پاسخ اجمالی:
مفسران اسلامى، بحث فراوانى پیرامون پاسخ سؤال فوق کرده اند، گروهى معتقدند: «ارث» در اینجا ارث در اموال است و گروهى، آن را اشاره به مقام نبوت دانسته اند. بعضى نیز، این احتمال را داده اند: منظور معنى جامعى است که هر دو را شامل مى شود. بسیارى از دانشمندان شیعه، معنى اول را انتخاب کرده اند در حالى که جمعى از علماى تسنن معنى دوم را و بعضى مانند «سید قطب» در «فى ظلال» و «آلوسى» در «روح المعانى» معنى سوم را.
پاسخ تفصیلی:
در آیه فوق مى خوانیم (جانشینى که از من ارث ببرد، و همچنین وارث آل یعقوب باشد، پروردگارا این جانشین مرا مورد رضایت خود قرار ده)؛ «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً».
مفسران اسلامى، بحث فراوانى پیرامون پاسخ سؤال فوق کرده اند، گروهى معتقدند: «ارث» در اینجا ارث در اموال است و گروهى، آن را اشاره به مقام نبوت دانسته اند.
بعضى نیز، این احتمال را داده اند: منظور معنى جامعى است که هر دو را شامل مى شود.
بسیارى از دانشمندان شیعه، معنى اول را انتخاب کرده اند در حالى، که جمعى از علماى تسنن، معنى دوم را و بعضى مانند «سید قطب» در «فى ظلال» و «آلوسى» در «روح المعانى» معنى سوم را.
کسانى که آن را منحصر به ارث مال دانسته اند، به ظهور کلمه «ارث» در این معنى استناد کرده اند؛ زیرا این کلمه هنگامى که مجرد از قرائن دیگر بوده باشد، به معنى ارث مال است، و اگر مى بینیم در پاره اى از آیات قرآن در امور معنوى به کار رفته مانند آیه 32 سوره فاطر «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا»
؛ (ما کتاب آسمانى را به بندگان برگزیده خود به ارث منتقل کردیم) به خاطر قرائنى است که در این گونه موارد وجود دارد.
به علاوه از پاره اى از روایات استفاده مى شود که در آن زمان بنى اسرائیل هدایا و نذور فراوانى براى «احبار» (علماى یهود) مى آوردند و «زکریا» رئیس احبار بود. (1)
از این گذشته، همسر «زکریا» که از دودمان «سلیمان بن داود» بود، با توجه به وضع مالى فوق العاده سلیمان و داود اموالى را به ارث برده بود.
«زکریا» از این بیم داشت این اموال به دست افراد ناصالح و فرصت طلب و زراندوز، یا فاسق و فاجر بیفتد و خود منشأ فسادى در جامعه گردد.
لذا، از پروردگار خویش تقاضاى فرزند صالحى کرد تا بر این اموال نظارت کند و آنها را در بهترین راه مصرف نماید.
روایت معروفى که از «فاطمه زهرا»(علیها السلام) دختر پاک پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده که: براى گرفتن «فدک» در برابر خلیفه اول، به آیه فوق استدلال کرد، خود شاهد دیگرى بر این مدعى است.
مرحوم «طبرسى» در کتاب «احتجاج» از بانوى اسلام(علیها السلام) چنین نقل مى کند: هنگامى که خلیفه اول تصمیم گرفت «فدک» را از فاطمه(علیها السلام) منع کند و این سخن به بانوى اسلام رسید، نزد او آمده چنین گفت:
اى ابو بکر! «أَفِى کِتابِ اللّهِ أَنْ تَرِثَ أَباکَ وَ لا أَرِثَ أَبِى لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً! أَ فَعَلى عَمْد تَرَکْتُمْ کِتابَ اللّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ؟ إِذْ یَقُولُ فِیَما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیّا إِذْ قالَ فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب»
؛ (آیا در کتاب خدا است که تو از پدرت ارث ببرى و من ارث نبرم؟ چیز عجیبى است! آیا عمداً کتاب خدا را ترک گفته و پشت سر افکنده اید؟ در آنجا که در داستان «یحیى ابن زکریا» مى گوید: زکریا گفت خداوندا از سوى خودت جانشینى [فرزندى] به من ببخش تا از من و خاندان یعقوب ارث ببرد). (2)
اما کسانى که معتقدند: «ارث» در اینجا همان ارث معنوى است به قرائنى که در خود آیه، یا خارج از آن است تمسک جسته اند مانند:
1 ـ بعید به نظر مى رسد: پیامبر بزرگى همچون «زکریا» در آن سن و سال، مشغله فکرى مهمى از ناحیه وارثان ثروتش داشته باشد، به خصوص این که بعد از ذکر جمله «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» این جمله را اضافه مى کند«وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً»
؛ (خداوندا او را مورد رضایت خویش قرار ده) بدون شک این جمله اشاره به صفات معنوى آن وارث است.
2 ـ در آیات بعد سوره «مریم» وقتى خدا بشارت تولد «یحیى» را به او مى دهد، مقامات معنوى عظیم از جمله، مقام نبوت را براى او ذکر مى کند.
3 ـ در سوره «آل عمران» آیه 38 هنگامى که انگیزه «زکریا» را براى تقاضاى فرزند شرح مى دهد اشاره مى کند او زمانى به این فکر افتاد که مقامات «مریم» را مشاهده کرد که به لطف پروردگار غذاهاى بهشتى در برابر محراب عبادتش نمایان مى شد.«هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ».
4 ـ در پاره اى از احادیث، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مطلبى نقل شده که: تأیید مى کند «ارث» در اینجا اشاره به جنبه معنوى است، خلاصه حدیث چنین است:
امام صادق(علیه السلام) از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند: عیسى بن مریم(علیهما السلام) از کنار قبرى گذشت که صاحب آن در عذاب بود، سال آینده نیز عبورش از آنجا افتاد، ملاحظه کرد که صاحب قبر در عذاب نیست، از پروردگارش در این زمینه سؤال کرد، وحى الهى به او فرستاده شد که صاحب این قبر فرزند صالحى داشته است جاده اى را اصلاح کرده و یتیمى را پناه داده، خداوند او را به خاطر عمل فرزندش بخشیده است، سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: میراث خداوند بزرگ به بنده مؤمنش این است که: فرزندى به او بدهد که بعد از وى مطیع فرمان خدا باشد.
پس از آن امام صادق(علیه السلام) به هنگام نقل این حدیث آیه مربوط به زکریا را تلاوت فرمود: «هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاًیَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب». (3)
و اگر گفته شود: ظاهر کلمه «ارث» همان ارث اموال است در جواب خواهند گفت: این ظهور قطعى نیست؛ چرا که در قرآن کراراً در ارث معنوى استعمال شده است (مانند آیه 32 سوره فاطر و آیه 53 سوره مؤمن).
به علاوه، به فرض که خلاف ظاهر باشد با وجود قرائن فوق، مشکلى نخواهد بود.
ولى طرفداران نظر اول، مى توانند: این استدلالات را پاسخ گویند که مشغله فکرى زکریا پیامبر بزرگ الهى، مساله اموال به صورت یک مطلب شخصى نبود بلکه، به صورت یک منبع فساد یا صلاح براى جامعه بود؛ زیرا همان گونه که در بالا گفته شد، هدایا و نذرهاى فراوانى براى احبار مى آوردند که به دست زکریا سپرده مى شد و شاید اموالى نیز از طرف همسرش که از دودمان سلیمان بود باقى مانده بود، بدیهى است وجود یک شخص ناصالح در رأس آنها سبب مفاسد عظیمى مى شد و این بود که زکریا را نگران ساخت.
و اما صفات معنوى که براى یحیى(علیه السلام) در این آیات و آیات دیگر قرآن ذکر شده نه تنها منافاتى با این مساله ندارد، بلکه، هماهنگ با آن است؛ چرا که او مى خواست این ثروت عظیم به دست یک مرد الهى بیفتد و از آن در مسیر سعادت جامعه بهره بگیرد.
اما به عقیده ما، اگر از مجموع مباحث فوق چنین نتیجه بگیریم که «ارث» در اینجا مفهوم وسیعى دارد که هم ارث اموال را شامل مى شود، و هم ارث مقامات معنوى را، مطلب خلافى نخواهد بود؛ چرا که براى هر طرف قرائنى وجود دارد و با توجه به آیات قبل و بعد، و مجموعه روایات، این تفسیر کاملاً نزدیک به نظر مى رسد.
اما جمله: «إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِىَ مِنْ وَرائِی»؛ (من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم) با هر دو معنى سازگار است؛ چرا که اگر افراد فاسدى صاحب اختیار آن اموال مى شدند، به راستى نگران کننده بود و نیز اگر رهبرى معنوى مردم به دست افراد ناصالح مى افتاد، آن نیز بسیار مایه نگرانى بود، بنابراین، خوف زکریا در هر دو صورت قابل توجیه است.
حدیث معروف بانوى اسلام فاطمه زهرا(علیها السلام) نیز با این معنى سازگار مى باشد. (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.