مقام تسلیم:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
سوگندهاى پربار قرآن
سوگند به ربّ:4. سوگند سوره حجر

اى پیامبر! سوگند به پروردگارت که مالک تمام جهان هستى است! قسم به پروردگارت که اصلاح کننده امورات مخلوقات و مصلح آنهاست! سوگند به آن خدایى که مصاحب و همراه همه موجودات جهان است. قسم به خدایى که مربّى و تربیت کننده همگان و همه چیز است! سوگند به ربّ که مسلمانان ایمان نمى آورند، مگر این در دعاوى و اختلافات تو را حاکم و قاضى خویش نمایند، و حکم تو را بپذیرند، و در دل هم به آن راضى باشند، و خلاصه اینکه به مقام تسلیم برسند.

آنان که سعى دارند احکام خدا را جابه جا کنند، و تسلیم اوامر و نواهى الهى نیستند، آنان که در برابر نصّ اجتهاد مى کنند، آنها که قرائات مختلفى از دین ارائه مى دهند، آنان که تفسیر به رأى کرده، و نظرات خویش را بر قرآن تحمیل مى نمایند، چنین افرادى به مقام تسلیم نرسیده اند. مگر این افراد پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را به نبوّت نپذیرفته اند؟ مگر معتقد به عصمت حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) نیستند؟ اگر عصمت و نبوّت آن حضرت را قبول دارند، باید در مقابل تمام سخنان و دستورات آن حضرت مطیع و تسلیم باشند، و این اطاعت و تسلیم نه تنها در سخن و گفتار، بلکه باید از صمیم قلب باشد، در غیر این صورت مؤمن نخواهند بود.

مقام تسلیم که مقام والا و ارزشمندى است در روایات اسلامى انعکاس وسیعى دارد که به دو نمونه آن اشاره مى شود:

1. امام حسن مجتبى(علیه السلام) فرمودند:

«مَنِ اتَّکَلَ عَلى حُسْنِ الاِْخْتِیارِ مِنَ اللهِ لَمْ یَتَمَنَّ اَنَّهُ فى غَیْرِ الْحالِ الَّتى اخْتارَهَا اللهُ لَهُ; کسى که معتقد است خداوند خیرش را مى خواهد (زیرا خداوند با مخلوقات عداوتى ندارد، از آنها بى نیاز است، نسبت به همه چیز آگاه است) آرزو نمى کند در حالى غیر از آنچه حال فعلى اوست بوده باشد».(1)

طبق این روایت مقام تسلیم بدین معناست: «راضى باشد به آنچه خداوند نسبت به آن راضى است، و تسلیم خواست و مشیّت و مقدّرات الهى باشد».

توضیح اینکه مشکلات و ناملایمات بشر گاه بر اثر قصور و کوتاهى و جهل و نادانى اوست، که در این صورت مقصّر خود اوست و ارتباطى به مقدّرات الهى ندارد. ولى گاه از حوزه اختیار وى بیرون و جز مقدّرات پروردگار است، که اینجا باید تسلیم باشد; چون خداوند، رحمان و رحیم و عادل و عالم وغنى است، و هیچ دلیلى ندارد که چیزى بر خلاف مصلحت انسان در نظر بگیرد.

چون که تو خواسته اى باد فداى ره تو *** سر من پیکر من اکبر من اصغر من

مقام تسلیم در سخنان امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا موج مى زند.

ضمناً کسانى که به مقام تسلیم نرسیده اند ایمان کاملى ندارند، و این خطرناک است. همان گونه که در داستان ثعلبه مشاهده مى کنیم. توجّه کنید:

او شخص فقیر و نیازمندى بود، بعد از نماز خدمت پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) رسید و عرض کرد: یا رسول الله! وضع مالى من خوب نیست، دعا کن خداوند ثروتى نصیبم کند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: مصلحت تو در همین مقدار امکانات و ثروت است، به آنچه دارى قناعت کن. روزهاى بعد هم خواسته اش را تکرار، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز همان جواب
را تکرار کرد. امّا او دست بردار نبود، و آنقدر بر تقاضایش سماجت و اصرار کرد که پیامبر به ناچار برایش دعا کرد. چیزى نگذشت که یکى از بستگان دورش، که مرد ثروتمندى بود، از دنیا رفت، و سهم الارث زیادى به او رسید. با آن پول گله گوسفندى تهیّه کرد، و مشغول رسیدگى به گوسفندان شد. او که تا قبل از این در پنج وقت در نماز جماعت حاضر مى شد، از این پس توفیق شرکت در یکى دو وقت بیشتر نداشت. پیامبر از علّت غیبت او پرسید. عرضه داشت: آقا! گرفتار زندگى هستم. اگر به گوسفندانم رسیدگى نکنم از دست مى روند. روز به روز بر تعداد گوسفندان ثعلبه اضافه مى شد، تا جایى که دیگر داخل شهر گنجایش فعّالیتهاى اقتصادى او را نداشت، به ناچار به خارج مدینه رفت، و توفیق حضور نماز جماعت را کاملا از دست داد، و تنها در نماز جمعه حاضر مى شد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) بار دیگر پرسید: ثعلبه کجایى؟ عرض کرد: گوسفندان و شترانم فراوان شده، و نیاز به وقت زیادى دارند، و لذا نمى توانم به غیر از جمعه در نمازهاى دیگر شرکت کنم! آیه زکات نازل شد، مأمورین جمع آورى زکات به سراغ ثعلبه رفتند. پاى حساب و کتاب نشست، زکات گوسفندان و شترانش رقم بالایى شد. ثعلبه که توان دل کندن از اموالش را نداشت، خطاب به مأموران پیامبر گفت: سلام مرا به پیامبر برسانید و بگویید: ما مسلمان شده ایم که همچون اهل کتاب جزیه ندهیم. اگر قرار باشد زکات بپردازیم چه تفاوتى بین ما و آنهاست، و این اسلام چه فایده اى براى ما دارد؟ وقتى این سخنان ثعلبه به گوش پیامبر رسید، فرمود: دیگر براى زکات به سراغش نروید. «یا وَیْحَ لِثَعْلَبة، یا وَیْحَ لِثَعْلَبَة; واى بر ثعلبه، واى بر ثعلبه».

سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مورد ثعلبه در میان مردم پخش شد، خبر به گوش خود ثعلبه نیز رسید، او که آبرو و حیثیّت خویش را در معرض خطر مى دید، به مدینه آمد تا زکات بپردازد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) زکاتش را نپذیرفت، پس از پیامبر نزد خلفا رفت تا زکات بپردازد، آنها هم نپذیرفتند. وثعلبه بدون عمل به این حکم مهم اسلامى از دنیا رفت!».(2)

بنابراین انسان باید به آنچه خداوند برایش مقدّر کرده راضى، و در مقابل دستورات خدا و پیامبر کاملا تسلیم و مطیع باشد، تا عاقبت به خیر شود.

 


1 . بحارالانوار، ج 75، ص 106.

2 . بحارالانوار، ج 22، ص 40 .

سوگند به ربّ:4. سوگند سوره حجر
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma