پاسخ اجمالی:
انگیزه اصلى اعتقاد بعضى از پیروان مذاهب باستانى به مسئله تناسخ و بازگشت روح، یکى از امور زیر بوده است:
انکار رستاخیز و جهان دیگر، توجیهى براى کودکان بیمار و معلول، عجز و ناتوانى از توجیه و تفسیر پیروزی ها و شکست هایى که به ظاهر علل روشنى براى آن دیده نمى شود، عوامل روانى و توجیه اعمال خشونت آمیز خود در انتقام جوئی ها.
پاسخ تفصیلی:
از مجموع بحث هائى که در کتب تاریخ «عقائد و مذاهب» شده، چنین استفاده مى شود که انگیزه اصلى اعتقاد بعضى از پیروان مذاهب باستانى به مسئله بازگشت روح، یکى از امور زیر بوده است.
1ـ انکار رستاخیز و جهان دیگر ـ جمعى از آنان چون به جهان دیگر عقیده نداشتند و شاید آن را محال مى پنداشتند، و از طرفى عدم پاداش نیکوکاران و بدکاران را مخالف «عدالت» خداوند مى دیدند، لذا معتقد شدند که روح نیکوکاران مجدداً به بدن دیگرى، در همین جهان، که از بدن نخستین به مراتب خوشبخت تر است، باز مى گردد و پاداش اعمال نیک گذشته خود را مى بیند، و روح بدکاران به بدنهایى که در رنج و زحمت به سر مى برند، و یا ناقص الخلقه هستند بازگشته، کیفر اعمال بد خود را خواهند دید، و در حقیقت بدین وسیله شست و شو مى شوند و تکامل مى یابند.
2ـ توجیهى براى کودکان بیمار و معلول ـ جمعى دیگر، از مشاهده پاره اى از کودکان معلول و بیمار به این فکر فرو مى رفتند که: این کودکان که گناهى نکرده اند، چرا خداوند آنها را به این صورت آفریده و مبتلا ساخته است، حتماً ارواحى که در اینها هست، ارواح افراد شریر و گناهکار و متجاوزى بوده که براى دیدن کیفر اعمال خود به این صورت درآمده، و مجدّداً به این جهان برگشته اند تا رنج ببرند!
آنها تصوّر مى کردند که در جهان آفرینش، وجود چنین کودکانى یک مسئله اجتناب ناپذیر، و حتماً خواست خداست که چنین باشند، در حالى که همه ما امروز مى دانیم که پدران و مادران مى توانند با به کار بستن اصول بهداشتى و رعایت یک سلسله قوانین علمى، و به عبارت دیگر، استفاده کردن از قوانینى که خداوند براى زندگى بشر در جهان آفرینش مقرّر داشته، فرزندانى کاملاً سالم به دنیا آورند. این ما هستیم که با عدم مراقبتهاى لازم آنها را گرفتار مى سازیم. (دقّت کنید!)
همچنین عجز و ناتوانى از توجیه و تفسیر پیروزی ها و شکست هاى افرادى که به ظاهر علل روشنى براى آن دیده نمى شود، سبب پناه بردن به این عقیده شده است. آنها مى گویند: این گونه اشخاص، پاداش یا کفّاره اعمال خود را در زندگى پیشین، مى بینند؛ در حالى که با اطّلاع از اصول روانکاوى تفسیر علل این گونه موفّقیّتها و شکستها که بر اثر استعدادها یا کمبودهاى خاصّى است، امروز امر ساده اى است.
3ـ عوامل روانى ـ تناسخ یک عامل تسکین دهنده ـ عقیده «بازگشت روح به زندگى جدید در این جهان» از زمانهاى بسیار دور در میان افراد بشر ـ بخصوص در میان هندیها و چینیها ـ وجود داشته است.
به نظر مى رسد یکى از علل روانى این عقیده، شکستهاى گوناگونى بوده که بسیارى از افراد در زندگى خود با آن مواجه مى شده اند. واکنش روانى آن شکستها و ناکامیها به صورتهاى گوناگونى بروز مى کرده است؛ گاهى به صورت «درون گرائى» و «پناه بردن به تخیّلات» و پیدا کردن گمشده خود در عالم خیال، آنچنان که در بسیارى از شعرا دیده مى شود، آنها هنگامى که محبوب گریزپاى خود را در این جهان نمى یافتند، با «نقش رخ او» که در عالم خیال، در وسط «جام» مى افتاد، دلخوش بوده اند! عدّه اى هم «بازگشت به زندگى جدید در این جهان» را وسیله اى براى تسکین افکار پریشان خود قرار مى دادند.
این افراد «شکست خورده»، براى جبران شکستها و ناکامیهاى خود چنین مى پنداشتند که بار دیگر روح آنها در کالبد دیگرى در این جهان قدم مى گذارد، و به آرزوى دل در آن زندگى جدید خواهند رسید. مثلاً اگر در عشق به دخترى شکست خورده اند، چنین تصوّر مى کردند که آن ها در زندگى جدید در کنار او به سر خواهند برد ـ سهل است ـ ممکن است به صورت خواهر و برادر! به زندگى جدید قدم بگذارند و در یک خانواده، متولّد شوند و همیشه با هم باشند!
4- یکى دیگر از عوامل روانى این عقیده، این بوده است که اعمال خشونت آمیز خود را در انتقام جوئی ها توجیه کنند. مثلاً، اعراب زمان جاهلیّت که در موضوع ارضاى حسّ انتقام جوئى پافشارى و سرسختى عجیبى داشتند، و ممکن بود کینه توزى را نسبت به شخص یا قبیله اى از پدران و نیاکان خود به ارث ببرند، گاهى براى توجیه انتقامجوئى وحشیانه خود، دست به دامان این عقیده مى زدند؛ آنها عقیده داشتند هنگامى که یکى از افراد قبیله آنها به قتل برسد، روح او در قالب پرنده اى شبیه به «بوم» که آن را هامه مى نامیدند، قرار مى گیرد، و پیوسته در اطراف جسد مقتول دور مى زند، و ناله وحشتزائى سر مى دهد، و هنگامى که او را در قبر مى گذارند در اطراف قبر او گردش مى کند و مرتّباً فریاد مى زند: اسقونى! اسقونى! یعنى، سیرابم کنید... سیرابم کنید! و تا خون قاتل ریخته نشود ناله غم انگیز او خاموش نخواهد شد!(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.