پاسخ اجمالی:
صدها آيه در قرآن به مسأله وحى، به عنوان يك منبع عظيم معرفت و شناخت، اشاره مى كند - كه گاه با همين عنوان «وحى» است، و گاه با عنوان «تنزيل» و «انزال» و بعضى تحت عنوان تبيين آيات الهى و بعضى با عنوان تكلم خداوند با پيامبران، و گاه با عناوين ديگر – از جمله: آیات 51 سوره شوری، 3 و 4 سوره نجم، 6 سوره فصّلت، 39 سوره اسرا، ... .
پاسخ تفصیلی:
مسأله «وحى» در قرآن مجيد بازتاب وسيع و گسترده اى دارد.
صدها آيه در قرآن به مسأله وحى، به عنوان يك منبع عظيم معرفت و شناخت، اشاره مى كند كه گاه با همين عنوان «وحى» است، و گاه با عنوان «تنزيل» و «انزال» و بعضى تحت عنوان تبيين آيات الهى و بعضى با عنوان تكلم خداوند با پيامبران، و گاه با عناوين ديگر.
بهترين تعبير در اين زمينه اين است كه گفته شود: اگر عقل از نظر قرآن مانند يك نورافكن پر فروغ براى نشان دادن حقايق است وحى همچون خورشيد فروزان و عالم تاب است.
در آیه 51 سوره شوری به سه طريق از طرق ارتباط پيامبران با خداوند اشاره شده. مى فرمايد: «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيم» ؛ (و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى می فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى می كند چرا كه او بلندمقام و حكيم است).
یعنی هيچ انسانى نمى تواند با خداوند مواجه گردد، چرا كه او منزّه از جسم و جسمانيت است؛ مگر از طريق وحى و الهام مرموز به قلب او، سپس مى افزايد: يا با شنيدن سخنان پروردگار از پشت حجاب (آن گونه كه خدا با موسى بن عمران در كوه طور سخن مى گفت. امواج صوتى را در فضا ايجاد مى كرد، و از اين طريق پيام خود را به موسى[عليه السلام] مى رسانيد).
يا از طريق فرستادن رسولى كه پيام الهى را به پيامبرش ابلاغ كند، همان گونه كه فرشته وحى جبرئيل امين بر پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نازل مى شد.
بنابراين الهام قلبى و ايجاد امواج صوتى و نزول فرشته وحى سه طريق مختلف براى ارتباط پيامبران با علم ماوراى طبيعت است.
در آیات 3 و 4 سوره نجم بعد از سوگند به ستاره هنگامى كه افول كند، مى فرمايد: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى*إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى» ؛ (و هرگز از روى هواى نفس سخن نمی گويد!* آنچه می گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست). یعنی پيامبر اسلام هرگز گمراه نشده، و مقصدش را گم نكرده و او هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گويد؛ هرچه مى گويد وحى آسمانى است.
سوگند به ستارگان در حالى كه غروب كنند ممكن است اشاره به غروب نور هدايت و ايمان از صحنه افكار در عصر جاهليت باشد، غروبى كه مقدمه اى براى طلوع ديگر، يعنى طلوع آفتاب وحى از زبان پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بود. به اين ترتيب اين آيه همه سخنان پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را طبق يك اصل كلّى مولود وحى و ارتباط با عالم غيبى مى شمرد.
در آیه 6 سوره فصلت در برابر تقاضاهاى عجيب و غريبى كه مردم از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)داشتند به او دستور مى دهد كه موقعيّت خود را مشخص كند. مى گويد: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكينَ» ؛ (بگو: من فقط انسانى مثل شما هستم اين حقيقت بر من وحى مىشود كه معبود شما معبودى يگانه است پس تمام توجّه خويش را به او كنيد و از وى آمرزش طلبيد واى بر مشركان).
یعنی پیامبر مأمور می شود که اینگونه خود را معرفی کند که بگو من نه مدّعى هستم كه فرشته ام، و نه موجودى ما فوق بشر، نه فرزند خدايم و نه شريك او، من فقط انسانى مثل شما هستم با اين تفاوت كه بر من وحى نازل مى شود و با عالم ماوراى طبيعت مربوط ام.
به اين ترتيب پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مهمترين امتياز و تفاوت خود را با ديگران دسترسى به اين منبع مى شمرد.
در آیه 39 سوره اسراء بعد از ذكر شش حكم از احكام مهم اسلامى - حرمت قتل اولاد، حرمت زنا، حرمت قتل نفس، پرهيز از تجاوز به اموال يتيمان، وجوب وفاى به عهد، حرمت كم فروشى - پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را مخاطب ساخته؛ مى فرمايد: «ذلِكَ مِمَّا أَوْحى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى في جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً» ؛ (اين [احكام]، از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى فرستاده و هرگز معبودى با خدا قرار مده كه در جهنم افكنده میشوى در حالى كه سرزنش شده، و رانده [درگاه خدا] خواهى بود). یعنی اين احكام از حكمت هايى است كه پروردگارت به تو وحى فرستاده است.
طبق اين آيه نه تنها اصول عقايد كه حتى جزئيات احكام اسلام نيز از طريق وحى بر پيغمبر اكرم نازل مى شد.
در سوره بقره در پاسخ گروهى از يهود كه وقتى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شنيدند پيك وحى كه بر او نازل مى شود جبرئيل است؛ گفتند: او دشمن ما است! مى فرمايد: «بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد [در واقع دشمن خدا است] چرا كه او به فرمان الهى اين آيات قرآن و تعليمات اسلام، و دستورات آن را بر قلب تو نازل كرده است».
اين تعبير نشان مى دهد كه جبرئيل گاه آيات قرآن را مستقيماً بر قلب پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نازل مى كرد، در حالى كه از رواياتى استفاده مى شود كه گاه به صورت انسانى مجسّم گشته، و در برابر پيامبر(صلى الله عليه وآله) ظاهر مى شده، و پيام الهى را به او ابلاغ مى كرده است.(1)
در سوره نحل اين حقيقت را به وضوح بيان مى كند كه اين قرآن را كه تبيين كننده و بيانگر همه چيز است، و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى همه مسلمانان مى باشد، ما بر تو نازل كرديم؛ بنابراين تمام اين معارف از منبع وحى است. بديهى است منظور از هر چيز تمام امورى است كه به سعادت انسان ارتباط دارد. آرى اصول همه اين امور، چه مربوط به مسائل معنوى باشد و چه مادى و دنيايى، در قرآن مجيد به صورت يك سلسله قوانين كلّى آمده است.
در سوره شوری با صراحت مى گويد: قرآن روحى است از جانب خدا كه بر تو نازل شده، و تو پيش از آن نه از محتواى اين كتاب آسمانى با خبر بودى، و نه از ايمان به محتواى اين كتاب. اين كه قرآن را «روح» ناميده، به خاطر آن است كه مايه حيات دل ها و زندگى جان ها و حيات جامعه بشرى است، اين سختى است كه بسيارى از مفسّران آن را پذيرفته اند.(2)
اين كه مى گويد: تو قبلا از آن آگاه نبودى؛ منظور عدم آگاهى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از محتواى اين آيات قبل از بعثت است، وگرنه شواهد تاريخى بسيار و روايات متعدّد به خوبى نشان مى دهد كه آن حضرت از همان آغاز عمر در معرفت الله ثابت قدم بود.
به هر حال اين آيه تأكيد ديگرى است بر مسأله پذيرش وحى به عنوان مهمترين منبع معرفت، چرا كه قرآن را هم «روح» ناميده، و هم «نور» و هم مايه «هدايت».
در سوره نحل از پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز فراتر رفته، و با اشاره كوتاهى به تمام انبياى پيشين مى گويد: آنها نيز مردانى بودند كه بر آنها وحى فرستاده مى شد، و اگر نمى دانيد برويد و از اهل اطلاع بپرسيد، آنها نيز همگى با اين منبع معرفت در ارتباط بودند.
در سوره حدید سخن از «بينات» و نزول كتب آسمانى و قوانين حق و عدالت بر رسولان الهى مى گويد كه در يك دست معجزات و در دست ديگر كتاب و قانون داشتند، تا مردم قيام به عدالت كنند، و ظلم و بيدادگرى برچيده شود. آرى آنها هم اين امور مهم را از منبع وحى دريافت مى داشتند.
در سوره حجر از تنزيل و فرو فرستادن «ذكر» يعنى آياتى كه مايه بيدارى است سخن مى گويد؛ و در عين حال وعده مى دهد كه خدا حفظ اين آيات را از هرگونه تحريف و اضافه و نقصان و محو نابودى بر عهده گرفته است. پس وسيله بيدارى و آگاهى مردم وحى است؛ و چون خداوند حافظ آن است اصالت آن به عنوان يك منبع معرفت محفوظ مى ماند.
در سوره آل عمران مى فرمايد: «ما آيات را براى شما تبيين كرديم، اگر اهل تعقّل باشيد؛ و اين خود دليل روشنى است بر اين كه آيات الهى عقل ها را بيدار مى سازد و مايه حركت انديشه ها است».
و بالاخره در سوره نساء از سخن گفتن خدا با موسى(عليه السلام) است. سخنانى كه منبع معارف اين پيغمبر بزرگ بود و سخن گفتن او نوعى وحى است.
اينها نمونه هايى است از آيات قرآن مجيد كه با صراحت و وضوح و خالى از هرگونه ابهام مسأله وحى را به عنوان يك منبع شناخت بسيار عمده معرفى مى نمايد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.