پاسخ اجمالی:
بر اساس آیات و روایات، هدف خداوند از خلقت انسان، پرورش یک مخلوق کامل است که پرتوى از صفات حق باشد و لایق قرب او گردد. بدیهی است که تربیت چنین موجودى بدون یک برنامه ریزى دقیق امکان پذیر نیست. اما از آنجا که بعضی علوم لازم برای شناخت و حرکت به سوی این هدف خارج از دسترس عقل بشر بوده و یا ممکن است عقل در آن گرفتار خطا شود؛ لذا نیازمند منبعی هستیم که این آگاهی را فراهم کند. از این رو خداوند رسولانی برای بشر فرستاد تا راه و روش سعادت و کمال را به او بیاموزند. این راه و روش همان دین الهی است.
پاسخ تفصیلی:
دین، لازمه تحقق هدف آفرینش
ارسال رسل و انزال کتب، و به تعبیر دیگر «نزول دین و مکتب آسمانى»، رابطه مستقیمى با جهان بینى قرآن دارد. هنگامى که خداوند مى فرماید: «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ»(1)؛ (ما آسمان و زمین و آنچه را در میان آنهاست برای بازی نیافریدیم، و می فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الْانْسَ الَّا لِیَعْبُدُون»(2)؛ (من جن و انس را نیافریدم مگر براى اینکه مسیر عبودیت و بندگى مرا طى کنند»، و یا مى گوید: «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلَاقِیهِ»(3)؛ (اى انسان تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مى روى و او را ملاقات خواهى کرد)، به خوبى مى توان فهمید که خداوند از خلقت انسان هدفی داشته است و آن چیزی نیست جز پرورش یک مخلوق کامل که پرتوى از صفات جمال و جلال حق باشد و لایق قرب او گردد.
مسلماً هدف خداوند از تربیت چنین موجودى بدون یک برنامه ریزى دقیق و حساب شده، در تمام جنبه هاى زندگى امکان پذیر نیست و این برنامه ها چیزى نیست که انسان با عقل محدود خود بتواند تمام جوانب آن را دریابد؛ به همین دلیل خداوند برنامه ای دقیق و کامل به همراه مربیانی دانا و دلسوز به سوی انسانها فرستاد تا همت آنها بدرقه راه انسان گردد و این نوسفران را همرهى کنند تا به سر منزل مقصود برسند و از ظلمات رهایى یابند.
بنابراین جهت تحقق هدف آفرینش و در هر دو مرحله «شناخت» و «حرکت» نیازمند دین هستیم.
مرحله اول: ارائه آگاهی و شناخت کامل و صحیح
در توضیح آنچه ذکر شد باید گفت که علوم و دانستنی ها به دو دسته تقسیم می شود:
1- دانستنی هایی که مى توان از طریق استدلالات عقلى، آنها را به دست آورد؛ هرچند فرستادگان خداوند این بخش را به طور کاملتر و اطمینان بخش تر عرضه مى کنند.
2- علومی که دستیابی بدان غیر از طریق وحى ممکن نیست؛ مانند بسیارى از حقایق مربوط به جهان بعد از مرگ و قیامت، و همچنین اسراری از جهان خلقت، که حتی در حال حاضر نیز از دسترس دانشمندان دور مانده است.
خداوند در باره دسته دوم مى فرماید: (رسولى در میان شما از خودتان فرستاده ایم تا آنچه را امکان نداشت بدانید به شما تعلیم دهد)؛ «کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ ... یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ».(4)
درباره علومی که در دسته اول جای دارند نیز احتمال خطا در رسیدن به آنها وجود دارد؛ چرا که همیشه وسوسه هایى در این ادراکات عقلى نهفته است، مخصوصاً نق زدنهاى سوفسطایى ها، مشکّکین، پوچ گرایان و امثال آنها در بعضى افکار تزلزل ایجاد مى نماید و آنها را نسبت به همین ادراکات ضرورى و مستقلّات عقلى بدبین مى سازد.
اینجاست که انبیاء به یارى انسانها مى آیند و بر این ادراکات عقلى صحه مى گذارند، و دست وسوسه گران را از دامان این ادراکات کوتاه می سازند.
این چیزى است که قرآن از آن به «تذکر» (یادآورى) تعبیر کرده است: «هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ ... وَ لِیَذَّکَّرَ اولُوا الْالْبَابِ»(5)؛ (این [قرآن،] پیام [و ابلاغى] براى عموم مردم است تا صاحبان خرد، متذکّر شوند).
امیرمؤمنان على(علیه السلام) در این زمینه بیان بسیار جالبى دارد؛ ایشان پیامبران را شکوفا کننده عقل و یادآورنده آگاهی های فطری انسانها معرفی می نمایند: «فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَه، وَ وَاتَرَ الَیْهِمْ انْبِیَائَه، لِیَسْتَاْدُوهُمْ مِیثاقَ فِطْرَتِهِ، وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ، وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»(6)؛ (خداوند رسولانش را در میان انسانها مبعوث ساخت، و پیامبرانش را پى در پى به سوى آنها فرستاد تا وفاى به پیمان فطرت را از آنها بخواهند و نعمتهاى فراموش شده او را یادآورى کنند، و با تبلیغ فرمان خدا، حجت را بر آنها تمام نمایند و گنجینه هاى عقول را آشکار سازند).
مرحله دوم: ارئه نقشه راه و دستورالعمل های دقیق
انسان پس از تشخیص درست هدف، برای رسیدن به سعادت در «دنیا» و «عقبی» و همچنین تبدیل شدن به اشرف مخلوقات، نیازمند نقشه راه و قوانین دقیقی است که او را از بهترین و کوتاه ترین راه به کمال انسانی و قرب الهی برساند؛ و گرنه ممکن است تبدیل شود به «أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ».(7)
اما سوال این است که چه کسی می تواند چنین قوانینی را ارائه دهد؟
برای روشن شدن پاسخ سوال، به بعضی از ویژگی هایی که باید این قانون گذار داشته باشد اشاره می کنیم:
1- این فرد باید قبل از هر چیز، یک انسان شناس کامل باشد و تمام اسرار جسم و جان بشر و عواطف، غرائز، امیال، هوسها، آرزوها، فطریات و ادراکات عقلى او را بداند، و نیز به تمام اصولى که حاکم بر روابط انسانها با یکدیگر است احاطه داشته باشد، تا بتواند قوانینى هماهنگ با تمام آنها وضع کند.
2- باید از گذشته و آینده، تا زمانهاى دور، اطلاع کامل داشته باشد، تا ریشه مسائل پیچیده امروز را در گذشته ببیند، و آثار قوانین امروز را در آینده زندگى بشر نیز ارزیابى کند. (دقت کنید).
3- قانونگذار شایسته، باید داراى «علم کامل» باشد تا بتواند با قوانین خود تمام استعدادها و شایستگى هایى را که در فرد فرد انسانها و اجتماع نهفته است به مرحله بروز برساند و به آنچه بالامکان و بالقوه در نهاد آدمى وجود دارد جنبه فعلیت بخشد.
4- مرتکب خطا و اشتباه نشود، و نسبت به افرادى که مى خواهد قانون براى آنان وضع کند مهربان و دلسوز باشد.
آیا این جهات در کسى جز ذات پاک خدا پیدا مى شود؟
کسى که خالق بشر است و از تمام اسرار وجود او آگاه است، کسى که علم او گذشته و آینده را تا میلیاردها سال در بر مى گیرد، و از ریشه ها و اسرار هر چیز و بازتابها و نتایج هر موضوع آگاه است. کسى که خطا و لغزش و اشتباه در ذات پاکش راه ندارد، و بالاخره کسى که نیاز به چیزى و کسى ندارد تا بخواهد منافع خویش را تأمین کند.
اینجاست که متوجه می شویم هر قانونى غیر از قانون خدا ناقص و بى فرجام است، و هر حکمى غیر از حکم الهى غیر قابل اعتماد و بى سرانجام است، و هنگامى که درست دقت مى کنیم مى بینیم، تمام بدبختى و مشکلات بشر از اینجا سرچشمه مى گیرد که خودش مى خواهد با آن علم محدود، با آنهمه انگیزه هاى هوس آلود، براى خویش قانون بگذارد!
نتیجه اینکه: بشر هم در مرحله شناخت صحیح آنچه موجب سعادت و کمال او می شود و هم در مرحله حرکت به سوی کمال، نیازمند امدادهای الهی (دین و مکتب) می باشد.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.