دانشمندان و آثار شیعه در علوم سیاسی در قرن سیزده و اوایل قرن چهارده قمری
دکتر عبدالوهاب فراتی؛ دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهاسلامی (forati129@yahoo.com).
مقدمه
وقتی از علوم سیاسی سخن میگوییم، بیشتر به علومی اشاره داریم که امروزه در محافل دانشگاهی به بررسی روابط پایدار میان پدیدههای سیاسی میپردازند و میکوشند به قواعدی کلی درباره سیاست دست یابند. بهعبارت دیگر، اینعلوم، از رابطه علّی و معلولی میان پدیدههای سیاسی سخن میگویند.(1)
اینویژگی که از علوم طبیعی به دانشی مثل سیاست وارد شده، عملاً علم سیاست را با جامعهشناسی سیاسی مترادف میداند و تمام دادههای تحلیلی آن بر تجربه تکیه دارند. پرسش این است که چنین علمی در حوزههای علمی شیعه وجود دارد یا نه؟ اساسا آیا معرفت جاری در این مراکز، تن بهچنین مطالعات تجربی میدهد یا خیر؟ بهعبارت دیگر، هستی و چیستی سیاست در مراکز علمی تشیع چیست؟
روشن است که حوزههای علمی شیعه رسالتی در اینزمینه ندارند و معمولاً تن به مطالعات تجربی و میدانی نمیدهند. حتی در شناخت موضوعات احکام شرعی نیز بهجای اینکه آنرا وظیفه خود بدانند، معمولاً به معرفت عرف اکتفا میکنند. البته این بدینمعنی نیست که سیاست، متعلق آگاهی عالمان شیعی قرار نمیگیرد، بلکه بهاین معناست که نوع شناخت آنان از سیاست با محافل دانشگاهی متفاوت است. درواقع، علمی نگریستن (scientific) به سیاست و تأکید بر تحلیل پدیدههای سیاسی، بیشاز آن که متناسب فضای علمی حوزههای علمی شیعه باشد، با فضای آکادمیک دانشگاهی مدرن تناسب دارد که همواره میکوشد از منظر علوم پوزیتیویستی، بهتحلیل موضوع دانش سیاسی بپردازد. بیتردید، اصطلاح دانش سیاسی یا علم سیاست بهعنوان یک رشته مستقل، عنوانی است که در قرن بیستم ظهور یافت(2) و کمتر سابقهای در منابع درسی و معرفتی حوزویان دارد. این اصطلاحات بیشتر در فضای سیاسی حوزههای علمیه در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهکار رفته است. بههمیندلیل، بهنظر میرسد که ما بهجای تأکید بر وجود علومسیاسی در مراکز علمی شیعه، از واژه معرفت سیاسی Political Knowledge استفاده کنیم، تا بدینوسیله به فهم هستی معرفت سیاسی در این مراکز نزدیک شویم. ازاینرو، مراد از معرفت سیاسی در این مقاله، معنایی عامتر از علمسیاست است.
الف) ماهیت دانش سیاسی در مطالعات شیعی
1. دانش سیاسی در محافل دانشگاهی
معمولاً در مباحث آکادمیک و دانشگاهی جدید، دولت موضوع دانش سیاست است که دو سنخ دانش، مرزهای آنرا روشن میکند:
یک. دانشهای پشتیبان مثل تاریخ، روانشناسی، فلسفه، حقوق، جامعهشناسی و اقتصاد؛
دو. دانشهای میانرشتهای مثل اقتصاد سیاسی، جامعهشناسی سیاسی، حقوق عمومی، فلسفه سیاسی، روانشناسی اجتماعی و تاریخ دیپلماسی.(3)
2. دانش سیاسی در حوزههای علمیه شیعی
دانش سیاسی در شاخههای مثل جامعهشناسی سیاسی میتواند علمی (scientific) باشد، اما در شاخههای دیگری مانند فلسفه سیاسی که وجه برجسته منبع معرفتی آن عقل است یا فقه سیاسی که وجه برجسته منبع معرفتی آن نقل است یا کلام سیاسی که ترکیبی از عقل و نقل بهشمار میآید، معرفتی است علیحده که با معرفت علمی تفاوت دارد. بههمین دلایل این مقاله، بیش ازآنکه درپی بررسی دانش سیاسی آکادمیک و مرزهای مشترک آن با شاخههای علوم اجتماعی باشد، میکوشد بهسرشت آن درفضای مراکز علمی شیعه اشاره کند.
دانش سیاسی در حوزه علمی شیعه، وسعت چندانی ندارد و بهدلیل نوع معرفتی که تولید میشود، پرداختن بههمه شاخههای دانش سیاسی را شایسته نمیداند. بههمین دلیل، رویکرد حوزههای شیعی بهدانش سیاسی، متناسب با روش و نوع منبع معرفتی این حوزه است. ازاینرو، باتوجهبه مختصات عمومی دانشهای موجود درحوزههای شیعی، دانش سیاسی آنرا چنین تعریف میکنیم: «معرفت سیاسی به گزارههایی گفته میشود که اولاً بیواسطه درباره امر سیاسی سخن میگویند، ثانیاً وجه برجسته منبع معرفتی آنها، عقلونقل است و ثالثاً گستردهتر از گزارههای نظام یافتهاند و میتوانند بهشکل مستقل مانند فلسفه سیاسی تولید شوند؛ نمونه آنرا میتوان در آراء و فتاوای سیاسی مکرریکه از سوی مراجع دینی و دیگر لایههای میانی مراکز علمی شیعه، عرضه میشود، دید». بههمیندلیل، نسبت دانش سیاسی در اینمراکز با نمودار پیشین تفاوتهای مهمی دارد.
در اینجا، موضوع دانش سیاسی، نه دولت یا قدرت، بلکه امر سیاسی است که مفهومی اعم دارد و دانشهای سیاسی خاصی که اغلب بر کانون نص میچرخند یا بهخود اجازه عبور از آنرا نمیدهند، معطوف به آن شکل میگیرند. مروری بر عناوین این نمودار تفاوتها را روشنتر میکند؛ یعنی تنها شاخههایی از دانش سیاسی بهعنوان دانشهای میانرشتهای میتوانند درفضای نصمحور حوزههای شیعی، ظهور پیدا کنند که دانشی حمایتگر، وجه نظری و علمی آنها را تبیان کند؛ بهگونهای که بتوانند بهلحاظ نظری با مباحث مربوط به قدرت، حکومت، اخلاق و سعادت و بهلحاظ عملی با چگونگی اداره امور یا بهتعبیر حکمای اسلامی با تدبیر مُدُن پیوند برقرار نمایند. دانشهای حمایتگر در چنینفضای سیاسی کمتر به توضیح علّی پدیدهها و مطالعات عینی و انضمامی تن میدهند. مطالعات میانرشتهای نیز متفاوت و تا حدودی محدودتر از اینگونه مطالعات در فضاهای دانشگاهیاند. بههمیندلیل، در حوزههای شیعی بهشاخههایی از دانش سیاسی میپردازند که درفضاهای آکادمیک کمتر بهآنها توجه میشود و گرایشی در مطالعات تخصصی بهشمار میآیند. برای مثال، فقه سیاسی که هنوز درباره استقلال آن از فقه عمومی، توافقی وجود ندارد، در فضای علمی حوزههای شیعی، فربهترین دانش سیاسی قلمداد میشود؛ درحالیکه در دانشگاه به دو واحد درسی محدود شدهاست.
ب) شاخههای دانش سیاسی در مطالعات شیعی
دانشهای میانرشتهای سیاست در مراکز علمی شیعه بهترتیب اولویت و جایگاهی که در مطالعات سیاسی حوزویان دارند، عبارتاند از:
1. فقه سیاسی
اینشاخه از دانش سیاسی که از خصلت ارتباط با دو دانش فقه و سیاست بهمعنای عام برخوردار است، بهدلیل هویت سیاسی موضوعات و مسائل آن، در حال استقلالیافتگی از فقه عمومی است. این تلاش، هرچند بهدلیل ارتباط وثیق روشی و معرفتی فقه سیاسی با فقه عمومی، اندکی دشوار بهنظر میرسد، اما تدوین فقه حکومتی یا سیاسی که امروزه در حوزههای علمی شیعی، رشتهای تخصصی یا اساتیدی برجسته است، میتواند یکبار دیگر و در منظری انسجامیافتهتر، تمام مسائل کنونی فقه را از منظری سیاسی تحلیل کند.
2. فلسفه سیاسی
اینشاخه از دانش سیاسی که تلاشی حاشیهمند، اما رو به گسترش در مطالعات سیاسی حوزههای شیعی بهشمار میآید، مباحثی فراتاریخی و فرازمانی را شامل میشود؛ بهدیگرسخن، در زمره مسائل متغیر مربوطبه زندگی سیاسی قرار نمیگیرند؛خواه این مسائل به حوزه هستها و واقعیتهای خارج از اراده و تصرف انسان یا بهتعبیر فلسفی بهحکمت نظری مربوط باشد یا بهحوزه بایدها و واقعیتهای متکی به اراده و خواست انسان. با اینهمه، باید تأکید کرد که رهیافت فلسفی به سیاست باتوجه به نوع روش استدلالی، بهدستگاههایی گوناگون تقسیم میشود. برای مثال، تکیه بر مشاهده و استدلال (ارسطو)، استدلال انتزاعی و منطقی (هابز)، تکیه بر عقل سلیم و حقوق طبیعی (جانلاک) تکیه بر وحی (سنت اگوستین) یا بر عقل (هِگِل) مهمترین روشهای فلسفی در توضیح جهان سیاسیاند، (4) اما براساس فضای فکری حوزههای شیعه فلسفه سیاسی، حاصل تراوشات ذهنی بشر و مستقلاز وحی، بیارزش است. حوزههای شیعه در نگاه فلسفی به جهان سیاست، بر وحی تکیه دارند، اما توضیح رهیافتهای موجود به فلسفه سیاسی این مراکز، به نگرشی عالمان شیعی به فلسفه بستگی دارد. امروزه گرایشهای گوناگونی درباره فلسفه وجود دارد که بعضاً پیامدهای غیرروشنی درباره سیاست دارند. در فضای فکری حوزههای شیعی، افزون بر نگرش فلسفی صداریی، به رویکردهای دیگری در اینباره برمیخوریم. فلسفه نئوصدرایی یا حکمت نوین اسلامی و فلسفهشدن اسلامی، دو نگرش نوین درباره فلسفه صدارییاند که اولی خواهان تغییراتی در آن است و دومی بر ناکارآمدی آن تأکید میورزد. فلسفهشدن اسلامی که بر تلاش اصحاب فرهنگستان علوم اسلامی اطلاق میشود، فلسفهای است که برخلاف فلسفه صدرایی، به پرسشهای ما درباره چگونگی پاسخ میدهد و میتواند ما را در ترسیم مناسبات کلان اجتماعی یاری رساند. در عرض چنین تلاشهایی، فلسفههای مدرن نیز رفتهرفته در حوزه علمی شیعی بسط یافتهاند.
3. کلام سیاسی
بسیاری کلام سیاسی را مقدم بر فقه سیاسی میدانند، البته باید گفت در استقلال کلام سیاسی از علم کلام و تبدیل آن بهشاخهای از دانش سیاسی، تردیدهای بسیاری وجود دارد؛ بهویژه آنکه در هیچیک از طبقهبندیهای اندیشه سیاسی اسلام، نامی از آن بهمیان نیامده است. فلسفه سیاسی، شریعتنامهها و سیاستنامه، تقسیمبندی سهگانهای از اندیشه سیاسی در اسلاماند که در آثار روزنتال، لمبتون، فرهنگ رجایی(5) و سیدجواد طباطبایی(6) بهچشم میخورند. البته افراد دیگری مانند جهاد تقی صادق در طبقهبندی اندیشه سیاسی اسلام، جایگاه خاصی را برای کلام سیاسی مطرح کرده است. او ابتدا مشربهای سیاسی را در دوره اسلامی به دو مشرب قدیم و جدید تقسیم میکند. سپس مشربهای قدیم را به چهار گروه تقسیم میکند که عبارتاند از: مشرب سیاسی فلسفی، مشرب سیاسی فقهی، مشرب سیاسی کلامی و مشرب سیاسی اجتماعی. او افکار دو متکلم بزرگ اسلامی، یعنی قاضی عبدالجبار معتزلی و سیدمرتضی را شاخص مشرب سیاسی کلامی میداند.(7) با اینهمه، بنابر تعریفی که بهروز لک از کلام سیاسی ارائه میدهد: «کلام سیاسی شاخهای از علم کلام است که به توضیح و تبیین آموزههای ایمانی و دیدگاههای کلان دین در باب مسایل و امور سیاسی میپردازد و از آنها در قبال دیدگاهها و آموزههای رقیب دفاع میکند»، (8) نکته مهم آنکه رابطه کلام سیاسی با فقه سیاسی و فلسفه سیاسی اسلامی، اشتراکات و تمایزات این دو رشته و نیز رویکردهایی است که درباره کلام سیاسی در مراکز علمی شیعه وجود دارد.
4. تفسیر سیاسی
وجود نشانههای سیاسی بسیاری در قرآن از یکسو و علاقهمندی بسیاری از متفکران مسلمان به ترجمان مسائل کنونی جهان اسلام از سوی دیگر، سبب ظهور مطالعات جدیدی با عنوان تفسیر سیاسی شده است؛ هرچند این رشته مطالعاتی نمیتوان شاخهای دانش سیاسی دانست، اما استقرار قرآن در کانون تاملات سیاسی جدید، ضرورت چنین نگاهی به ایندسته از مطالعات را دوچندان میکند. معمولاً در کشف گزارههای سیاسی از قرآن، سه روش وجود دارد.(9) در تفاسیر رایج، بر مطالعه آیه در جایگاه خویش تأکید میشود و مفسر با بررسی و تحلیل ساختار زبانی آیه و شأن نزول آن، به استنباط گزارهای سیاسی از آن آیه میپردازد، اما در تفسیرهای موضوعی، استنباط گزارههای سیاسی از آیات قرآن، پساز مطالعه آیات مشابه و هم افق امکانپذیر است. اینروش که به روش رایج در حوزههای شیعی تبدیل شده میکوشد با بررسی چالشهای سیاسی معاصر، پرسشهایی مطرح و پاسخ آنرا از مجموعه آیات مربوط به یک موضوع دریافت کند، اما روش سومی که تفاسیر نگاشتهشده در نیمه دوم قرن بیستم بدان توجه داشتهاند، روش تفسیر ساختاری قرآن کریم است. این روش که بر نگرش جامعگرایانه به معانی سورهها استوار است، میکوشد با تأمل در محتوای پیام هر سوره، غرض اصلی آن سوره را دریابد و درنهایت با ترسیم انسجام معنایی هر سوره، نکات تازهای از آن کشف کند. چنانکه محمد مدنی با نگاهی ساختاری به سوره نساء، اصول اداره جامعه اسلامی را استنباط کرده است.(10) توصیف و نقد و بررسی چنین نگرشهایی به قرآن، بهویژه آراء کسانی که حوزه حدیثمحور را بهدلیل استنباط گزارههای سیاسی و اجتماعی از احادیث و روایات، به تندی نقد کردهاند، نیازمند بررسیهای دقیقتری است.
5. تاریخ سیاسی
شاید بتوان گفت تاریخ، متداولترین موضوعی است که در حاشیه فقه، اصول و کلام، مورد مطالعه عالمان شیعی قرار میگیرد. گرچه تاریخ میان متون حوزوی جایگاهی ندارد، اما پیوند برخی مباحث سنتی حوزههای شیعه همانند علم رجال که از صحت و سقم راویان حدیث سخن میگوید و نیز توجه به شأننزول آیات و شرایط تاریخی صدور روایات، ناخواسته آنانرا با مسائل تاریخی درگیر میسازد. فراتر از آن، تفاوتهای مذهبی میان مسلمانان که اغلب در حوادث سیاسی و مجادلات کلامی ریشه دارد، عالمان شیعی را مجبور ساخته تا تاریخ نضج و گسترش اینگونه مناقشات را بدانند و از منظر تاریخی و استدلالی، از باورهای پیروان مذهب تشیع حمایت کند. بیتردید مطالعه تاریخ، ظرفیتهای بسیاری در تأملات سیاسی دارد و عالمان شیعی توانستهاند از مسیر آن، با چندوچون سیاست و نیروهای درگیر در آن، آشنا و نقش آگاهانهتری در کارگزاری خود در حوادث زمانه پیدا کند. بیگمان، در سالهای پیشاز انقلاب اسلامی و بنا به ضرورتهای انقلاب، روحانیت شیعه به مطالعه بیشتری درباره تاریخ سیاسی روی آورده و با انبانی از دادههای تاریخی کوشیده است ظرفیتهای نصوص اسلامی و نیز دانش مسلمین را برای تعامل با ضرورتهای جدید و برخاسته از انقلاب اسلامی، بالا برد. به هرحال، دعوی بازگشت به اصول بنیادین اسلام و نیز پیوند اکنون بهگذشته، نیازمند مطالعات درجه اول و دومی بود که هردو در میان روحانیت شیعه رواج یافته است. حکومتی که در این سالها بهعنوان حکومتی شرعی شناخته شد، واجد مبانی و تباری در گذشته بود که تنها با مطالعه تاریخ اندیشههای سیاسی در اسلام میتوان آنها را مورد بازخوانی قرار داد. تاریخ اندیشهها نیز اهمیتی کمتر از تولید خود اندیشهها ندارد و میتواند موقعیت گذشته کنونی و حتی آینده حکومت اسلامی را به داوری گذارد. گزارش و نقد اینگونه مطالعات و نقشی که در تولید گزارههای تاریخ سیاسی بهمثابه دانشی میانرشتهای دارند، نیازمند فرصت دیگری است که در این مقاله نمیگنجد.
6. روششناسی
بیگمان یکیاز عناصر اساسی دانش سیاسی، بحث از روش آن است که امروزه، موردتوجه بسیاری از اندیشمندان سیاسی شیعه قرار گرفته است. تاریخ علم، مبادی (تصوری و تصدیقی) علم، رابطه و تعامل یک علم با علوم دیگر در کنار روششناسی علم، مباحث بسیار مهمی هستند که امروزه بهمثابه دانشهای درجه دوم در حاشیه فلسفه علم مطرح میشوند. سابقه مباحث روشی در میان عالمان شیعی به علم اصول باز میگردد که بهعنوان ابزار اجتهاد در فهم گزارهها و احکام مربوط به عبادات، معاملات و سیاسات، ایفای نقش میکند. ارتباط معارف دینی با فهم و تفسیر متن بهویژه دانشهای سهگانه فقه، کلام و تفسیر قرآن، لزوم و ضرورت وجود علمی مقدماتی که در آن اصول، ضوابط و قواعد حاکم بر فهم متن را تدوین نماید، میتوانست در شاخهای از دانش بهعنوان مقدمات تفسیر یا مقدمات کلام یا مقدمات علم فقه گنجانده شود، اما در عالم اسلامی بهطور سنتی، مباحث مربوط به فهم متن غالباً و بهطور رسمی در علم اصول مطرح میشود که نسبت به علم فقه نقش مقدماتی و آلی دارد. هرچند برخی مباحث مربوط به الفاظ و فهم آنها بهطوراستطرادی در علم منطق و گاه در مقدمات برخی تفسیرها بهچشم میخورد، با اینوجود، سنت رایج و غالب آن است که مباحث مربوط به فهم متن در علم اصول فقه بررسی شود.(11) همواره اینگونه مباحث، بخش مهمی از علم اصول را بهخود اختصاص داده است، پرسش مهم مباحث سیاسی روشی در میان عالمان شیعی، این است که ابزار اصول فقه در کشف و استنباط احکام و گزارههای سیاسی کامل است یا ناقص؟ در پاسخ به این پرسش، سه رویکرد عمده در حوزه علمیه قم وجود دارد:
یکم. معمولاً اصولیین شیعه و حتی عالمان غیرسنتی که در بهکاربردن دانشهای جدیدی مثل هرمنوتیک و نشانهشناسی در فهم و تفسیر متون دینی، احتیاط میکنند، اتمام نگرشهای اصولی را نه بهمعنای غیرکارآمدی روش اصولی، بلکه کمالیافتگی آن میدانند. از نظر آنها، علم اصول دارای مبانی و مبادی غیر بدیلی است که هرچه جای آنرا بگیرد، کارآمد نخواهد بود و فرایند اجتهاد شیعی را دچار دردسر میکند، ازاینرو، روش اصولی، همچنانکه تاکنون احکام عبادی و سیاسی مؤمنان را استنباط میکند، زین پس نیز میتواند احکام اجتماعی و سیاسی آنان را بیان نماید.
دوم. در مقابل پارهای از متفکران شیعی که از منظر فقه، ظرفیتهای روشی اصول فقه را مورد بازخوانی قرار میدهند، نسبت به کمالیافتگی اصول فقه در استخراج احکام و گزارههای سیاسی، تردید دارند و خواهان افزایش تواناییهای اصول فقه در تعامل با حوزه سیاستاند. از نظر آنها، اصول فقه در زمینه استخراج احکام تکلیفی فعل مکلفان و احکام وضعی کارایی دارد، اما استمرار کارآمد آن در حوزه سیاست با چند مسئله مهم روبهرو است: در حوزه سیاست ما بهجای فعل مکلف با عمل سیاسی مومنان روبهرو هستیم؛ اغلب احکام در حوزه سیاست بر بنائات عقلایی و مصالح معتبره مبتنی هستند؛ فعلیت احکام در فقه سیاسی در بسیاری از موارد، منوط به صدور آنها از سوی مقام ولایتاند؛ در فقه سیاسی، در اغلب موارد، تکلیف به حصول نتیجه منوط است نه امتثال صورت امر. تأمل در اینگونه تفاوتها، به تدوین تنقیح جدیدی از اصول فقه مصطلح که متناسب با فقه مناسبات اجتماعی باشد میانجامد. برخی تلاشهای فرهنگستان علوم اسلامی و افرادی همچون ابوالحسن حسنی در همین راستا قابلتفسیر است.
سوم. برخی دیگر نیز با اعتماد بر این سخن از محمد ارگون که نگرشهای اصولی، به پایان راه رسیده و ما نیازمند دانشهای جدیدی در فهم و تفسیر متن هستیم، میکوشند پای دانشی مثل هرمنوتیک را که شاخهای از علوم مبتنی بر تفسیر متن است، در محافل علمی شیعی باز کنند. حامیان این رویکرد، خواهان جایگزینی دانشهای جدید بهجای اصول فقه نیستند، بلکه درپی آنند تا فقیهان به پرسشهای مهمی که هرمنوتیک فلسفی هنگام تفسیر متن فراروی آنها قرار میدهد، توجه کنند.(12) در عرض روشهای هرمنوتیکی نیز مدتی است که روش گفتمان در مطالعات سیاسی اسلامی درمیان عالمان شیعی معمول شده و رساله و آثار گوناگونی برحسب الزامات روششناختی گفتمانی، بهنگارش درآمده است.
7. عرفان سیاسی
از جمله مطالعاتی است که پیشینه توانمندی در میان دانشهای اسلامی دارد. در عرفان اسلامی، و تعارضی میان خلافت ظاهری و خلافت باطنی وجود ندارد؛ گرچه خلیفه باطنی لازم نیست خلیفه ظاهری هم باشد، اما خلیفه ظاهری لزوماً خلیفه باطنی(13) است و همچنانکه شهید مرتضی مطهری تأکید میکند، امامت علاوه بر شأن سیاسی و اجتماعی، واجد شأن تربیتی، اخلاقی و معنوی و شأن فکری و عقیدتی(14) نیز هست. اینشاخه از مطالعات اسلامی بهدلیل سرشت صوفیانه، هرگز نتوانسته است بهمثابه شاخهای مستقل سر برآورد و واجد اثر مدون در باب سیاست باشد.(15) وجود چنین تباری از عرفان صوفیانه، بسیاری را قانع میسازد(16) که عرفان را یک مقوله رازمدارانه و متعلق به عالم معنا و مقام حیرت و نیز سیاست را از سنخ ماده، دنیا و اجتماعی بدانند؛ بهتعبیر علامه جعفری، عرفان را حالتی روحی شخصی و سیاست را مدیریت و توجیه زندگی اجتماعی مردم میانگارند.(17) این افراد ناچار رابطه عرفان و سیاست را در عدم رابطه میدانند. معمولاً ناقدین رابطه عرفان و سیاست در تفکر اسلامی، برهان و استدلالی متفاوت دارند. برخی نگاه معرفت شناختی، میکوشند تصویری متباین از عناصر ذاتی و عرفان و سیاست، ارائه کنند. از نظر آنها عرفان، رازآلود و نشأتگرفته از ماوراء طبیعت و دارای مکانیسم و نیروهای خارج از اراده بشر است، درحالیکه سیاست و حکومت در جهان جدید با تحول در عقلانیت بشر پدید آمده است.(18) برخی دیگر نیز از منظری تاریخی و اجتماعی به نقد این رابطه میپردازند. از نظر سیدجواد طباطبایی، رویآوری ایرانیان به عرفان، واکنشی نسبت به شکست سیاسی ایران در سدههای چهارم و پنجم هجری است و آمیزش آن با سیاست، به رشد مقابله با دگراندیشان میانجامد. افزون بر این، عرفان، فاقد روشی اجتماعی و طرحی برای سلوک عرفانی عمومی است؛ درحالیکه سیاست به تنظیم امور اجتماعی میپردازد و به طرح و برنامه در این زمینه نیاز دارد.(19) نقد چنین رهیافتهایی در کنار نگرشهای ایجابی که به تعامل عرفان و سیاست در فضای علمی حوزه علمیه قم وجود دارد، در مباحث آینده بهتفصیل خواهد آمد.
8. اخلاق سیاسی
از منظر اخلاق به سیاست نگریستن و پند و اندرز به حاکمان گفتن، عمومیترین رویهای است که حتی در میان عالمانی که توجهی به امر سیاست ندارند رواج دارد. درواقع، دادن تذکرات اخلاقی به صاحبان قدرت، مصداق بارز منکر و یا معروف است که از باب امر به معروف و نهی از منکر، چنین وظیفهای را بر عالمان دینی فرض کرده است. با اینوجود، هنوز در میان عالمان شیعی تعریف و مفاد اخلاق سیاسی و جایگاه آن نسبت به فلسفه سیاسی روشن نشده است و نمیتوان از آن در شرایط کنونی بهمثابه یک شاخه مستقل از دانش سیاسی در فضای علمی حوزه سخن بهمیان آورد؛ گذشته ازاین هنوز نمیدانیم آیا ترکیب اخلاق سیاسی درست است یا سیاست اخلاقی؟(20)
پرسشهای دیگری نیز وجود دارد که بر ابهامات آن میافزاید. برای مثال، آیا اخلاق سیاسی، زیرمجموعه علم اخلاق است یا زیرمجموعه فلسفه اخلاق؟ یا براساس عباراتی از ابونصر فارابی فلسفه سیاسی را ذیل مجموعه فلسفه اخلاق بدانیم؟ افزون براین، تفاوت میان داوریهای اخلاقی همانند آنچه در تئوری عدالت جان راولز وجود دارد، با اخلاق سیاسی چیست؟ و بالاخره اینکه چگونه میتوان نصیحتهای موردی عالمان دینی به سیاستمداران را که بینالاذهانی نیست و تنها در حوزه تمدنی ما مسلمانان معنا مییابند، مصداق مباحث فلسفه یا علم اخلاق دانست؟ این پرسشها از جمله پرسشهایی است که پاسخ روشنی نیافته و مانع شکلگیری دانش مستقلی بهنام اخلاق سیاسی در مراکز علمی شیعه شده است. گرچه هرازچندگاهی رساله یا مقالهای نیز در حوزههای علمیه دراینباره به نگارش درمیآید، اما بیشازآنکه خصلتی دانشی داشته باشد، به ترسیم روابط اخلاق و سیاست میپردازد.(21)
ج) آثار عالمان شیعی در معرفت سیاسی بین سالهای 1200-1326ق
بیتردید عالمان شیعی در حوزه معرفت سیاسی واجد نوشتارها و گفتارهای بسیاری با مضامین سیاسی و اجتماعیاند که افزون بر پرداختن به موضوعات سیاسی دوران خویش، میتوانند بخشی از تاریخ سیاسی جهان اسلام را به تصور ما درآوردند. این آثار ممکن است بهصورتهای مختلفی ازجمله فتوی، اعلانیه، پاسخ به برخی پرسشها، حواشی و رسالهها و مکتوبات کوچک و بزرگ منتشر شده باشد. در ادامه، به معرفی مهمترین آثار و مکتوبات بین سالهای 1200-1326ق اشاره خواهیم کرد. گفتنی است بخش زیادی ازاین آثار از کتاب مکتوبات و بیانات سیاسیاجتماعی علمای شیعه اقتباس شده و در چهارچوب معرفت سیاسی در محافل علمی شیعه سامان یافتهاند.(22)
1. فقه سیاسی
اعلان جهاد علیه روسها، شیخ جعفر نجفی (کاشفالغطاء)، 24/1223ق، زبان عربی؛
اعلان جهاد علیه روسها، میرزای قمی، 24/1223ق، زبان عربی؛
اعلان جهاد علیه روسها، سیدعلی طباطبایی (صاحب ریاض)، 24/1223ق، زبان فارسی؛
اعلان جهاد علیه روسها، میرمحمدحسین خاتونآبادی اصفهانی، 24/1223ق، زبان فارسی؛
اعلان جهاد علیه روسها، ملاعلیاکبر اصفهانی، 24/1223ق، زبان عربی؛
اعلان جهاد علیه روسها، سیدمحمد طباطبایی (مجاهد)، 24/1223ق، زبان فارسی؛
اعلان جهاد علیه روسها، حاج ملااحمد نراقی، 24/1223ق، زبان فارسی؛
تهییج مردم برای شرکت در جهاد با روسها و تعیین فتحعلیشاه قاجار و عباسمیرزا به سمت فرماندهی جنگ، شیخ جعفر نجفی (کاشفالغطاء) 24/1223ق، زبان عربی؛
پاسخ به مسایل مربوط به امر جهاد (با روسها) میرزای قمی، 24/1223ق، زبان فارسی؛
پاسخ به مسایل مربوط به امر جهاد (با روسها) شیخ هاشم کعبی، 24/1223ق، زبان عربی؛
اعلان جهاد علیه روسها و تعیین فتحعلیشاه قاجار و عباسمیرزا بهسمت فرماندهان جنگ، آقاسیدعلی طباطبایی (صاحب ریاض) 24/1223ق، زبان عربی؛
پاسخ به مسایل مربوط به امر جهاد (با روسها) میرمحمدحسین خاتونآبادی اصفهانی، 24/1223ق، زبان فارسی؛
ولایت فقیه و حدود اختیارات آن، صاحب جواهر، 57-1255ق، زبان عربی؛
دلایل فقهی و سیاسی تحریم تجاری کالاهای اروپایی بهویژه منسوجات، سیداحمدبن فخرالدین موسوی کاشانی، 1319ش، زبان فارسی؛
اظهار نگرانی از سلطه کفار بر اسلام و مسلمانان، شیخ فضلالله نوری، 1314ق، زبان فارسی؛
پرهیز مسلمانان از معاشرت و دوستی با کفار فرنگی و تحریم تجاری کالاهای اروپایی، سیداحمدبن فخرالدین موسوی کاشانی، 1319ق، زبان فارسی؛
حقوق بشر، سید جمالالدین اصفهانی، 1325ق، زبان فارسی؛
امر به معروف و نهی از منکر بهمثابه تایید و حمایت از مجلس و مخالفت با استبداد، میرزاعلیآقا خراسانی، 1325ق، زبان فارسی؛
غیرشرعیبودن قوانین مالیاتی مجلس شوری، ملاقربانعلی زنجانی، 1325ق، زبان فارسی؛
مخالفت با تشکیل انجمن زنان، سیدمحمد طباطبایی، 1326ق، زبان فارسی.
2. فلسفه سیاسی
لزوم عدالت برای پادشاهان، میرمحمدحسین خاتونآبادی اصفهانی، 24/1223ق، زبان فارسی؛
تقاضای اجرای عدالت اسلامی از مظفرالدین شاه قاجار، علمای معترض مهاجر تهران به آستان حرم عبدالعظیم 1323ق، زبان فارسی؛
امکان پیشرفت جوامعَاسلامی براساس قوانین اسلامی، میرزا محمد معینالاسلام بهبهانی، 1324ق، زبان فارسی؛
نقد و رد نظرات نصرالله تقوی اخوی در مشروعیت و حقانیت برخی امور سیاسی، آقامیرزا صادقآقا مجتهد تبریزی، 1324ق، زبان فارسی؛
فواید مجلس شوری، ادیبالممالک فراهانی، 1324ق، زبان فارسی؛
شرح مضرات حکومت استبدادی و فواید حکومت مشروطه، حاج آقانورالله اصفهانی، 1324ق، زبان فارسی؛
تبیین مشروطیت و ترجیح آن بر استبداد و جمهوریت، سراجالدین صدر جبلعاملی موسوی، 1324ق، زبان؛
آرزوی اجرای عدالت در جامعه پساز مشروطه، حاج میرزا حسن خلیلی، 1324ق، زبان فارسی؛
زیانهای استبداد و فواید مشروطیت، شیخ مهدی تبریزی (فخرالعلماء) 1325ق، زبان فارسی؛
مساوات و عدالت اجتماعی، سیدجمالالدین اصفهانی، 1325ق، زبان فارسی؛
امنیت اجتماعی، سیدجمالالدین اصفهانی، 1325ق، زبان فارسی؛
فلسفه تأسیس مجلس شورا و لزوم تبعیت از آن، شیخ محمدباقر اصطهباناتی، 1325ق، زبان فارسی؛
معنای آزادی و حدود آن، سیدجمالالدین اصفهانی، 1325ق، زبان فارسی؛
معنای قدرت و اقتدار، شیخ یحیی کاشانی، 1325ق، زبان فارسی؛
اهمیت قانون اساسی و توجیه علماء نسبت بهآن، عبدالله مازندرانی، 1325ق، زبان فارسی؛
ثمرات مشروطیت و مفاسد استبداد، مسیح تویسرکانی و سید مهدی اصفهانی، 1325ق، زبان فارسی؛
نقش وحدت جامعه و قانون در پیشرفت کشور، معتمدالاسلام رشتی، 1325ق، زبان فارسی؛
شایستهسالاری، سیدجمالالدین اصفهانی، 1325ق، زبان فارسی؛
معنای عدالت و نتایج دنیوی و اخروی آن، جوادبن محمدصادق تهرانی، 1325، زبان فارسی؛
مفاسد مستبدان، مرتضی الشریف اعتضاد العلماء، 1325ق، زبان فارسی؛
رد مخالفان مشروطه و لزوم تساوی حقوق شهروندان، اسماعیل تهرانی، 1325ق، زبان فارسی؛
بیان عملکرد مستبدین در عالم رویا، نظامالاسلام بهبهانی، 1325ق، زبان فارسی؛
فلسفه و فوائد مشروطیت و محکومکردن مخالفان آن، شیخ عبدالله مازندرانی، 1325ق، زبان فارسی؛
معنای مشروطه و حدود آزادی، افصح المتکلمین، 1325ق، زبان فارسی؛
معنا و فوائد سلطنت مشروطه، عبدالعلماء خلخالی، 1325ق، زبان فارسی؛
استبداد علت عقبماندگی ایرانیان، سلطانالعلماء خراسانی، 1325ق، زبان فارسی؛
نیاز به قدرت برای تثبیت استقلال کشور، حاج امامجمعه، 1326ق، زبان فارسی؛
فوائد مشروطه، بالامجتهد تبریزیطباطبایی، 1326ق، زبان فارسی؛
3. کلام سیاسی
لزوم شناخت نیازهای زمان و گفتوگوهای بینالادیان، محمدعلی داعیالاسلام، 1324ق، زبان فارسی؛
تطابق احکام اسلامی و مقتضیات زمان، شیخ محمدعلی تهرانی، 1325ق، زبان فارسی؛
تأکید بر مشروعیت مشروطیت، میرزا زینالعابدین شریف شیرازی، 1325ق، زبان فارسی؛
اهمیت تطبیق قانون اساسی با قوانین شرع، سیدمحمدتقی هراتی، 1325ق، زبان فارسی.
4. اخلاق و عرفان سیاسی
برحذرداشتن فتحعلیشاه قاجار از گرایش به تصوف، میرزای قمی، 1230ق، زبان فارسی؛
نصیحت به آقا محمدخان قاجار در خودداری از ستم به مردم، میرزای قمی، تاریخ 1200ق، زبان فارسی؛
نصیحت به شاهزاده محمدعلی میرزای دولتشاه قاجار راجعبه نحوه حکومتداری، آقا احمد کرمانشاهی، 1225ق، زبان فارسی؛
ارشاد دولتمردان ایران در امر حکومتداری (به اضافه اعلان جهاد علیه روسها)، حاج ملارضا همدانی، 1228ق، زبان فارسی؛
میزانالملوک و الطوائف و صراطالمستقیم و الخلائف، سیدجعفر کشفی، 1261ق، زبان فارسی؛
نصایح خیرخواهانه به محمدعلیمیرزا (ولیعهد) حاجسید نصرالله تقوی اخوی، 1324ق، زبان فارسی؛
توجه به اخلاق، لازمه پیشرفت و استقلال، میرزامحمدحسین همدانی، 1325ق، زبان فارسی؛
وظائف طبقات چهارگانه، ناظمالذاکرین نائینی، 1325ق، زبان فارسی.
5. تاریخ سیاسی
شرح تسخیر تدریجی هندوستان توسط انگلیسیها، میرزا عبدالطیف شوشتری، 1216ق، زبان فارسی؛
بیان دلیل استیلای انگلیس بر هند، آقا احمد کرمانشاهی، 1225ق، زبان فارسی؛
شرح رفتار سیاسی مکارانه انگلیسیها و هشدار به پادشاهان و دولتمردان ایران، آقا احمد کرمانشاهی، 1225ق، زبان فارسی؛
هشدار در مورد ایجاد روابط سیاسی با انگلیسیها با توجه به سیاست مکارانه آنان، آقا احمد کرمانشاهی، 1225ق، زبان فارسی؛
انتقاد از بینظمی حکومت فتحعلیشاه قاجار، آقا احمد کرمانشاهی، 1225ق، زبان فارسی؛
تایید انتشار روزنامه مریخ، میرزا جعفر حکیمالهی، 1289ق، زبان فارسی؛
مخالفت با قرارداد رویتر و انتقاد شدید از میرزا حسینخان سپهسالار (صدراعظم) و مشاورش، حاج ملاعلی کنی، 1290ق، زبان فارسی؛
تایید احداث راهآهن در ایران، حاج ملامحمدصادق قمی، 1291ق، زبان فارسی؛
موضع علمای ایران نسبت به توسعه کشور و ظلم و فساد و استبداد دولتمردان ایرانی، سیدجمالالدین اسدآبادی، 1229ق، زبان فارسی؛
تشویق و ترغیب ایرانیان برای اتحاد با افغانها و نادیدهگرفتن اختلافات جزیی مذهبی، سیدجمالالدین اسدآبادی، 1229ق، زبان عربی؛
آگاهنمودن ناصرالدینشاه از اوضاع نابسامان کشور، حاج سیاح محلاتی، 1308ق، زبان فارسی؛
درخواست از میرزای شیرازی جهت قیام علیه ناصرالدینشاه قاجار سیدجمالالدین اسدآبادی، 1308ق، زبان عربی؛
شرح مفاسد مداخلات خارجی برای ناصرالدینشاه قاجار، میرزای شیرازی، 1309ق، زبان فارسی؛
اعلان خیرخواهی نسبت به شاه در ماجرای تنباکو، میرزا حسن آشتیانی، 1309ق، زبان فارسی؛
سپاسگزاری از ناصرالدینشاه پساز لغو کامل قرارداد توتون و تنباکو، میرزای شیرازی، 1309ق، زبان فارسی؛
درخواست خلع ناصرالدینشاه از علمای ایران، سیدجمالالدین اسد آبادی، بعد از 1309ق، زبان عربی؛
شرح استبداد رژیم قاجار و استمداد از ملکه و دولتمردان انگستان، سیدجمالالدین اسدآبادی، 1309ق، زبان فرانسوی؛
درخواست از سلطان عثمانی جهت اقدام عملی برای اتحاد اسلام، سیدجمالالدین اسدآبادی، 1309ق، زبان فارسی؛
بیان اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران در دوره ناصری، حاج سیاح محلاتی، 1311ق، زبان فارسی؛
دعوت مسلمانان به اتحاد اسلام، ابوالحسن میرزا قاجار (شیخ الرئیس)، 1312ق، زبان عربی؛
انتقاد از دولتمردان و نهادهای حکومتی دوره ناصری، حاج سیاح محلاتی، بعد از 1313ق، زبان فارسی؛
تشویق مردم ایران به استفاده از منسوجات و کالاهای ایرانی، سیدجلالالدین مؤیدالاسلام کاشانی، 1317ق، زبان فارسی؛
لزوم شرکت علمای ایران در دولت، سیدجلالالدین مؤیدالاسلام کاشانی، 1318ق، زبان فارسی؛
علل انحطاط مسلمانان، شیخ عبدالرحیم اصفهانی، 1322ق، زبان فارسی؛
لزوم کسب دانشهای جدید توسط ایرانیان، سیدجلالالدین کاشانی، 1313ق، زبان فارسی؛
توصیف شکوه و اقتدار گذشته مسلمانان و اظهار تأسف از انحطاط کنونی آنها، ادیبالممالک فراهانی، 1330ق، زبان فارسی؛
بیان سبب قدرت و عظمت اروپاییان و انحطاط و اسارت مسلمانان، ادیبالممالک فراهانی، 1323ق، زبان فارسی؛
درخواست تأسیس مجلس شورا از عینالدوله، سیدمحمد طباطبایی، 1324ق، زبان فارسی؛
تأکید مجدد بر تشکیل عدالتخانه، سیدمحمد طباطبایی، 1324ق، زبان فارسی؛
نابسامانی اوضاع کشور پساز مشروطه، سیدعبدالحسین شهشهانی، 1325ق، زبان فارسی؛
نقش علماء ایران در جنبش مشروطه، حاج امامجمعه، 1325ق، زبان فارسی.
نتیجهگیری
برآیند تأملات ما در این مقاله نشان داد که عالمان شیعی در حوزه معرفت سیاسی و نه الزاماً علوم سیاسی، واجد آثار ارزشمندی در اینبارهاند. بررسی این آثار در دوره زمانی 1200 تا 1326ق که نهضت مشروطیت در میانه این سالها بهوقوع پیوست، حاکی از آن است که آنان تأملات بسیاری در امور و موضوعات سیاسی داشته و در اینباره آثار ارزشمندی تولید کردهاند. این آثار دربرگیرنده مهمترین تأملات فلسفی و فقهی و تاریخی آنان است که میتواند بخشهای نانوشته تاریخ تحولات فکری - سیاسی ایران در دوره جدید و نیز تفکر سیاسی در میان جوامع شیعی را به روایت ما درآورد. بهغیر از ایندوره، ادوار دیگری هم وجود دارد که میتواند مکمل این مقاله شود.(23)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.