2. سوگند به غیر خدا

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
سوگندهاى پربار قرآن
1. حکم شرعى سوگند یاد کردن3. ماهیّت و محتواى سوگند

سؤال: همان گونه که در مباحث سابق گذشت، قسم هاى قرآن متنوّع است. خداوند به ذات خود و جان پیامبرش، شب و روز، صبحگاهان، روح انسان، و حتّى برخى از موادّ غذایى قسم یاد کرده است. آیا ما هم مى توانیم به مخلوقات پروردگار قسم یاد کنیم، یا فقط سوگند به ذات پاک او جایز است؟ در بین مردم مرسوم است که به جان خودشان، جان فرزندانشان، جان عزیزانشان، به شرفشان، به مقدّساتشان قسم مى خورند. آیا این سوگندها جایز است؟

خلاصه اینکه: آیا سوگند به غیر خداوند جایز است؟

پاسخ: احادیث و روایتى در کتب ما شیعیان، و همچنین منابع اهل سنّت، آمده که صریحاً از این کار نهى مى کند; به عنوان نمونه به چند مورد آن اشاره مى شود:

1. على بن مهزیار مى گوید به امام جواد(علیه السلام) عرض کردم:

«خداوند متعال در قرآن مجید به «شب» و «روز» و «ستارگان» و مانند آن قسم خورده است. آیا ما هم مى توانیم به غیر ذات پاک پروردگار قسم بخوریم؟

امام در پاسخ فرمودند: اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُقْسِمُ مِنْ خَلْقِهِ بِما شاءَ، وَ لَیْسَ لِخَلْقِهِ اَنْ یُقْسِمُوا اِلاّ بِهِ عَزَّ وَ جَلَّ; خداوند به هر یک از مخلوقاتش که مایل باشد قسم یاد مى کند، امّا براى مخلوقات پروردگار جز سوگند به ذات پاک خداوند جایز نیست».(1)

2. محمّد بن مسلم نیز چنین روایت مى کند:

«از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود: گام در جاى قدمهاى شیطان ننهید. سپس فرمود: کُلُّ یَمین بِغَیْرِاللهِ فَهِىَ مِنْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ; هر قسمى به غیر ذات خداوند، از گامهاى شیطان است».(2)

3. عبدالرحمن بن ابى عبدالله مى گوید:

«سَأَلْتَ اَباعَبْدِاللهِ(علیه السلام) عَنْ رَجُلِ حَلَفَ اَنْ یَنْحَرَ وَلَدَهُ؟ قالَ: ذلِکَ مِنْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ; از امام صادق(علیه السلام) در مورد مردى که قسم خورد فرزندش را بکشد پرسیدم؟ امام فرمود: این نوع قسم از گامهاى شیطان است».(3)

در تفسیر جمله «حلف أن ینحر ولده» دو احتمال وجود دارد:

الف) آن شخص قسم یاد کرد که بچّه اش را سر ببرد. این قسم چه حکمى دارد؟ آیا لازم است مطابق آن عمل کند؟ طبق این تفسیر، روایت ربطى به بحث ما ندارد.

ب) اینکه آن شخص مى گوید من بچّه ام را به دست خود کشته باشم اگر فلان کار را کرده باشم! یعنى براى اهمیّت قسم، و تأکید بر عدم انجام کار مورد نظر، بدین شکل در مورد فرزندش سوگند یاد کرده است. و ظاهراً احتمال دوم صحیح باشد، در این صورت روایت مرتبط با بحث ما مى شود، و طبق این روایت امام صادق(علیه السلام) قسم یاد کردن به غیر خدا را جایز نمى شمارد.

عدم جواز قسم به غیر خدا در منابع حدیثى اهل سنّت نیز آمده است. از جمله در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) که بیهقى در کتابش نقل کرده، مى خوانیم:

«مَنْ حَلَفَ بِغَیْرِ اللهِ فَقَدْ اَشْرَکَ; هر کس به غیر خدا قسم بخورد، مشرک است!».(4)

نتیجه اینکه روایات مذکور و روایات دیگر، که جهت رعایت اختصار از ذکر آنها خوددارى شد، هیچ کدام قسم به غیر خداوند را جایز نمى شمرد.

از سوى دیگر، در برخى روایات مى خوانیم که گاه حضرات معصومین(علیهم السلام) به غیر خدا قسم یاد مى کردند. به عنوان مثال حضرت على(علیه السلام) در ده جاى نهج البلاغه به جان خودش سوگند یاد کرده است. مثلا در خطبه 56 نهج البلاغه خطاب به یاران و اصحاب بىوفایش مى فرماید:

«وَ لَعَمْرى لَوْ کُنّا نَأْتى ما أَتَیْتُمْ ما قامَ لِلدِّیْنِ عَمُودٌ وَ لا اخْضَرَّ لِلاْیمانِ عُودٌ; به جانم سوگند اگر ما در مبارزه مثل شما بودیم، هرگز پایه اى براى دین بر پا نمى شد، و شاخه اى از درخت ایمان سبز نمى گردید».

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز گاه به غیر خدا سوگند مى خورد. از جمله در حدیثى که بیهقى نقل مى کند، مى خوانیم:

«شخصى خدمت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) رسید، و از آن حضرت تقاضا کرد اصول معارف اسلام را برایش بیان کند. حضرت چنین کرد.

آن مرد عرب گفت: مى روم، و به این اصول عمل مى کنم.

پیامبر فرمود:... اَفْلَحَ وَ اَبیهِ، اِنْ صَدَقَ دَخَلَ الْجَنَّةَ; اگر به آنچه گفتم عمل کند، به جان پدرش سوگند که رستگار مى شود و داخل بهشت مى گردد».(5)

خلاصه اینکه آن دسته از روایات که از سوگند به غیر خداوند منع مى کند، با این روایات که گاه حضرات معصومین(علیهم السلام)به غیر خدا سوگند مى خورند، ظاهراً در تعارض هستند. راه حل تعارض(6) چیست؟ به کدام دسته از روایات عمل کنیم؟

سه راه حل:

راه حلهاى مختلفى براى رفع تعارض روایات مورد بحث ارائه شده، که به سه نمونه آن اشاره مى شود:

الف) در صدر اسلام برخى از مسلمین قسمهایى یاد مى کردند که بوى شرک مى داد، بدین جهت به آنها دستور داده شد که فقط به نام خدا قسم یاد کنند. بنابراین، منظور از ممنوع بودن قسم به غیر خدا، قسم هایى است که بوى شرک مى دهد، مثل آنچه در روایت زیر آمده است:

«روزى عمر در محضر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به جان پدرش قسم خورد. پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: اِنَّ اللهَ یَنْهاکُمْ اَنْ تَحْلِفُوا بِآبائِکُمْ; خداوند قسم به پدرانتان را ممنوع کرده است».(7)

پیامبر(صلى الله علیه وآله) مسلمانان صدر اسلام را از سوگند یاد کردن به نام پدرانشان، که افراد مشرکى بودند، نهى کرد. چرا که این قسم ها بوى شرک مى داد.

بنابراین قسم به غیر خدا در صورتى که چنین پیامد منفى نداشته باشد، اشکالى ندارد.

ب) گاه مسلمانان قسم هایى به غیر خدا مى خوردند که آثار منفى زشتى به دنبال داشت. به عنوان مثال، از جمله قسم هایى که در بین مردم در صدر اسلام و عصر ائمه(علیهم السلام) مرسوم بود، قسم به عِتاق و طلاق بود. بدین معنا که به شخصى که در معرض اتّهام چیزى بود، مى گفتند: فلان کار را انجام نداده اى. اگر انجام داده باشى تمام بندگانت آزاد، و همسرانت مطلّقه باشند! و واقعاً عرب هاى آن زمان، به چنین قسمهایى پایبند بودند. و ظاهراً اهل سنّت هنوز هم به آن معتقدند. امّا شیعه چنین قسمهایى را قبول ندارد. زیرا معتقد است عتق و طلاق صیغه مخصوص به خود دارد، و با قسم بنده اى آزاد نمى گردد، و زنى مطلّقه نمى شود. قسم به غیر خدا که در روایات نهى شده، گاه ناظر به چنین قسمهایى است. که به یک نمونه آن اشاره مى کنیم:

«روزى منصور، خلیفه عبّاسى معاصر امام صادق(علیه السلام)، آن حضرت را طلبید و به وى عرض کرد: شنیدم معلّى بن خنیس، که از یاران و اصحاب تو مى باشد، برایت اسلحه تهیّه مى کند، و مردم را به سوى تو فرا مى خواند، تا بر علیه ما قیام کنى؟

امام فرمود: به خدا قسم چنین نیست و آنچه به شما رسیده، شایعه اى بیش نمى باشد. منصور گفت:

«لا اَرْضى مِنْکَ إِلاّ بِالطَّلاقِ وَ الْعِتاقِ وَ الْهَدْىِ وَ الْمَشْىِ، فَقالَ: اَبِالاَْنْدادِ مِنْ دُونِ اللهِ تَأْمُرُنى اَنْ اَحْلِفْ؟! اِنَّهُ مَنْ لَمْ یَرْضِ بِاللهِ فَلَیْسَ مِنَ اللهِ فى شَىْء; سخن تو را نمى پذیرم، مگر اینکه قسم به طلاق و عتاق و هدى و مشى یاد کنى!(8)

امام(علیه السلام) فرمود: به من دستور مى دهى به چیزهایى که حکم بت را در مقابل خدا دارند، قسم بخورم؟ کسى که به سوگند بر خداوند راضى نشود، ذرّه اى به او ایمان ندارد!».(9)

و از جمله قسمهایى که آثار منفى زشتى به دنبال داشت این بود که: بعضى از مسلمانان قسم مى خوردند: «اگر فلان کار را انجام ندهند یهودى یا نصرانى باشند»(10)کنایه از اینکه حتماً آن را انجام خواهند داد، که ائمه(علیهم السلام) از چنین قسمهایى نیز جلوگیرى کردند.

پس آن دسته از قسمهایى که چنین عوارض منفى و پیامدهاى زشتى داشته مورد نهى قرار گرفت، امّا آن دسته قسمهاى به غیر خدا که چنین نبود، اشکالى نداشت.

ج) راه حل سوم آنکه روایات ناهیه از قسمِ به غیر خداوند را حمل بر کراهت کنیم، مگر در مواردى که هدف امور تربیتى باشد; مانند قسم حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) و امیرمؤمنان(علیه السلام) ـ که شرح آن گذشت ـ که در این صورت کراهت هم ندارد.

نتیجه اینکه: اوّلا حتّى الامکان نباید قسم خورد، وثانیاً: در موارد لزوم، مخصوصاً در مقام قضاوت و رفع اختلاف و خصومت، تنها به نام خدا قسم یاد کنیم، چرا که قسم به غیر نام خدا در مبحث قضاوت ارزشى ندارد، حتّى اگر به مقدّساتى مانند قرآن و پیامبر و امامان باشد. همان گونه که قسمهاى تعهدیّه نیز در صورتى آثار فقهى دارد که به نام خداوند باشد، و گرنه هیچ اثر فقهى بر آن مترتب نمى شود.

 

شایعه پراکنى، بلاى عصر ما:

به تناسب حدیثى که در مورد امام صادق(علیه السلام) و منصور دوانیقى و شایعه خروج امام، ذکر شد، خوب است به این گناه بزرگ که از مشکلات مهمّ اجتماعى امروز ماست، اشاره اى داشته باشیم.

یکى از ابزار دشمن در مبارزه با پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و سایر انبیا، شایعه پراکنى بود. آنها به أشکال مختلف از این حیله ناجوانمردانه بهره مى گرفتند. منافقان منتظر بهانه اى بودند تا با این اسلحه ضربه اى بر اسلام و مسلمین وارد کنند. به عنوان نمونه، در یکى از جنگهاى صدر اسلام یکى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) از قافله عقب ماند. یکى از اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) که او را یافته بود به کاروان مسلمانان ملحق کرد. هنگامى که منافقان همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله) را با آن صحابى تنها دیدند شایعه ارتباط نامشروع آنان را زبان به زبان منتقل کردند. شایعه تمام مدینه را فرا گرفت، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره آن سکوت کرد، و منتظر دستور خداوند بود. تا اینکه «آیات افک»(11) نازل شد، و آنچنان شایعه سازى و شایعه سازان را کوبید، که منافقان براى همیشه این حربه را رها کردند.

در عصر و زمان ما نیز دشمن در جنگ روانى از همین وسیله بهره مى گیرد. براى مردم عادى، مقامات بلندپایه سیاسى و مذهبى، و حتّى مراجع بزرگوار تقلید شایعه مى سازد. مؤمنین باید مواظب باشند که نه شایعه بسازند، و نه به شایعه سازان کمک کنند، چرا که اشاعه شایعات دروغ و حتّى مشکوک حرام است، و مجازاتى برابر با مجازات مفسدان فى الارض دارد. خداوند متعال در این باره مى فرماید:

«(لَّئِنْ لَّمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِى الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لاَ یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلاَّ قَلِیلاً * مَّلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلاً); اگر منافقان و بیمار دلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بى اساس در مدینه پخش مى کنند دست از کار خود برندارند، تو را بر ضدّ آنان مى شورانیم، سپس جز مدّت کوتاهى نمى توانند درکنار تو در این شهر بمانند. و از همه جا طرد مى شوند، و هر جا یافت شوند گرفته خواهند شد، وبه سختى به قتل خواهند رسید».(12)

بنابراین باید مواظب و مراقب این گناه بزرگ و خطرناک بود، تا به کمک خداوند آلوده آن نشویم.


1 . وسائل الشیعه، ج 16، ابواب الایمان، باب 30، ح 1 .

2 . همان مدرک، باب 15، ح 4 .

3 . همان مدرک، ح 5 .

4 . سنن الکبرى، ج 10، ص 29 .

5 . سنن بیهقى، ج 2، ص 466 .

6 . در ضمن از این تعارض به یک نکته پى مى بریم و آن اینکه با مطالعه یک حدیث نمى توان فوراً به مضمون آن فتوا داد، و حکمى را صادر کرد. بلکه باید تمام جوانب آن را مطالعه نمود، چنانچه احادیث متعارضى وجود داشت، ابتدا تعارض ظاهرى آن را برطرف کرد، و پس از جمع بندى نهایى حکم شرعى آن را صادر کرد.

7 . سنن الکبرى، ج 10، ص 28 .

8 . توضیح «طلاق» و «عتاق» گذشت و منظور از «هدى» این است که اگر آنچه گفتى درست نبود قربانى کنى، و «مشى» بدین معناست که اگر آنچه گفتى صحیح نبود، با پاى پیاده به زیارت خانه خدا بروى.

9 . وسائل الشیعه، ج 16، ابواب الایمان، باب 14، ح 3 .

10 . همان مدرک، باب 34، ح 1 .

11 . نور، آیه 11 به بعد.

12 . احزاب، آیه 60 و 61 .

1. حکم شرعى سوگند یاد کردن3. ماهیّت و محتواى سوگند
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma