پاسخ اجمالی:
درباره «انسان»، تعبیرات مختلفى در قرآن مجید آمده است. در برخی آیات از او به «بشر» تعبیر شده و در آیات دیگر به «انسان»، و در آیاتى نیز به عنوان «بنى آدم» از او یاد شده است.
پاسخ تفصیلی:
درباره «انسان»، تعبیرات مختلفى در قرآن مجید آمده است: در آیات زیادى از او به «بشر»، در آیات فراوانى به «انسان»، و در آیاتى نیز به عنوان «بنى آدم»از او تعبیر شده است . و عجیب این که: در بسیارى از آیاتى که از او به انسان تعبیر شده، صفات نکوهیده و مذمومى براى او ذکر گردیده است، مثلاً:
1 ـ در جایى انسان به عنوان یک موجود فراموش کار و حق ناشناس معرفى شده؛ «مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا».(1)
2 ـ در جاى دیگر، به عنوان یک موجود ضعیف؛ «خُلِقَ الإِنْسانُ ضَعِیفاً».(2)
3 ـ در مورد دیگر، به عنوان یک موجود ستمگر و کفران کننده؛ «إِنَّ الإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفّار».(3)
4 ـ در مورد چهارم، انسان را بخیل معرفى مى کند؛ «وَ کانَ الإِنْسانُ قَتُورا».(4)
5 ـ در مورد پنجم، موجودى عجول؛ «وَ کانَ الإِنْسانُ عَجُولاً».(5)
6 ـ در مورد ششم، کفور و کفران کننده؛ «وَ کانَ الإِنْسانُ کَفُورا».(6)
7 ـ در مورد هفتم، موجودى پرخاشگر؛ «کانَ الإِنْسانُ أَکْثَرُ شَىْء جَدَلاً».(7)
8 ـ در هشتمین مورد، ظلوم و جهول؛ «إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً».(8)
9 ـ در نهمین مورد، کفور مبین و کفران کننده آشکار؛ «إِنَّ الإِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبِین».(9)
10 ـ در بار دهم، موجودى کم ظرفیت و دمدمى مزاج، که هنگام نعمت بخیل، و به هنگام بلا پر جزع است؛ «إِنَّ الإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعا» .(10)
11 ـ در یازدهمین مورد، مغرور، حتى در برابر خدا؛ «یا أَیُّهَا الإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیْم».(11)
12 ـ و بالاخره در دوازدهمین مورد، موجودى که به هنگام نعمت طغیان مى کند؛ «إِنَّ الإِنْسانَ لَیَطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى».(12)
به این ترتیب، مى بینیم: «انسان» در قرآن مجید، به عنوان موجودى که داراى جنبه هاى منفى فراوان و نقطه هاى ضعف متعددى است، معرفى شده است. آیا این همان انسانى است که: خدا او را در احسن تقویم، و «بهترین ساختمان»، آفریده است؟ «لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنْسانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِیم».(13) و نیز، آیا این همان انسانى است که: خدا معلم او بوده و آنچه را نمى دانسته است به وى آموخته است؟ «عَلَّمَ الإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَم».(14) و آیا این همان انسانى است که: خدا بیان به او آموخته؟ خَلَقَ الإِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَیان.(15) و بالاخره، آیا این همان انسانى است که: خدا او را در مسیر پروردگار به سعى و تلاش واداشته؟ «یا أَیُّهَا الإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحا».(16) باید دید چه انسان هائى هستند که، با آن همه کرامت و محبت الهى، این همه نقاط ضعف و نارسائى از خود نشان مى دهند؟! ظاهر این است که: این بحث ها همه مربوط به انسانهائى است که، تحت تربیت رهبران الهى قرار نگرفته، بلکه به صورت گیاهى خود رو، پرورش یافته اند، نه معلمى، نه راهنمائى، و نه بیدارکننده اى داشته اند، شهواتشان آزاد، و در میان هوس ها غوطهور هستند. بدیهى است چنین انسان هائى، نه تنها از امکانات فراوان و سرمایه هاى عظیم وجود خویش بهره نمى گیرند، بلکه با به کار انداختن آنها در مسیرهاى انحرافى و غلط، به صورت موجوداتى خطرناک، و سرانجام نا توان و بینوا در مى آیند. و گرنه، انسانى که با استفاده از وجود رهبران الهى، و به کار گرفتن اندیشه و فکر، و قرار گرفتن در مسیر حرکت تکاملى و حق و عدالت، به مرحله «آدمیت» گام مى نهد، و شایسته نام «بنى آدم» مى شود، به جائى مى رسد که به جز خدا نمى بیند، آن چنان که قرآن مى فرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِى آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِى البَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیْر مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً»؛ (ما آدمى زادگان را گرامى داشتیم، و صفحه خشکى و دریا را جولانگاه آنها قرار دادیم، و از روزى هاى پاکیزه به او بخشیدیم، و بر بسیارى از مخلوقات خود فضیلت و برتریش دادیم).(17) . (18)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.