و نظامات شناخته شده جهان هستى مى يابيم، چرا كه وجود اين نظامات نشانه روشنى بر وجود يك مبدأ علم و قدرت در جهان هستى است.
ثانيا: چرا آنها از اين نكته غفلت مى كنند كه انسان از قديمترين ايّام تا به امروز همواره نظم خاصّى را بر جهان حكم فرما مى ديده؛ نظمى كه توجيه آن با علل فاقد شعور امكان پذير نيست، و پيوسته همين را نشانه وجود خدا مى شمرده. منتهى در گذشته اين نظام كمتر شناخته شده بود، و هر قدر علم و دانش بشر پيشرفت كرد لطایف و ظرائف تازهاى از آن كشف شد؛ و علم و قدرت مبدأ عالم هستى آشكارتر و روشن تر گشت.
به همين دليل ما معتقديم ايمان به وجود خدا و مذهب همدوش با پيشرفتهاى علوم جلو مى رود؛ و هر كشف تازهاى از اسرار و نظامات اين جهان، گام تازهاى است براى شناخت بهتر خداوند؛ و آن گونه كه امروز ما مى توانيم خدا را بشناسيم هرگز گذشتگان نمى توانستند بشناسند؛ چرا كه پيشرفت علوم اينسان نبود.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.