پاسخ اجمالی:
اعجاز از ريشه «عجز» به معنى ناتوان ساختن مى باشد. ناتوان ساختن بر دو گونه است: يكى آن كه توانايىِ كسى قهرا از وى سلب شود و او به عجز درآيد. ديگر آن كه كارى انجام گيرد كه ديگران از انجام آن عاجز باشند، بدون آن كه درباره آنان هيچ گونه اقدام منفى به عمل آمده باشد. اعجاز قرآن از نوع دوم است؛ يعنى قرآن در بلاغت، فصاحت، و...، به اندازه ای اوج گرفته كه دور از دسترس بشريت قرار دارد. مسأله «اعجاز قرآن» از دير زمان مورد بحث بوده و رساله «بيان اعجاز القرآن» قديمى ترين اثر در اين زمينه می باشد.
پاسخ تفصیلی:
«اعجاز» از ريشه «عجز»؛ (ناتوانى) به معناى ناتوان ساختن مى باشد. ناتوان ساختن بر دو گونه است: يكى آنكه توانايىِ كسى قهرا از وى سلب شود و او به عجز در آيد؛ مثلا اگر شخصى قدرت مالى يا مقامى دارد، آن مال يا مقام از او با زور گرفته شود و او به خاك مذلّت بنشيند. ديگر آنكه كارى انجام گيرد كه ديگران از انجام و يا هم آوردى با آن عاجز باشند، بدون آنكه درباره آنان هيچ گونه اقدام منفى به عمل آمده باشد؛ مثلا ممكن است كسى در كسب كمالات روحى و معنوى به اندازه اى پيشرفت كند كه دست ديگران بدو نرسد و از روى عجز دست فرو نهند. در مَثَل گويند: «فلانٌ أخرس اعداءه»؛ (فلانى زبان دشمنان خود را بند آورد). مقصود آن است كه آن اندازه آراسته به كمالات گرديده و كاستى ها را از خود دور ساخته كه جايى براى رخنه عيبجويان باقى نگذارده است. شاعر گويد:
«شَجْوُ حُسّادِهِ وَ غَيظُ عِداهُ أن يَرَى مُبْصِرٌ و يَسْمَعَ واعٍ»
(براى فزونىِ غم و اندوهِ حسودان وى و خشم و نگرانى دشمنانش، همين بس كه بيننده اى چشم خود را بگشايد و شنونده اى گوش فرا دهد). يعنى آن اندازه فضائل محاسنِ اخلاقى وى فراگير شده كه هر كس چشم بگشايد و گوش فرا دهد جز آن نبيند و نشنود، به همين جهت دشمنان و حسودانِ خود را به زانو درآورده است.
اعجاز قرآن از نوع دوم است؛ يعنى در بلاغت، فصاحت، استوارى گفتار، رسا بودنِ بيان، نوآورى هاى فراوان در زمينه معارف و احكام و ديگر ويژگى ها، آن اندازه اوج گرفته كه دور از دسترسِ بشريت قرار گرفته است. از اين جهت قرآن را «مُعْجِزَةٌ خالِدَةٌ»؛ (معجزه جاويد) گويند. اين حالت براى قرآن، هميشگى و ثابت است؛ چرا كه اين كتابِ بزرگ قدر، سند شريعت جاويد اسلام است.
پيشينه بحث
مسئله «اعجاز قرآن» از دير زمان مورد بحث و نظر دانشمندان بوده است. شايد اوّلين كسى كه در اين زمينه بحث كرده و مسئله را به صورت كتاب يا يك رساله درآورده ـ طبق گفته «ابن نديم»(1)ـ «محمد بن زيد واسطى» (متوفاى 307) است. وى از بزرگان اهل كلام مى باشد و كتاب هايى در اين زمينه به نام «الإمامة» و «اعجاز القرآن في نظمه و تأليفه» نگاشته است. برخى پيش از او، «ابو عبيدة معمَّر بن المثنّى» (متوفاى 209) را ياد مى كنند؛ او كتابى در دو مجلد درباره اعجاز قرآن نوشته است. همچنين «ابوعبيد قاسم بن سلام» (متوفاى 224) كتابى در اعجاز قرآن دارد. امّا اين نوشته ها اكنون در دست نيست.
قديمى ترين اثرى كه در اين زمينه در دست است، رساله «بيان اعجاز القرآن» نوشته «ابو سليمان حمد بن محمد بن ابراهيم خطّابى بُستى»(2) (متوفاى 388) است. اين اثر ضمن مجموعه اى با عنوان «ثلاث رسائل في اعجاز القرآن» اخيرا به چاپ رسيده است. مؤلف اين رساله، مسئله اعجاز القرآن را از بُعد «بيانى» با شيوه اى جالب مطرح ساخته و درباره انتخاب واژه ها در قرآن و نكته سنجى ها متناسب و هماهنگ سخن گفته و برجستگى قرآن را در اين انتخاب و چينشِ شگفت آور كاملا آشكار ساخته و به خوبى از عهده آن برآمده است. دو رساله ديگر اين مجموعه يكى تأليف «ابوالحسن على بن عيسى رمّانى» (متوفاى 386) از بزرگان اهل كلام و انديشمندان جهان اسلام است. نوشته هاى او در زمينه هاى قرآنى بسيار ارزشمند و مورد عنايت شيخ الطائفه ابوجعفر طوسى در تفسير گرانقدرش «التبيان» قرار گرفته است. ديگرى رساله «شافيه» نوشته شيخ عبدالقاهر جرجانى (متوفاى 471) است. جرجانى پايه گذار علوم بلاغت، به صورت علم مُدوَّن مى باشد. اين شخصيّت بزرگ جهان علم و ادب، سه نوشته ارجمند ـ در اين زمينه ـ براى هميشه به يادگار گذارده است: «اسرار البلاغة»، «دلايل الاعجاز» و آخرين آنها رساله «شافيه» است. رساله «شافيه» خلاصه و چكيده مباحث دو كتاب پيش را ـ كه به مثابه مقدمه براى وصول به اعجاز مى باشد ـ به گونه اى موجز و فشرده عرضه كرده است. وى خدمتى شايسته به عالَم ادب در راه رسيدن به اعجاز قرآن انجام داده است.
«ابوبكر باقلانى» (متوفاى 403) و امام «فخر رازى» (متوفاى 606)، و «كمال الدين زملكانى» (متوفاى 651) هر يك كتابى مبسوط در اين زمينه نوشته و مسئله اعجاز قرآن را به گونه تفصيلى مورد بحث قرار داده اند. امام «يحيى بن حمزه بن على علوى زيدى» (متوفاى 749) كتاب «الطراز في أسرار البلاغة و حقائق الإعجاز» را در سه مجلد نوشته كه در جلد سوم تمامى نكات بلاغى و اسرار بديع را بر آيه هاى قرآن پياده كرده، و به خوبى از عهده اين كار برآمده است. «جلال الدين سيوطى» (متوفاى 910) نيز به طور گسترده كتابى در سه مجلد ضخيم با عنوان «معترک الأقران في إعجاز القرآن» به رشته تحرير درآورده است. اخيرا كتاب ها و رساله هاى فراوانى در زمينه اعجاز قرآن نوشته شده كه مشهورترين آنها عبارتند از: «المعجزة الخالدة» از علامه «سيد هبة الدين شهرستانى»، «إعجاز القرآن» از استاد «مصطفى صادق رافعى»، «النبأ العظيم» از استاد «عبدالله درّاز»، «اعجاز قرآن» از «علّامه طباطبايى». علاوه نوشته هايى نيز به عنوان مقدّمه تفسير نوشته اند مانند مقدمه تفسير «آلاء الرحمان» از شيخ «محمد جواد بلاغى» و «البيان» از استاد «آيت الله خويى».(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.