پاسخ اجمالی:
در جوامع غربی، «نوگرایی» با اصلاح گرایی دینی و گریز از دین و معنویت و نیز جدایی دین از زندگی و سیاست آغاز شد. لکن پس از طی چندین سده و عبور از بیراهه های «لیبرالیسم»، «سکولاریسم» و ... ثابت شد که «مدرنیسم» نمی تواند جایگزین مناسبی برای دین و گرایش های معنوی باشد. در واقع رواج مفاسد اخلاقی و جنسی، از هم پاشیدگی نظام خانواده و افزایش نوجوانان و جوانان خیابانی رانده شده از کانون خانواده و نظایر آن، از جمله رویدادهای ناگواری است که بر اثر بی توجّهی به دین و معنویت در جوامع غربی شکل گرفته است.
پاسخ تفصیلی:
عصر «نوگرایی» با اصلاح گرایی دینی و در نتیجه با گریز از دین و معنویت و نیز جدایی دین از زندگی و سیاست آغاز شد و پس از طی چندین سده و عبور از بیراهه های «لیبرالیسم»، «سکولاریسم» و «دموکراسی» ثابت شد که «مدرنیسم» نمی تواند جایگزین مناسبی برای دین و گرایش های معنوی باشد. بشر امروزی در غرب به این نتیجه رسیده است که زندگی بدون معنویت، رنج و عذاب روانی را در پی دارد و به روح انسان سردی و سستی می بخشد و لذّت و شادی پایدار را از انسان سلب می کند.
آمار بالای مفاسد اخلاقی و جنسی، از هم پاشیدگی نظام خانواده، و تعداد فراوان و رو به رشد نوجوانان و جوانان خیابانی رانده شده از کانون خانواده و نظایر آن، بیانگر یک چنین واقعیتی است و حاکی از رنج بی امانی است که گریبان گیر غرب شده است. یکی از نویسندگان و صاحب نظران امور فرهنگی آمریکا به نام «رابرت رینگر» می گوید: «در آمریکا به طور متوسط هر ساله پنج هزار نوجوان خودکشی می کنند؛ یعنی سیزده نفر در هر روز. از سال 1960 به این سو تعداد خودکشی هایی که بین سنین 15 تا 24 ساله انجام می پذیرد به دو برابر رسیده است و به گواه آمار، خودکشی میان نوجوانان ده تا چهارده ساله تا سال 1976 میلادی، 32 درصد از این تعداد [پنج هزار خودکشی] را به خود اختصاص داده است».(1)
وی وضعیت فرهنگی غرب را بهتر از وضعیت روانی آن نمی بیند. سینماها که به عنوان یکی از هنرهای هفتگانه، مؤثّرترین نقش ها را در ترسیم سیمای فرهنگی بر عهده دارند، توانسته اند با نمایش فیلم های مستهجن، تماشاگران را تحت تأثیر قرار داده و به سرعت آنان را به دام اندازند...».(2) او همچنین می گوید: «نوجوانان در سرازیری سقوط قرار گرفته اند. برخی از آنان خود را با قتل همنوعانشان ارضا می کنند. آنان در گوشه و کنار شهرها می گردند و به آسانی با بهانه های احمقانه و گاهی بدون هیچ بهانه، دست خود را به خون مردم می آلایند و این کارشان را نوعی ورزش و تفریح تلقی می کنند».(3)
ارزیابی «رینگر» نشان می دهد که شاید بدترین و در عین حال فاجعه آمیزترین خطری که تمدن غرب را تهدید می کند، اوضاع نابسامان خانواده هاست. خانواده هایی که یکی پس از دیگری از هم می پاشند و به راستی این نوع از هم پاشی بسی خطرآفرین است».(4)
با نگرشی به جهان دیروز غرب و با نگاهی به سده های پیشین به روشنی در می یابیم که در غرب در مقایسه با جهان دیروز یک جهش 180 درجه ای صورت گرفته است. غرب در متن خود، معارف و ارزش های اخلاقی و دینی را پرورش می داد و صاحب وجاهت تربیتی و اخلاقی بود. امّا چه شد که شرایط زندگی در غرب تا این اندازه تحوّل منفی یافت؟ پدیده شوم تروریسم جنسی که به استثمار زنان جوان و ابزار قرار دادن آنان برای رسیدن به مقاصد شهوانی و اقتصادی اشاره دارد؛ از جمله رویدادهای ناگواری است که در دهه های اخیر در اثر بحران اخلاقی ناشی از بی توجّهی به دین شکل گرفته است. آن قدر این مسئله حادّ و رنج آور است که اخیراً «پاپ ژان پل دوم»، رهبر سابق کاتولیک های جهان، طی پیام خود به «مجمع عمومی سازمان جهانی زنان کاتولیک» اظهار داشته بود: «مدرنیسم روش هایی از زندگی را که مخالف با مقام و شخصیت زن است اشاعه و تحمیل می کند». سپس می گوید: «فرهنگ مدرن مانع پویایی و رشد زن در جامعه می شود».(5)،(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.