پاسخ اجمالی:
به پندار بعضى از كوته بينان، تفسير به رأى همان تفسير به عقل است؛ در حالى كه تفاوت آنها بسیار روشن است. منظور از تفسير به رأى آن است كه انسان، پندارها و اوهام خود را بر آيات و روايات تحميل كند، و الفاظ و جمله هايى كه از نظر قواعد ادبى و مفهوم لغوى اصلا تاب آن معنايى را ندارد، بر آن معنا حمل كند، و قرآن و سنّت را تابع فكر خود سازد؛ اما منظور از تفسير به عقل آن است كه ما از قرائن روشن عقلى كه مورد قبول همه خردمندان براى فهم معانى الفاظ و جمله ها از جمله قرآن و حديث است استمداد جوييم.
پاسخ تفصیلی:
گاهى بعضى از كوته بينان چنين مى پندارند، كه تفسير به رأى همان تفسير به عقل است؛ در حالى كه با توجه به معنای تفسير به رأى، به خوبى آشكار می شود كه منظور از تفسير به رأى اين نيست كه انسان از قرائن عقلى در فهم آيات و روايات استمداد جويد؛ بلكه منظور آن است كه سليقه هاى شخصى و پندارها و اوهام خود را بر آيات و روايات تحميل كند، و الفاظ و جمله هايى كه از نظر قواعد ادبى و مفهوم لغوى اصلا تاب معنايى را ندارد، بر آن معنا حمل كند، و قرآن و سنّت را تابع فكر خود سازد، نه فكر خود را تابع قرآن و سنّت.
اما منظور از تفسير به عقل آن است كه ما از قرائن روشن عقلى كه مورد قبول همه خِرَدمندان براى فهم معانى الفاظ و جمله ها از جمله قرآن و حديث است استمداد جوييم، مثلا هنگامى كه گفته مى شود «يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»(1)؛ (دست خدا بالاى دست هاى آنهاست)، عقل در اينجا مى گويد مسلّماً منظور از دست خدا عضو خاصى كه داراى پنج انگشت است، نيست؛ زيرا خداوند اصولا جسم نيست، هر جسمى محدود است و فناپذير، خداوند نامحدود است و فناناپذير و ازلى و ابدى؛ بلكه منظور از آن قدرت خداست كه مافوق همه قدرت هاست، و اطلاق دست بر قدرت، جنبه كنايه دارد؛ زيرا معمولا قدرت انسان از طريق دست او عملى مي شود و در آن متمركز است، و يا هنگامى كه صفت «سميع» و «بصير»؛ (بينا و شنوا) بر خداوند اطلاق مى شود عقل مى گويد منظور اين نيست كه خدا داراى چشم و گوش است همانند ما؛ بلكه منظور اين است كه او با علم وسيع و بى انتهاى خود از همه صداها با خبر، و از همه مناظر آگاه و در همه جا حضور دارد. هر جا سخن از تفسير به عقل در ميان آيد منظور اين گونه تفسيرهاست، نه مطالب تحميلى و سليقه هاى شخصى و افكار عليل و پندارهاى بى اساس.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.