پاسخ اجمالی:
به ثمر نرسيدن تلاشها و كوششها در زندگى، گاهى انسان را براي هميشه از پيروزى نهايي مأيوس مى سازد. در اين حالت، انسان از طريق دعا، خود را با قدرتى مرتبط مى بيند كه «مشكل» و «آسان» براى او مطرح نيست و گشودن بن بستها براى او بسيار ساده است، اين اميدوارى كه از دعا برمى خيزد، همانند خون تازه اى در شريان هاى جان آدمى جارى مى شود و عاملى براى از سرگرفتن تلاشها، كوششها و دست زدن به ابتكار است و طرق تازه اى براى گشودن بن بستها خواهد بود.
پاسخ تفصیلی:
به ثمر نرسيدن تلاشها و كوششها در زندگى، گاهى انسان را از پيروزى نهايي، براى هميشه مأيوس مى سازد و از به كار گرفتن باقيمانده نيرو و توان خود باز مى دارد و انديشه كردن در دستيابى به طريق تازه و ابتكارات جديد را در راه حلِّ مشكل مختل مى سازد؛ امّا دعا بارقه اميدى است كه در كانون دل آدمى مى درخشد و ابرهاى يأس را از آسمانِ زندگى كنار مى زند. دعا كننده خود را با قدرتى مرتبط مى بيند كه «مشكل» و «آسان» براى او مطرح نيست و گشودن بن بستها براى او بسيار ساده است، اين اميدوارى كه از دعا برمى خيزد، همانند خون تازه اى در شريان هاى جان آدمى جارى مى شود و عاملى براى از سرگرفتن تلاشها، كوششها و دست زدن به ابتكار است و طرق تازه اى براى گشودن بن بستها خواهد بود. بنابراين، يأس، كشنده قدرت است و اميد زنده كننده آن، و دعا عامل احياى اميد است.
دعا درخت اميد را آبيارى مى كند و اين درخت در بيابان زندگى به هنگامى كه آفتاب سوزان مشكلات، انسان را از حال مى برد، بر سر او سايه افكنده و آماده تلاش مى سازد. يأس پرده تاريكى است كه بر روى چشم كشيده مى شود و اگر دريچه نجات در چند مترى او باشد، نمى بيند؛ ولى اميد، فضاى زندگى را آن چنان روشن مى سازد كه اگر روزنه نجاتى در دورترين نقطه باشد، مى بيند و به سويش پرواز مى كند. بنابراين دعا سرچشمه خلّاق اميد است.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.