پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در توضيح «ازلى» بودن خداوند، تعبيرات جالبى بيان كرده مى فرمايد: «ذات مقدّسش آن روز بود كه نه آسمانى بود و نه شبى تاريك، نه دريايى آرام، نه كوهى در كنار درّه هاى وسيع، نه راهى پر پيچ و خم، نه زمينى آرام و نه مخلوقى صاحب قدرت ... اين خداوند [ى كه داراى چنين اوصاف است و نشانه هاى وجودش جهان را پر كرده و بر همه چيز قادر و توانا است و از ازل وجود داشته است] پديد آورنده موجودات و وارث آنهاست».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در خطبه 90 نهج البلاغه مى فرمايد: (خداوندى كه هميشه بوده و تا ابد خواهد بود)؛ «اَلَّذِي لَمْ يَزَلْ قَائِماً دَائِماً». ازليّت و ابديّت پروردگار كه مخصوص ذات مقدّس او است، لازمه نامحدود بودن آن ذات پاك است؛ چرا كه اگر چيزى آغاز داشته باشد يا پايانى براى او متصوّر شود، حتماً محدود است؛ ذات نامحدود و لايتناهى نه آغازى دارد و نه پايانى، او عين هستى و وجود است، هميشه بوده و تا ابد خواهد بود. سپس در توضيح ازلى بودن خداوند، تعبيرات جالبى بيان مى فرمايد؛ مى گويد: (ذات مقدّسش آن روز بود كه نه آسمانى صاحب برجها [و صُوَر فلكى موجود] بود و نه حجاب هاى فرو بسته، نه شبى تاريك، نه دريايى آرام، نه كوهى در كنار درّه هاى وسيع، نه راهى پر پيچ و خم، نه زمينى آرام و نه مخلوقى صاحب قدرت)؛ «اِذْ لَا سَمَاءٌ ذَاتُ أَبْرَاجٍ وَ لَا حُجُبٌ ذَاتُ إِرْتَاجٍ(1)وَ لَا لَيْلٌ دَاجٌ(2)وَ لاَ بَحْرٌ سَاجٌ(3)وَ لَا جَبَلٌ ذُو فِجَاجٍ(4)وَ لَا فَجٌّ ذُو اِعْوِجَاجٍ وَ لَا أَرْضٌ ذَاتُ مِهَادٍ وَ لَا خَلْقٌ ذُو اِعْتِمَادٍ».
تعبير به «حُجُب»؛ (حجابها) و «ذَاتُ إِرْتَاج» كه به معناى فرو بسته است، ممكن است اشاره به چيزى باشد كه در روايات متعدّد وارد شده كه بر فراز آسمانها و در زير عرش خداوند، حجاب هايى از نور وجود دارد كه هيچ مخلوقى (جز كسى كه خدا اراده كند) نمى تواند به آن نزديك شود؛ اين حجابها كه از شدّت نورانيّت، مانع نگاه كردن يا عبور كردن است، بخشى از مخلوقات خداوند است كه احتمالاً بعد از آفرينش عرش، به وجود آمده و ميان عرش و آسمانها جدايى افكنده است.
در روايتى از امام كاظم(عليه السلام) مى خوانيم كه در فلسفه تكبيرات هفتگانه در آغاز نماز فرمود: «اى هشام! خداوند هفت آسمان آفريد و هفت زمين و هفت حجاب...» سپس در ذيل حديث آمده است كه: «به هنگام معراجِ پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، حجابها يكى پس از ديگرى از مقابل او برداشته شد و هر حجابى كه برداشته مى شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) تكبير مى گفت و اين است فلسفه تكبيرات هفتگانه [شخص نمازگزار نيز وقتى به نماز كه معراج مؤمن است، روى مى آورد براى اينكه حجابها از برابر او برداشته شود، تكبيرات هفتگانه مى گويد]».(5)
از مناجات معروف «شعبانيّه» نيز استفاده مى شود كه اين حجاب هاى نورانى كه مانع از ديد كامل عظمت خدا است، از برابر ديدگان جمعى از «اولياء اللّه» برداشته مى شود.(6) البته ما اطلاع زيادى درباره ماهيّت اين حجابها نداريم و از «مناجات شعبانيّه» كه اين حجاب هاى نور را در برابر چشم دلها ذكر كرده است، استفاده مى شود كه اشاره به يك سلسله مفاهيم ماوراى طبيعى است. علّامه مجلسى در «بحارالانوار» بعد از اشاره به موضوع «حُجُب نوريّه» كه در روايات وارد شده شرحى دارد كه بيانگر تفسير حجابها در بُعد جسمانى و روحانى يا مادّى و معنوى است.(7) سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: ([خداوندى كه داراى اين اوصاف است، نشانه هاى وجودش جهان را پر كرده و قادر و توانا بر همه چيز است و از ازل وجود داشته] چنين خداوندى با اين صفات، پديد آورنده موجودات و وارث آنهاست)؛ «ذلِكَ مُبْتَدِعُ الْخَلْقِ وَ وَارِثُهُ». چراكه همه آنها از بين مى روند و ذات پاك او مى ماند و با چنين اوصافى: (معبودِ خلايق است و روزى دهنده آنها)؛ «وَ إِلهُ الْخَلْقِ وَ رَازِقُهُ».
چرا معبود نباشد؟ حال آنكه تمام صفات كمالات در او جمع است. اضافه بر آن، رزق و روزى همه بدست اوست. اگر عبادت به خاطر عظمت باشد، شايسته اوست و اگر به عنوان شكر منعم باشد، باز هم سزاوار اوست. در پايان اين فراز، به دو نعمت ديگر كه از نشانه هاى قدرت و عظمت اوست اشاره كرده، مى افزايد: (خورشيد و ماه، در طريق اطاعت، پيوسته در حركتند: هر تازه اى را [با گردش پياپى خود] كهنه مى سازند و هر دورى را نزديك مى كنند)؛ «وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ دَائِبَانِ(8)فِي مَرْضَاتِهِ: يُبْلِيَانِ كُلَّ جَدِيدٍ وَ يُقَرِّبَانِ كُلَّ بَعِيدٍ».
جمله هاى «يُبْلِيَانِ...» از يك سو هشدارى است به همه انسانها كه بدانند طبيعت عالم مادّه، سرانجام فرسودگى، كهنگى و زوال است؛ همه چيز در حال دگرگونى است و رو به سوى زوال پيش مى رود و به همين دليل، هرگز نبايد به چيزى دل بست. به علاوه، آنچه در نظر بسيارى از مردم دور است (پيرى، از كارافتادگى، مرگ و نيستى) با گردش خورشيد و ماه، تدريجاً نزديك و نزديكتر مى شود و اين نيز از نعمت هاى خداست و گرنه چنان غرور و غفلت، انسان را فرا مى گرفت كه به كلّى از حق بيگانه مى شد.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.