پاسخ اجمالی:
قضا و قدر از عقاید قطعى اسلامى است که در کتاب و سنّت وارد شده است و دلایل عقلى نیز آن را تأیید مى کند و هیچ مسلمانى نمى تواند آن را انکار کند. آنچه شیعه انکار مى کند و همه گروه عدلیه با آنان در این مطلب هم صدا هستند، جبر گرایی است. به این معنا که تقدیر الهى و تحقق آن برنامه ها به حکم قطعى خدا، مانع از اختیار و آزادى انسان، در انتخاب نیک و بد نیست.
پاسخ تفصیلی:
قضا و قدر از عقاید قطعى اسلامى است که در کتاب و سنّت وارد شده است و دلایل عقلى نیز آن را تأیید مى کند.
درباره «قدر» همین یک آیه کافى است که مى فرماید:
«إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»(1)؛ (ما هر چیزى را به اندازه آفریدیم).
بنابراین جهان آفرینش جهان تقدیر و برنامه ریزى شده است. هر انسانى که از مادر متولد مى شود، حیات و زندگى او برنامه ریزى شده است.
درباره قضا که به معنى قطعیت و به اجرا درآوردن یک برنامه است، همین آیه کافى است که:
«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضى أَجَلًا»(2)؛ (اوست که شما را از خاک آفرید، آنگاه مدت عمر را معین ساخت).
با توجه به این آیات و نیز روایاتى که در این زمینه وارد شده است، هیچ مسلمانى نمى تواند قضا و قدر را انکار کند. هر چند معرفت تفصیلى به جزئیات مسأله ضرورتى ندارد و اصولًا براى کسانى که آمادگى ذهنى براى فهم این گونه مسائل دقیق را ندارند، وارد شدن به آن شایسته نیست، چه بسا ممکن است در عقیده خود دچار اشتباه یا تردید شوند و به گمراهى افتند. از این جهت امیرمؤمنان على (علیه السَّلام) خطاب به این گروه مى فرماید:
«طَریقٌ مُظْلِمٌ فَلا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلا تَلِجوه و َسِرُّ اللّهِ فَلا تَتَکَلَّفُوهُ».(3)
(راهى است تاریک، از آن راه نروید، و دریایى است ژرف پس به آن وارد نشوید و آن راز الهى است، پس خود را براى پرده برداشتن از آن به رنج نیفکنید).
بنابراین، جهان آفرینش همه با اندازه گیرى و برنامه خاصى آفریده شده و طبق آن پیش خواهد رفت و انسان نیز جزئى از این جهان است که از این ضابطه بیرون نیست. آنچه مهم است این که قضا و قدر را با «جبر گرایى» یکسان نمی دانیم.
اعتقاد به قضا و قدر با جبرگرایى متفاوت است. آنچه شیعه انکار مى کند و همه گروه عدلیه با آنان در این مطلب هم صدا هستند، این است که تقدیر الهى و تحقق آن برنامه ها به حکم قطعى خدا، مانع از اختیار و آزادى انسان، در انتخاب نیک و بد نیست.
امروز گروهى از گنهکاران، به سان مشرکان عصر رسالت، هر نوع بدبختى و گنهکارى خود را معلول قضا و قدر دانسته و خود را پیراسته و بی گناه قلمداد مى کنند و پیوسته شعار آنان این است که مى گویند:
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت* یا رب از مادر گیتى به چه طالع زادم؟
در حالى که از نظر قرآن، هر فردى مسئول اعمال خود مى باشد، چنان که مى فرماید: «لَیْسَ لِلإنْسانِ إِلّا ما سَعى».(4)؛ (براى هر انسانى بهره اى جز سعى و کوشش او نیست).
در پاسخ به این گروه از کج اندیشان، باید گفت:
قضا و قدر در افعال انسان با اختیار و آزادى او کمترین منافاتى ندارد. زیرا تقدیر الهى در باره انسان همان فاعلیت ویژه او است، بدین معنا که او یک فاعل مختار و مرید بوده و فعل و ترک هر عملى در اختیار او است. قضاى الهى در مورد فعل انسان، قطعیت و حتمیت فعل است، ولی پس از اختیار و اراده او.
به تعبیر دیگر، آفرینش انسان با اختیار و آزادى آمیخته و اندازه گیرى شده است، و قضاى الهى جز این نیست که هرگاه انسان از روى اختیار، اسباب فعلى را پدید آورد، تنفیذ الهى از این طریق انجام گیرد.
برخى از افراد، گنهکارى خود را مولود تقدیر الهى دانسته و تصور کرده اند جز راهى که رفته اند، راه دیگرى در اختیار آنها نبوده است، در حالى که خرد و وحى این پندار را محکوم مى کنند. زیرا از نظر خرد، انسان با تصمیم خود سرنوشت خویش را برگزیده است، و از نظر شرع نیز او مى تواند انسانى شاکر و نیکوکار، یا کفران کننده و بدکار باشد، چنانکه مى فرماید:
«إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً».(5)
در عصر رسالت گروهى از بت پرستان، گمراهى خود را معلول مشیت الهى پنداشته و مى گفتند: اگر خواست خدا نبود ما بت پرست نمى شدیم! قرآن کریم پندار آنان را چنین نقل مى کند:
«سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَیْءٍ».(6)
(مشرکان خواهند گفت: اگر خدا مى خواست، ما و پدرانمان مشرک نمى شدیم و چیزى را حرام نمى کردیم).
سپس در پاسخ آنان مى فرماید:
«کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا»؛ (پیشینیان نیز چنین نسبت دروغ دادند، تا اینکه عذاب ما را چشیدند).
گروهى از محققان اهل سنت در قرن چهاردهم در عین اعتقاد راسخ به قضا و قدر، آن را مانع از حریت و آزادى انسان در عمل ندانسته اند. برخى از آنان عبارتند از:
1. محمد عبده (1266 1323) شیخ الأزهر.(7)
2. عبدالعظیم زرقانى، مؤلف کتاب «مناهل العرفان».(8)
3. شیخ محمود شلتوت (م 1383) شیخ الأزهر.(9)
آنان با نظریات روشنگرانه خود، کلیه روایاتى را که مسلم در صحیح(10) خود درباره قضا و قدر نقل کرده است و سر سوزنى با جبرگرایى اختلاف ندارد، تأویل و یا مردود دانسته اند.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.