پاسخ اجمالی:
امثال عبدالله بن جعفر مى خواستند امام(علیه السلام) سالم بماند و او را از قیام نهی می کردند؛ امّا امام(ع) هدفى را دنبال مى کرد که فراتر از فکر و درک آنها بود و مى خواست دین و آیین جدّش پیامبر(ص) سالم بماند، چیزى که با حکومت بنى امیّه ـ تفاله هاى عصر جاهلیّت و بت پرستى ـ ممکن نبود.
چون به مردم مدینه خبر رسید که امام(علیه السلام) قصد دارد به سمت عراق حرکت کند، عبدالله بن جعفر (همسر حضرت زینب(س)) نامه اى بدین مضمون براى امام(علیه السلام) نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان، به حسین بن على(علیه السلام) از عبدالله بن جعفر، امّا بعد! تو را به خدا سوگند مى دهم از مکّه خارج مشو! من بیم آن را دارم که در آن صورت، تو و خاندانت کشته شوید و در نتیجه نور زمین خاموش شود، چرا که تو روح هدایت و امیر مؤمنانى. در رفتن به سمت عراق شتاب مفرما! من از یزید و همه بنى امیّه، براى جان و مال و فرزندان و خاندانت امان مى گیرم. والسلام».
پاسخ تفصیلی:
چون به مردم مدینه خبر رسید که امام(علیه السلام) قصد دارد به سمت عراق حرکت کند، عبدالله بن جعفر (همسر حضرت زینب(علیها السلام)) نامه اى بدین مضمون براى امام(علیه السلام) نوشت:
«به نام خداوند بخشنده مهربان، به حسین بن على(علیه السلام) از عبدالله بن جعفر، امّا بعد! تو را به خدا سوگند مى دهم از مکّه خارج مشو! من بیم آن را دارم که در آن صورت، تو و خاندانت کشته شوید و در نتیجه نور زمین خاموش شود، چرا که تو روح هدایت و امیر مؤمنانى. در رفتن به سمت عراق شتاب مفرما! من از یزید و همه بنى امیّه، براى جان و مال و فرزندان و خاندانت امان مى گیرم. والسلام».
امام(علیه السلام) در پاسخ وى نوشت: «أَمّا بَعْدُ! فَإِنَّ کِتابَکَ وَرَدَ عَلَىَّ فَقَرَأْتُهُ وَ فَهِمْتُ ما ذَکَرْتَ، وَ أُعْلِمُکَ أَنِّی رَأَیْتُ جَدّی رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) فِی مَنامِی فَخَبَّرَنِی بِأَمْر وَ أَنَا ماض لَهُ، لِی کانَ أَوْ عَلَىَّ، وَاللّهِ یَابْنَ عَمِّی لَوْ کُنْتُ فِی جُحْرِ هامَّة مِنْ هَوامِّ الاَرْضِ لاَسْتَخْرَجُونِی وَ یَقْتُلُونِی; وَاللّهِ یَابْنَ عَمّی لَیَعْتَدُنَّ عَلَىَّ کَمَا اعْتَدَتِ الْیَهُودُ عَلَى السَّبْتِ وَالسَّلامُ»؛ (امّا بعد! نامه ات به دستم رسید، آن را خواندم و مقصودت را دانستم. به تو خبر مى دهم که من جدّم رسول خدا را در خواب دیدم که به من فرمانى داد و من در پى انجام آن فرمان مى روم خواه [ظاهراً] به نفعم باشد یا به زیانم. به خدا سوگند! اى پسر عمو! اگر من در آشیانه بومى نیز باشم، مرا از آنجا بیرون آورده و به قتل مى رسانند. به خدا سوگند اى پسر عمو! آنان همچون قوم یهود که در ماجراى روز شنبه (یوم السبت) ستم نموده اند، بر من ستم روا خواهند داشت).(1)
این تعبیرات به خوبى نشان مى دهد که امام(علیه السلام) خود را بر سر دو راهى مى دید: تسلیم شدن در برابر یزید و بر جنایات و گمراهى هاى آل امیّه صحّه نهادن، و عدم تسلیم و تن به شهادت شرافتمندانه و بیدارگر سپردن، و امام(علیه السلام) دومى را برگزیده بود، هر چند گروهى راه اوّل را توصیه مى کردند.
عبدالله بن جعفر به دنبال پیشنهاد خود و پاسخ امام(علیه السلام) هراسان شده به نزد عمرو بن سعید (فرماندار مکّه) رفت و تقاضاى امان نامه براى امام(علیه السلام) کرد و از وى خواست به امام(علیه السلام) اطمینان دهد و از او بخواهد به مکّه بازگردد. عمرو بن سعید نامه اى براى امام(علیه السلام) نوشت و در آن یادآور شد که به نزد من بیا که تو در کنار من در امان و آسایشى.
چون امان نامه فرماندار مکه به دست امام(علیه السلام) رسید، در پاسخ چنین مرقوم داشت:
«اِنْ کُنْتَ اَرَدْتَ بِکِتابِکَ اِلَىَّ بِرّی وَ صِلَتِی فَجُزِیتَ خَیْراً فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ إِنَّهُ لَمْ یُشاقِقِ اللّهَ مَنْ دَعا اِلَى اللّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمینَ وَ خَیْرُ الاَمانِ اَمانُ اللّهِ، وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ مَنْ لَمْ یَخَفْهُ فِی الدُّنْیا فَنَسْأَلُ اللّهَ مَخافَةً فِی الدُّنْیا تُوجِبُ لَنا اَمانَ الاْخِرَةِ عِنْدَهُ»؛ (اگر مقصودت از این نامه نیکى و پیوند با من است در دنیا و آخرت پاداش نیک ببینى، به یقین! آن کسى که مردم را به سوى خداوند فرا مى خواند و عمل صالح انجام مى دهد و مى گوید من از مسلمانانم، هرگز با خدا مخالفت نمى کند. بهترین امان، امان خداست، و آن کس که در دنیا از خداوند نترسد به خدا ایمان نیاورده است. از خداوند خوفى را در دنیا طلب مى کنیم که موجب امان ما در آخرت نزد او باشد!).(2)
امام(علیه السلام) هدفى را دنبال مى کرد که فراتر از فکر و درک آنها بود. در خوشبینانه ترین فرض، آنها مى خواستند امام(علیه السلام) سالم بماند و امام(علیه السلام) مى خواست دین و آیین جدّش پیامبر(صلى الله علیه وآله) سالم بماند، چیزى که با حکومت بنى امیّه ـ تفاله هاى عصر جاهلیّت و بت پرستى ـ ممکن نبود.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.