پاسخ اجمالی:
قرآن به ما می گوید: تعامل با دیگران باید از طریق بحث هاى منطقى و اندرزهای نیکو باشد و هرگز اجازه نمى دهد کسى مخالف خود را به عناوین؛ جاهل، مشرک، اعداءالله و... خطاب کند و یا اختلاف نظرها سبب نزاع، درگیرى و خونریزى گردد. اما وهّابى هاى متعصّب، در مقابل این منطق عاقلانه و عادلانه، معتقدند باید برداشت خود را در مسأله «شرک و توحید» بر دیگران تحمیل کرد، اگر چه از طریق تهدید به قتل و خونریزى و غارت اموال باشد.
پاسخ تفصیلی:
از اصول مسلّم اسلام این است، که تعامل فرق مختلف اسلامى با یکدیگر فقط باید از طریق بحث هاى منطقى و دوستانه باشد، حتّى در مورد غیر مسلمین نیز همین دستور داده شده است: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»؛ (1)
(با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما؛ و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن. پروردگارت، از هر کسى بهتر مى داند چه کسى از راه او گمراه شده است؛ و او هدایت یافتگان را بهتر مى شناسد).
و نیز مى فرماید: «وَ لاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِى أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلَهُنَا وَ إِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ».(2)
با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانى از آنان که ستم کردند؛ و [به آنها] بگویید: ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده ایم، و معبود ما و شما یکى است، و ما در برابر او تسلیم هستیم).
اسلام هرگز اجازه نمى دهد کسى مخالفان خود را به عنوان «جاهلان مشرک» و «اعداءالله» و «اعداء التوحید» و مانند آن خطاب کند، خود را محور اسلام پندارد و چوب کفر و شرک را بر سر همه بکوبد، همان کارى که وهّابیّان در اکثر کتاب هاى خود کرده اند.
مسلمانان در اصول تعلیمات و اعتقادات اسلام با هم مشترکند و علماى اسلام در اصول مسائل فقهى نیز با هم متّفقند، هر چند در شاخ و برگ ها و شرح بعضى از اصول، برداشت هاى مختلفى دارند.
نباید این اختلاف نظرها سبب نزاع، درگیرى و خونریزى گردد، بلکه باید از طریق استدلال هاى منطقى و گفتمان صحیح، افکار را به هم نزدیک کرد.
وهّابى هاى متعصّب به طور کامل در نقطه مخالف این منطق عاقلانه و عادلانه اسلامى قرار دارند. آنها معتقدند باید برداشت خود را در مسأله «شرک و توحید» بردیگران تحمیل کرد، اگر چه از طریق تهدید به قتل و خونریزى و غارت اموال باشد که اسنادش در کتاب هاى بنیان گذار این مذهب موجود است.
هنگامى که به عالمان آنها مى گوییم اگر شما عالم هستید ما هم عالم هستیم و بیش از شما درس خوانده ایم و کتاب نوشته ایم. اگر شما مجتهد هستید ما هم مجتهد هستیم، علماى الازهر و حوزه هاى دینى دمشق و اردن و سایر بلاد اسلامى نیز مجتهدان بسیارى دارد. چه دلیلى دارد که دیگران مجبور باشند عقیده شما را - در باب شرک و توحید - که به طورقطع ازنظرما نادرست است، بپذیرند؟ مى گویند حرف همین است که ما مى گوییم و اسلام همین است که ما به آن رسیده ایم!!
شما چه امتیازى بر سایر علماى اسلام دارید که مى خواهید عقیده خود را بر آنها تحمیل کنید، چرا با شلاق دیگران را مى زنید؟! پاسخ منطقى ندارند.
گویى آنها چنین مى پندارند که بر قلّه علم و ایمان نشسته اند و همه در درّه جهل و بى خبرى فرو رفته اند!
این چیزى است که در دنیاى امروز هیچ کس آن را نمى پسندد و جایگاهى براى آن در میان مسلمین نیست.
به همین دلیل مى گوییم آنها به پایان عمرشان نزدیک شده اند.
قابل توجه این که: به یقین اماکن مشرّفه و بیت الله الحرام به همه مسلمین جهان تعلّق دارد: «جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِّلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَ الْهَدْىَ وَ الْقَلاَئِدَ ذَلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ یَعْلَمُ مَا فِى السَّماوَاتِ وَ مَا فِى الاَرْضِ وَ أَنَّ اللهَ بِکُلِّ شَىْء عَلِیمٌ»(3)؛ (خداوند، کعبه ـ بیت الحرام ـ را وسیله اى براى استوارى و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده؛ و همچنین ماه حرام، و قربانى هاى بى نشان، و قربانى هاى نشاندار را; این احکام [حساب شده و دقیق،] به خاطر آن است که بدانید خداوند، آن چه را در آسمان ها و زمین است، مى داند؛ و خدا به هر چیزى داناست).
همه افراد دور و نزدیک در بهره گیرى از خانه خدا یکسانند: «سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَ الْبَادِ».(4) بنابراین متولّیان خانه کعبه تنها موظّف به ایجاد امنیّت و نظم و فراهم کردن امکانات لازم براى زوّار هستند، نه این که این مرکز اسلامى را پایگاهى براى تبلیغ مذهب خود و تحمیل عقیده خویش بر دیگران قرار دهند.
آنها حق ندارند برداشت هاى خاصّ خود را در مسائل اسلامى که با اجتهاد و استنباط هاى علماى سایر بلاد مخالف است بر آنها تحمیل کنند، حتّى در عصر جاهلیّت کار متولّیان خانه کعبه بیش از این نبود که در قرآن به آن اشاره شده است: «أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَ عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ»(5)؛ (کار آنها آب رسانى به حجّاج خانه خدا و آباد نگه داشتن خانه کعبه بود).
بنابراین اگر علماى این سرزمین برداشت خاصّى در امر توحید دارند، حق ندارند عقیده خود را بر دیگران تحمیل کنند، به خصوص این که دیگران علماى بزرگى دارند که این برداشت ها را نادرست مى دانند.
به عنوان مثال در مسأله «طلب شفاعت» از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به این معنى که آن حضرت در پیشگاه خداوند درخواستى براى بندگان کند
این گروه آن را کفر مى پندارند ولى دیگران،آن را عین توحید مى دانند.
یا این که آنها چیزى را «بدعت» مى پندارند و علماى دیگر «سنّت» مى شمرند.
وهّابیان و هیچ گروه دیگرى هرگز حق ندارند فکر و برداشت خود را بر دیگران تحمیل کنند.
تأکید مى کنم آنها فقط باید به نظم، امنیّت و عمران این سرزمین مقدّس بپردازند، نه این که آن را پایگاه تبلیغاتى مذهب خود سازند و جالب این که پادشاه عربستان سعودى خود را «خادم الحرمین الشریفین» مى داند نه «حاکم الحرمین الشریفین»; پس چرا علماى سلفى وهّابى خود را «حاکم الحرمین» مى دانند با این که معتقدند اطاعت ولاة الامر بر آنها واجب است.
البتّه ازکارهایى که به اجماع علماى اسلام ممنوع است باید منع کنند.
خلاصه این که تحمیل فکر از سوى یک گروه اندک که از نظر علمى دست پایین تر را دارند، بر اکثریّت مسلمین با هیچ منطقى سازگار نیست، ولى سلفى هاى متعصّب از بدترین روش ها براى تحمیل عقیده خود استفاده مى کنند و این جاى تأسّف است. (6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.