پاسخ اجمالی:
پيامبر(ص) على(ع) را ذو القرنين ناميده و فرمود: اى مردم ذو القرنين يعنى برادر و پسر عمويم على بن ابى طالب را دوست بداريد. و نيز خطاب به على(ع) فرمود: تو ذو القرنينِ بهشت هستى. شارحان حديث گفته اند: يعنى صاحب دو طرف بهشت و مُلک با عظمت آن. و از ثعلب نقل شده: منظور اين است که على پدر دو شخصيّت بسيار بزرگوار امّت، حسن و حسين مى باشد، يا ذو القرنين بدين معناست که دو شکاف در سرش به وجود آمده يکى از ضربت عمرو بن عبدوُدّ در جنگ خندق، و ديگرى از ضربت ابن ملجم.
پاسخ تفصیلی:
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) ، امیر مؤمنان على(علیه السلام) را ذو القرنین نامیده و در حضور مردم فرمود: «یا أیّها الناس اُوصیکم بحبِّ ذی قرنیها أخی وابن عمّی علیّ بن أبی طالب؛ فإنّه لا یحبّه إلاّ مؤمن ، ولا یبغضه إلاّ منافق ، من أحبّه فقد أحبّنى، ومن أبغضه فقد أبغضنی»(1)؛ ( اى مردم به شما سفارش مى کنم که ذو القرنین یعنى برادر و پسر عمویم على بن ابى طالب را دوست بدارید؛ زیرا فقط مؤمن او را دوست مى دارد وتنها منافق به او بغض مى ورزد. هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر کس به او بغض ورزد به من بغض ورزیده است) .
و نیز خطاب به على(علیه السلام) فرمود: «إنّ لک فی الجنّة بیتاً ـ ویروى : کنزاً ـ وأنت لذو قرنیها»؛ (براى تو در بهشت خانه اى ـ و بنا به روایتى: گنجى ـ است و تو ذو القرنینِ بهشت هستى) .
شارحان حدیث گفته اند: یعنى صاحب دو طرف بهشت ، و مُلک با عظمت آن ، که همه بهشت را در بر مى گیرد آن گونه که همه زمین در اختیار ذوالقرنین قرار گرفت. یا به این معناست که او ذو القرنین امّت است گر چه به جاى واژه امّت ضمیر آمده بدون اینکه پیش از آن، نامى از امّت برده شده باشد; مانند سخن خداى تعالى: «حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ»(2)؛ ( تا خورشید در پس پرده ظلمت و تاریکى پنهان شد و غروب کرد) ، که خداوند از ضمیر مستتر در «تَوارَتْ» خورشید را اراده کرده(3) بدون اینکه پیش از آن، نامى از خورشید به میان آمده باشد. ابو عبید مى گوید: من تفسیر دوم یعنى برگشت ضمیر به «اُمّت» را بر اوّلى ترجیح مى دهم .
گفته اند: از على(رضی الله عنه) درباره ذو القرنین روایت شده است که فرمود: «دعا قومه إلى عبادة الله تعالى فضربوه على قرنه ضربتین وفیکم مثله»؛ ( او قوم خود را به پرستش خدا فرا خواند ولى آنان دو ضربه بر پیشانى او وارد آوردند، و در میان شما نیز مانند ذو القرنین وجود دارد) . به نظر مى رسد امیرالمؤمنین(علیه السلام) از این روایت، خودش را اراده کرده است؛ یعنى من مردم را به سوى حقّ فرا مى خوانم تا این که دو ضربه بر سر من زده مى شود و به سبب آن کشته مى شوم.
و از ثعلب نقل شده است: منظور این است که على پدر دو شخصیّت بسیار بزرگوار امّت ، حسن و حسین ـ فرزندان پیامبر ـ رضى الله عنهما مى باشد (و ذوقرنیها یعنى: ذو جبلیها) .
و یا ذو القرنین بدین معناست : «ذو شجنتین فی قرنی رأسه»؛ یعنى دو شکاف و شکستگى که در سرش به وجود آمده بود یکى از ضربت عمرو بن عبدوُدّ در جنگ خندق ، و دیگرى از ضربت ابن ملجم لعنة الله علیه . ابو عبید مى گوید: و این صحیح ترین قول است (4). (5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.