پاسخ اجمالی:
قرآن كتاب تربيت و هدايت است؛ در آیاتی از قرآن که می گویند همه چیز در آن بیان شده و چیزی فرو گذار نشده است، منظور از «همه چيز» تمام امورى است كه براى پيمودن راه تربيت و هدايت لازم است. قرآن دایرة المعارفی بزرگ و گردآمده از همه گزاره های جزئی و فرمول های علومی چون رياضى و جغرافيايى و شيمى و فيزيک و گياه شناسى و... نیست. منظور از همه چیز در اين گونه آيات، يك امر نسبى است؛ يعنى تمام امورى كه در هدف هدايت و تربيت انسان دخالت دارد، در اين كتاب آسمانى هست. البته قرآن دعوتی كلى به كسب همه علوم و دانش ها كرده و تمام دانش هاى ياد شده و غير آن در اين دعوت كلى جمع است و علاوه بر آن گاه گاهى به تناسب بحث هاى توحيدى و تربيتى و... پرده از روى قسمت هاى حساسى از علوم و دانش ها برداشته است و برخی از حقایق علمی به گونه ای اشاره وار در قرآن بیان شده اند.
پاسخ تفصیلی:
در قرآن مجید به آیاتی برمی خوریم که ظاهرشان این است که تمام امور و دانش های جهان در قرآن بیان شده است؛ برخی از آن ها عبارت اند از:
1. آیه 38 سوره انعام: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْء»؛ (ما هيچ چيز را در اين كتاب فرو گذار نكرديم). در این آیه تصریح شده که در قرآن از بیان هیچ چیزی فروگذار نشده است.
2. آیه 59 سوره انعام: «ِوَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ»؛ (هيچ تر و خشكى وجود ندارد جز اينكه در كتابى آشكار [در كتاب علم خدا] ثبت است). منظور از «تر» و «خشک» كنايه از عموميت مى باشد(1) و دلالت بر این دارد که همه معارف در این کتاب وجود دارد.
3. آیه 89 سوره نحل: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء»؛ (و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است). در این آیه نیز تصریح شده است که همه چیز در این کتاب بیان شده است.
وقتی با این آیات مواجه می شویم ممکن است این سؤال به ذهن برسد که چگونه ممکن است همه دانش ها و آگاهی های لازم برای زندگی بشر در قرآن آمده باشد و در عین حال شاهد هستیم که بسیاری از یافته ها و دانش های بشری ای که به تدریج و در طول تاریخ پدید آمده اند، هیچ نشانی در قرآن ندارند؟!
احتمالات مطرح شده در معنای «کتاب»
پیش از پاسخ به این سؤال لازم است این نکته را یادآوری کنیم که این پرسش زمانی شکل می گیرد که منظور از «کتاب» در دو آیه اول (آیات 38 و 59 سوره انعام)، قرآن باشد. با پذیرش این احتمال است که می توان پرسید حالا که در قرآن ادعا شده همه چیز بیان شده، چرا برخی از دانش های بشری در آن وجود ندارند. اما علاوه بر این احتمال که توسط بسیاری از مفسرین نیز مورد اشاره قرار گرفته، احتمالات دیگری نیز در تفسیر «کتاب» از سوی همان مفسرین بیان شده است. احتمالاتی نظیر «لوح محفوظ»، «مقام علم پروردگار»، «عالم آفرینش» و «سلسله علت و معلول ها».(2) اگر معنای «کتاب» را در این آیات، به این احتمالات بدانیم، اشکال گفته شده پدید نمی آید. زیرا هیچ شکی نیست که در لوح محفوظ و علم و عالم آفرینش، تمام گزاره های علمی از ابد تا ازل وجود دارد.
به هر حال و با صرف نظر از این احتمال دوم، اگر بنا را بر همان احتمال اول بگذاریم و مرادمان از «کتاب» در این آیات، قرآن باشد این سؤال پا بر جا و ثابت است و پاسخ به آن از دیرباز دغدغه ذهنی بسیاری از مفسران و دانشمندان مسلمان بوده و هست و می توان پاسخ هایی را که به آن داده شده ذیل سه دیدگاه کلی طبقه بندی کرد: 1. گروهی که معتقدند همه علوم بشری در قرآن موجود است؛ 2. گروهی که معتقدند أساسا قرآن برای هدایت و تربیت انسان نازل شده، گرچه اشاره ای اجمالی هم به علوم دیگر دارد؛ 3. گروه سوّمی هم معتقدند كه هیچ تطبیقی بین علوم بشری و قرآن صحیح نیست.
موجود بودن همه علوم بشری در قرآن
به اعتقاد گروهی (دیدگاه اول) از مفسرین و علمای مسلمان، همه علوم و دانش ها و معارف بشری، از ازل تا ابد، در قرآن بیان شده است. نوشته های کسانی چون ابوحامد غزالی(3)، ابوالفضل المرسی(4) جلال الدین سیوطی(5)، فیض کاشانی(6) و... گواه می دهد که آنها معتقد بودند همه علوم و معارف در قرآن وجود دارد و می توان آنها را از این کتاب آسمانی استخراج کرد. مهم ترین دلیل آنها برای این اعتقاد این است که ظاهر آیات قرآن بر این معنا دلالت دارد و ما نباید از این معنا عدول کنیم. استدلال دیگر آنها استمداد از روایاتی است که بیان می کنند قرآن «بطون» مختلف دارد. غزالی با توجه به این روایات می گوید که تعداد علوم قابل استخراج از آیات قرآن هر چه قدر باشد، چهار برابر می گرد چون هر کلمه و هر آیه قرآن «ظاهر» و «باطن» و «حد» و «مطلع» دارد.(7) همچنین غزالی در استدلالی دیگر می گوید: افعـال و صـفات خداونـد در برگيرنده همه دانش هاست، و از آن جا كه قرآن شرح ذات و افعال خداوند است پس قرآن نيز بايد مشتمل بر همه دانش ها باشد.(۸) به هر حال آنچه از برآیند نظرات این دانشمندان به نظر می رسد این است که با دقت و تأمل و توجیه و تفسیرهای عمیق آیات قرآن، می توان همه دانش های بشری را از لایه های عمیق این کتاب آسمانی استخراج کرد یا آن آیات را بر یافته های علمی روز تطبیق داد.
نقد: ما می پذیریم که تحولات سريع علم و كشف بسياری از اسرار طبيعت موجب ظهور عرصه هـای جديد علمی در حوزه های قرآن پژوهی و مخصوصا در تفسير قرآن شد.(۹) همچنین می پذیریم که زمينه پيدايش اين گرايش در خود قرآن نيز به چشم مي خورد. اما باید توجه داشت که نمی توان معارفی کاملا بیگانه با قرآن را استخراج شده از آیات آن دانست یا به آن ها نسبت شان داد. هرگاه انسان، عقيده اى را خارج از قرآن اتخاذ كند و كوشش نمايـد شواهدى از قرآن و يا احاديث معصومان براى آن، بتراشـد و آنهـا را بـر خـلاف ظاهر توجيه نمايد تا به مقصود خود دست يابد، اين عمل همان تفسير به رأي مـذموم در روایات اسـت كه وعده آتش بدان داده شده است(10) دلالت آيات قرآن بر مدلول ادعایی مفسر بايد كاملا روشن، و طبق قواعد ادبى در استنباط معانى از ظـواهر الفـاظ باشد و نيـازى بـه توجيـه هـا و تفسيرهاى مخالف ظاهر پيدا نكند. در غير اين صورت مفسر خواسته و ناخواسته دچار تفسير به رأي شده است.(11)
همچنین سؤالی كه متوجّه صاحبان ادعای استخراج همه معارف از قرآن می شود این است که از كجا و چگونه اين همه علوم و صنايع و اكتشافات روزافزون از قرآن استنباط شده؟ چرا پيشينيان به آن پى نبرده و متأخرين نيز به آن توجهى ندارند؟! ديگر آنكه آيات مورد استناد با مطلب مورد ادعا بیگانه است؛ زيرا مثلا آيه 89 سوره «نحل» در رابطه با بيان فراگير احكام شريعت است. آيه در صدد اتمام حجّت بر كافران است كه روز رستاخيز هر پيامبرى با عنوان شاهد بر رفتار امّت هاى خود برانگيخته مى شود و پيامبر اسلام(صلی الله عليه و آله) نيز شاهد بر اين امّت مى باشد؛ زيرا كتاب و شريعتى كه بر دست او فرستاده شده كامل بوده و همه چيز در آن بيان شده است «وَ جِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ»؛ (و تو را گواه آنها قرار مي دهيم، و ما اين كتاب [آسماني] را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است، و مايه هدايت و رحمت و بشارت براي مسلمانان است). يعنى جاى نقص و كاستى در بيان وظايف و تكاليف شرعى باقى نگذارديم، تا هدايت و رحمت و بشارتى باشد براى مسلمانان. لذا با ملاحظه شأن نزول و مخاطبين مورد نظر آيه و نيز صدر و ذيل آن، به خوبى روشن است كه مقصود از «تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْءٍ» همان فراگيرى و جامعيّت احكام شرع است.
اصولا شعاع دائره مفهوم هر كلام، با ملاحظه جایگاهى كه گوينده در آن قرار گرفته، مشخص مى گردد. مثلا «محمد بن زكريّا» كه كتاب «من لا يحضره الطبيب» را نگاشت و يادآور شد كه تمامى آنچه مورد نياز است در اين كتاب فراهم ساخته است، از جایگاه يك پزشك عالى مقام سخن گفته است؛ لذا مقصود وى از تمامى نيازها، در چارچوب نيازهاى پزشكى است. بر همين شيوه مرحوم «صدوق» كتاب «من لا يحضره الفقيه» را تأليف نمود، تا مجموع نيازهاى در محدوده فقاهت را عرضه كند. هم چنين است آن گاه كه خداوند بر كرسى تشريع نشسته، در رابطه با كتب و شرايع نازل شده بر پيامبران، چنين تعبيرى ايفاد كند كه صرفا به جامعيّت جنبه هاى تشريعى نظر دارد!(12) به بیان دیگر منظور از اين گونه آيات، يك امر نسبى است؛ يعنى تمام امورى كه در اين هدف دخالت دارد، و آنچه به تأمين يك زندگى سعادت بخش انسانى و تربيت نوع انسان كمك می كند در اين كتاب آسمانى هست.(13)
علاوه بر آن باید گفت که تطبیق دادن آيات قرآن با كمترين تناسب بر يك سلسله فرضيات علمى حتی اگر در ظاهر به نیت خدمت به ترویج قرآن انجام گیرد، اشکال بسیار مهمی دارد و آن این است که فرضيات علمى پيوسته در حال تغيير و تحول است و قرآن يك واقعيت ثابت. تطبيق يك واقعيت ثابت بر يك سلسله امور متحول و متغير نه منطقى است و نه خدمت به علم، و نه خدمت به دين. مثلًا اگر ما فرضيه لاپلاس درباره چگونگى پيدايش منظومه شمسى را اساس قرار دهيم و آيات قرآن را با مناسبت هاى جزئى بر آن تطبيق كنيم مسلما مرتكب كار خلافى شد ايم، چه اينكه هيچ دور نيست فرضيه لاپلاس در پرتو اكتشافات علمى جديدى - همچون صدها فرضيه ديگر- راه فنا و نيستى را طى كند آنگاه تكليف ما با آن آيات كه وحى آسمانى است، خطا و اشتباه در آن راه ندارد چه خواهد بود.(14)
نزول قرآن برای هدایت و تربیت انسان و اشاره اجمالی به سایر علوم
این عقیده (دیدگاه دوم) را می توان در نوشته های برخی از مفسرین چون علامه طباطبایی(15) و آیت الله مکارم شیرازی(16) دید. سخن اصلی کسانی که ذیل این دسته قرار می گیرند بسیار واضح و روشن است. نقطه مرکزی این استدلال - همان طور که در نقد باورمندان به قابل استخراج بودن تمام علوم از قرآن نیز بیان شد - این است که قرآن کتابی تربیتی و انسان ساز است و براى تكامل فرد و جامعه در همه جنبه هاى معنوى و مادى نازل شده است. روشن است که در آیاتی از قبیل آیات مورد اشاره در صدر بحث، منظور از «همه چيز» تمام امورى است كه براى پيمودن اين راه لازم است، نه اينكه قرآن دایره المعارفی بزرگ و گردآمده از همه گزاره های جزئی و فرمول های علومی چون رياضى و جغرافيايى و شيمى و فيزيک و گياه شناسى و... باشد. چرا که قرآن براى اين هدف نازل نشده است. قرآن كتاب تربيت و هدايت است. هدايت نوع بشر به سوى يك زندگى به تمام معنى انسانى و سعادتمندانه با همه ويژگی هايش.(17)
البته قرآن دعوتی كلى به كسب همه علوم و دانش ها كرده و تمام دانش هاى ياد شده و غير آن در اين دعوت كلى جمع است و علاوه بر آن گاه گاهى به تناسب بحث هاى توحيدى و تربيتى و... پرده از روى قسمت هاى حساسى از علوم و دانش ها برداشته است، ولى با اين حال آنچه قرآن به خاطر آن نازل شده و هدف اصلى و نهايى قرآن را تشكيل مى دهد، همان مساله انسان سازى است و در اين زمينه چيزى را فروگذار نكرده است. جای جای قرآن توصیه به رعایت دستورات اخلاقی و عمل به آموزه های سعادت بخش زندگی انسان است. آموزه هایی چون وفاى به عهد، وفاى به عقد، لزوم ادای حق جهاد، اقامه قسط و عدل، توجه به نظم در تمام زمينه ها، خوددارى از هر گونه فساد در روى زمين و... . با چنین نگاهی به قرآن، هر قدر انسان در اقيانوس بى كرانه آیات آن، بيشتر شناور شود و به اعماق آن براى استخراج گوهرهاى برنامه هاى سعادت بخش فروتر رود عظمت اين كتاب آسمانى و شمول و جامعيت آن در این زمینه های هدایت بخش و سعادت آفرین آشكارتر مى شود.(18)
روایات معصومین و تبیین معنای جامعیت قرآن
در روايات به جا مانده از اهل بیت(علیهم السلام) نیز روى جامعيت قرآن بسیار تأکید شده است. مثلا در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِي الْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي الْقُرْآنِ، إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيهِ»(19)؛ (خداوند در قرآن هر چيزى را بيان كرده است، به خدا سوگند چيزى كه مورد نياز مردم بوده است كم نگذارده، تا كسى نگويد اگر فلان مطلب درست بود در قرآن نازل مى شد، مگر اینکه همه نيازمندی هاى بشر را خدا در آن نازل كرده است). علاوه بر آن در حدیث دیگری از امام باقر(علیه السلام) نیز تصریح شده که خداوند متعال چيزى را كه مورد نياز اين امت است در كتابش فرو گذار نكرده و براى رسولش تبيين نموده است و براى هر چيزى حدى قرار داده و دليل روشنى براى آن نهاده است؛ «إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَدَعْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِلَّا أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ وَ بَيَّنَهُ لِرَسُولِهِ وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ حَدّاً وَ جَعَلَ عَلَيْهِ دَلِيلًا يَدُلُّ عَلَيْه».(20)
آنچه در این دو حدیث از آن به امور «مورد نیاز بندگان» و «مورد نیاز امت» تعبیر شده مربوط به مقدمات شکل گیری جهان بینی الهی مردمان و عوامل مؤثر بر هدایت آنها در دنیا و سعادت شان در آخرت است.
جامعیت و «بطون» قرآن
در اینجا یادآوری یک نکته لازم است و آن هم اینکه - همان طور که پیش از این نیز اشاره کردیم - عده ای از مفسرین با توجه به برخی از روایاتی(21) که برای قرآن «بطون» و معانی باطنی عمیق قائل شده اند، بر این اندیشه اند که تمامی علوم و دانش ها و معارف بشری، در قرآن وجود دارد و باید از آن «بطون» استخراج شوند. با این حال در مقابل این استدلال باید گفت اطلاع از معنای این بطون، علم خاص و پيچيده اى دارد كه در اختيار پيامبر و اوصياى راستين او است و بنابراین از مورد بحث ما خارج است چون موضوع بحث و پرسش در این است که آیا همه علوم بشری را می توان از ظواهر قرآن استخراج کرد یا نه.
به هر حال آنچه از جمع بندی این آیات و تفسیرها به نظر می آید این است که در قرآن احتیاجات دینی و هدایتی مردم به صورت کامل و تفصیلی بیان شده اند نه سایر علوم.
قرآن و بیان برخی از حقایق علمی به نحو اجمالی
در مقابل گروهی که همه یافته های علمی را - اعم از فرضیه های ثابت نشده و اصول علمی اثبات شده - قابل استخراج از آیات قرآن یا قابل انطباق بر آنها می دانند، دسته ديگرى هستند (دیدگاه سوم) كه راه تفريط را پيموده اند و معتقدند كه ما به هيچ وجه حق نداريم مسائل علمى را هر قدر مسلّم باشد، بر آيات قرآن هر قدر روشن و صريح باشد تطبيق نمائيم. اين تعصب و جمود نيز كاملا بى دليل به نظر می رسد. اگر راستى يك مسئله علمى به روشنى اثبات شده و از محيط «فرضيه ها» قدم به جهان قوانين علمى گذارده و حتى گاهى جنبه حسى به خود گرفته - مانند گردش زمين به دور خود، يا گردش زمين به دور آفتاب، و مانند وجود گياهان نر و ماده، و تلقيح در عالم نباتات و امثال اينها - و از سوى ديگر آياتى از قرآن هم صراحت در اين مسائل داشته باشند، چرا از تطبيق اين مسائل بر آيات قرآن سر باز زنيم، و از اين توافق كه نشانه عظمت اين كتاب آسمانى است وحشت داشته باشيم؟! چه مانعى دارد قرآن مجيد در بحث هاى تربيتى و توحيدى خود پرده از روى يك سلسله حقايق علمى كه بر مردم آن عصر مستور بوده بردارد، و پيروان خود را در كشف اين حقاق از طرق علمى كمك كند، و هم ارتباط خود را با جهانى مافوق جهان ماده و محيط محدود افكار بشرى اثبات كند؟!(22)
به تعبیر دیگر می توان گفت برخی از حقایق علمی به گونه ای اشاره وار در قرآن بیان شده اند. مفاهیمی از گوشه هاى سخن حقّ تعالى نمودار گشته و هدف اصلى نبوده است؛ زيرا - همان طور که بیان شد - قرآن كتاب هدايت است و هدف اصلى آن جهت بخشيدن به زندگى انسان و آموختنِ راه سعادت به او است. از اين رو اگر گاه در قرآن به برخى اشاراتِ علمى بر می خوريم، از آن جهت است كه اين سخن از منبع سرشار علم و حكمت الهى نشأت گرفته و از سرچشمه علمِ بى پايان حكايت دارد. در آیه 6 سوره فرقان می خوانیم: «قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»؛ (بگو: آن را كسى نازل ساخته است كه راز نهان ها را در آسمان ها و زمين مى داند).
در قرآن از اين گونه اشارات علمى و گذرا بسيار است. برخى از اين اشارات از دير زمان و برخى در ساليان اخير با ابزار علم روشن شده و شايد بسيارى ديگر را گذشت زمان آشكار سازد. دانشمندان ـ به ويژه در عصر حاضر ـ درباره شرح این اشارات علمی قرآن بسيار كوشيده اند. گرچه افرادى به خطا رفته اند ولى بسيارى نيز موفّق گرديده اند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.