پاسخ اجمالی:
افراد بسیاری در قرن هاى نخستین و حتی معاصران و متأخّران از سید رضی این خطبه را با سندى غیر از سند سیّد رضى نقل کرده اند، مثل: ابوجعفر دعبل خزاعى، ابوعلى جبّائى، ابوالقاسم بلخى، ابوجعفر احمد بن محمّد برقى، قاضی عبدالجبار و... .
پاسخ تفصیلی:
ماهران فنّ از شیعه(1) و سنّى(2) خطبه شقشقیّه را نقل کرده اند، و اعتقاد دارند که از خطبه هاى ثابت مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و هیچ طعنى در (سند) آن نیست؛ از این رو سخن شخص نادانى که این خطبه را از کلام سیّد رضى دانسته اعتبارى ندارد؛ زیرا افراد بسیارى در قرن هاى نخستین و پیش از سیّد رضى آن را نقل کرده اند، چنان که معاصران و متأخّران از سیّد رضى این خطبه را با سندى غیر از سند سیّد رضى نقل کرده اند .
علاّمه امینى(رحمه الله) در الغدیر 28 نفر از آنها را نام مى برد(3) که برخى از آنان از این قرارند :
1 ـ ابوجعفر دعبل خزاعى، متوفّاى (246) آن گونه که در «أمالى»(4) شیخ طوسى آمده است ، دعبل این خطبه را با سند خود از ابن عبّاس روایت مى کند ، و برادر دعبل ، ابوالحسن على از او روایت کرده است .
2 ـ ابوجعفر احمد بن محمّد برقى، متوفّاى (274، 280) آن گونه که در «علل الشرائع»(5) است .
3 ـ ابوعلى جبّائى، بزرگ معتزله ، متوفّاى (303) آن گونه که در کتاب «الفرقة الناجیة» اثر ابراهیم قطیفى، و «بحار»(6) علاّمه مجلسى است .
4 ـ ابوالقاسم بلخى یکى از بزرگان معتزله، متوفّاى (317) ; آن گونه که در «شرح ابن ابى الحدید»(7)آمده است .
5 ـ ابوجعفر ابن قبه، شاگرد ابوالقاسم بلخى. آن گونه که در «شرح ابن ابى الحدید»(8) و «شرح ابن میثم»(9) آمده ، وى این خطبه را در کتاب خود «الإنصاف» نقل کرده است .
6 ـ قاضى عبدالجبّار معتزلى ، متوفّاى (415). وى در کتاب خود «المغنی»(10) برخى از جملات خطبه را توجیه مى کند و دلالت داشتن آن بر طعنِ در خلافت کسانى که بر امیر المؤمنین(علیه السلام) مقدّم شده اند را منع مى کند، بدون اینکه در سند آن خدشه اى وارد کند.
7 ـ ابوالخیر مصدّق بن شبیب صلحى نحوى، متوفّاى (605). وى خطبه را براى ابومحمّد بن خشّاب خوانده و گفته است:
چون خطبه را براى استادم ابومحمّد بن خشّاب خواندم و به سخن ابن عبّاس رسیدم که گفته : «ما اسفْتُ على شیء قطّ کأسفی على هذا الکلام »(11)؛ (بر هیچ چیزى مانند قطع شدن سخن امام این گونه اندوهناک نشدم که امام نتوانست تا آنجا که دوست دارد به سخن ادامه دهد) . استاد گفت: اگر من آنجا بودم به ابن عبّاس مى گفتم: آیا پسر عمویت چیزى در ذهن خود گذاشت که در این خطبه نگفته باشد، او هیچ کس از اوّلین و آخرین را فروننهاد . مصدّق که فردى شوخ طبع بود مى گوید: به استاد گفتم: آقاى من! شاید این سخن را به او نسبت داده اند (و از آن حضرت نیست) . گفت : نه، به خدا سوگند! من مى دانم این خطبه کلام اوست، همان طور که مى دانم تو مصدّق هستى. گفتم : مردم این خطبه را به سیّد رضى نسبت مى دهند . گفت : نه، به خدا سوگند! از سیّد رضى نیست، و رضى کجا مى تواند این کلام و این اسلوب و سبک را داشته باشد، ما کلام او را در شعر و نثر دیده ایم و نزدیک به این کلام نبوده و در این قالب نمى گنجد .
سپس گفت : سوگند به خدا من این خطبه را در کتابهایى که 200 سال قبل از به دنیا آمدن رضى نوشته شده بود، یافته ام و نیز آن را با خطوطى یافته ام که آن خطوط و نویسنده آنها از علما و اهل ادبى هستند که آنها را مى شناسم و قبل از اینکه ابواحمد، پدر رضى به دنیا بیاید آن را نگاشته اند(12).
8 ـ عزّ الدین ابن ابى الحدید معتزلى متوفّاى (655) وى در «شرح نهج البلاغه»(13) مى نویسد :
مى گویم : من مقدار زیادى از این خطبه را در تألیفات استادمان ابوالقاسم بلخى پیشواى معتزله در بغداد دیده ام، و وى در زمان حکومت مقتدر و خیلى پیش از آن که رضى به دنیا بیاید، مى زیسته است .(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.