1. حکم شرعى سوگند یاد کردن

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
سوگندهاى پربار قرآن
تفکّر و تأمّل در مضامین آیات قرآن:2. سوگند به غیر خدا

سؤال: از نظر قرآن مجید و روایات اسلامى قسم یاد کردن چه حکمى دارد؟ و اگر کار شایسته اى نیست، چرا خداوند در قرآن مجید این همه قسم خورده است؟

پاسخ: قسم خوردن در کارهاى شخصى چنانچه دروغ باشد حرام است، و از گناهان کبیره به شمار مى رود. و اگر راست باشد کراهت شدید دارد.(1)

بدین جهت در دستورات و آداب اسلامى سفارش شده که حتّى الامکان قسم نخورید. اساس این حکم، آیاتى از قرآن مجید است; و عمده آن، آیه شریفه 224 سوره بقره مى باشد:

«(وَلاَ تَجْعَلُوا اللهَ عُرْضَةً لاَِیْمَانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ وَاللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ); خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید; و براى اینکه نیکى کنید، و تقوا پیشه سازید، و در میان مردم اصلاح کنید (سوگند یاد ننمایید). و خداوند شنوا و داناست».

آیه مذکور مردم را از قسم خوردن، حتّى در کارهاى خوب نهى کرده، و به آنها سفارش مى کند قسم را ترک کنند.

در شأن نزول این آیه شریفه آمده است که دختر عبدالله بن رواحه، از اصحاب و یاران پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، با همسرش اختلاف داشت. عبدالله بارها در مورد اختلاف آنها وساطت کرده بود، ولى این بار حوصله اش سر رفت و قسم خورد که دیگر کارى به کار آنها نخواهد داشت.(2)

پدران و مادران نباید در تمام امور فرزندانشان دخالت کنند، و استقلال آنها را به مخاطره بیندازند; ولى زمانى که مشکلات مهمّى در زندگى آنها ایجاد مى شود، که آنها به تنهایى قادر بر حلّ و فصل آن نیستند، نباید بى تفاوت بنشینند. بلکه موظّف هستند به یارى آنها بشتابند، و با استفاده از تجربه خود، آن را حل کنند. به هر حال پس از قسم عبدالله بن رواحه آیه مذکور نازل شد و او را مورد عتاب و سرزنش قرار داد که: چرا چنین قسمى یاد کردى؟!

 

اقسام سوگند:

خداوند متعال در ادامه این بحث، در آیه 225 سوره بقره به دو نوع سوگند و قسم اشاره مى کند:

«(لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللهُ بِاللَّغْوِ فِى أَیْمَانِکُمْ وَلَکِنْ یُؤَاخِذُکُمْ بِمَا کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَاللهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ); خداوند شما را به خاطر سوگندهایى که بدون توجّه یاد مى کنید مؤاخذه نخواهد کرد، امّا به آنچه دلهاى شما کسب کرده (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار یاد مى کنید،) مؤاخذه مى کند و خداوند آمرزنده و بردبار است».

نوع اوّل، سوگند لغو نامیده مى شود. منظور از قسم لغو، آن است که انسان در حالتى غیر عادى، که حال خودش را نمى فهمد قسم یاد کند. چنین قسمى اعتبارى ندارد، و طبق آیه شریفه نباید به آن اعتنا کرد.

نوع دوم، سوگندى است که در حال عادى، و از روى اراده و اختیار بجا آورده مى شود. چنین قسمى معتبر، و عمل بر طبق آن لازم، و تخلّف از آن حرام است; مشروط بر اینکه آنچه براى آن قسم خورده شده، کار حرامى نباشد. مثل اینکه در حال عادى و با علم و اختیار قسم مى خورد که دیگر به خانه برادرش نرود، چنین قسمى اعتبار ندارد. زیرا هر چند از روى علم و اختیار و در حالت عادى بوده، ولى چون براى کار حرامى است عمل به آن واجب نیست. چرا که صله رحم واجب است، و نمى توان با قسم و نذر و مانند آن، واجب الهى را ترک کرد.

امّا اگر سوگند در حال عادى و همراه با اختیار و اراده باشد، و آنچه براى آن قسم مى خورد نیز کار بدى نباشد، باید مطابق آن عمل کند. مثل اینکه قسم مى خورد هر هفته به نماز جمعه برود، یا ماهى یکى دو بار به زیارت فلان امامزاده مشرّف شود، یا نمازهایش را به جماعت بخواند.(3)

 

سوگندهاى دروغ و مجازات شدید آن:

به دو نمونه از سوگندهاى دروغ و پیامدهاى آن در قرآن مجید اکتفا مى کنیم:

اوّل: خداوند متعال در آیه 77 سوره آل عمران، آن دسته از یهودیان معاصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) که از پذیرش اسلام استنکاف ورزیده، و اصرار بر لجاجت و کارشکنى داشتند را چنین توصیف مى کند:

«(إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلا أُوْلَئِکَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِى الاْخِرَةِ وَلاَ یُکَلِّمُهُمُ اللهُ وَلاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلاَ یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ); کسانى که پیمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدّس او) را به بهاى ناچیزى مى فروشند، آنها بهره اى در آخرت نخواهند داشت; و خداوند با آنها سخن نمى گوید، و به آنان در قیامت نمى نگرد، و آنها را (از گناه) پاک نمى سازد، و عذاب دردناکى براى آنهاست».

مجازاتهاى سخت و دردناکى که براى این دسته از یهودیان، بخاطر عمل نکردن به سوگندهایشان ذکر شده، قابل تأمّل است. دقّت کنید:

1. هیچ بهره اى از رحمت خدا و بهشت برین، و همنشینى با بزرگان و اولیاءالله ندارند. (لا خلاق لهم فى الآخرة)

2. خداوند در روز قیامت با آنها سخن نخواهد گفت. (لا یکلمهم الله)

از این آیه شریفه استفاده مى شود که خداوند در سراى آخرت با مؤمنان و افراد صالح العمل سخن مى گوید. و بسى افتخار است که خداوند متعال بندگان شایسته خویش را در آن جهان مخاطب قرار دهد، و همان گونه که با پیامبرانش در دنیا سخن مى گفته، با آنها سخن بگوید.

البتّه معناى این جمله آن نیست که خداوند همچون بشر جسم است، و همانند وى زبان و چشم و گوش و دیگر اعضا دارد، بلکه سخن گفتن پروردگار به معناى ایجاد امواج صوتى است.

3. علاوه بر اینکه با سوگندشکنان سخن نمى گوید، به آنها نگاه هم نکرده، و نظر لطفش را شامل حال آنها نمى نماید. (و لا ینظر الیهم).

4. چهارمین مجازات چنین اشخاصى این است که آلودگیهاى آنها را از بین نمى برد، و از گناه پاکشان نمى سازد. (و لا یزکیهم).

5. و در نهایت عذابى سخت و دردناک درانتظار آنهاست. (و لهم عذاب الیم).

با عنایت به مجازاتهاى سخت قسم دروغ، باید نهایت دقّت را در سخنان و گفتار خود داشته باشیم، تا مبادا آلوده این گناه بزرگ شویم.

دوم: از جمله کسانى که به شهادت قرآن مجید قسم دروغ یاد مى کنند منافقین هستند. خداوند متعال در مورد این صفت آنان مى فرماید:

«(اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ); آنها سوگندهایشان را سپر ساخته اند تا مردم را از راه خدا باز دارند، و کارهاى بسیار بدى انجام مى دهند».(4)

خداوند متعال منافقین را، که در پناه قسم هاى دروغ، خویش را مسلمان جلوه داده، و به اغوا و فریب مسلمین مى پرداختند، شدیداً سرزنش کرده، و آیه چهارم همین سوره در تعبیر کم نظیرى مى فرماید:

«(قَاتَلَهُمُ اللهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ); خداوند آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف مى شوند؟!»

جالب اینکه تعبیر مذکور در سراسر قرآن فقط دوبار به کار رفته است; یکبار در مورد منافقین دو چهره، که با قسم هاى دروغ مردم را از راه خداوند منحرف مى کنند، و بار دیگر در سوره توبه در مورد مشرکان از یهود.

همین دو آیه براى ارائه تصویرى روشن از زشتى قسم دروغ و مجازاتهاى شدید آن در قرآن مجید کافى است.

 

سوگند دروغ در روایات اسلامى:

روایات متعدّدى از پیشوایان دینى در این زمینه وجود دارد که به چند نمونه آن قناعت مى شود:

1. امام صادق(علیه السلام) خطاب به یکى از یارانش به نام سدیر مى فرماید:

«یا سُدَیْرُ مَنْ حَلَفَ بِاللهِ کاذِباً کَفَرَ، وَ مَنْ حَلَفَ بِاللهِ صادِقاً اَثِمَ; اى سدیر! هر کس به نام خدا قسم دروغ یاد کند مرتکب گناه بزرگى شده، و اگر قسم راست بخورد کار مکروهى بجا آورده است».(5)

منظور از کفر در روایت مذکور خروج از دین نیست، بلکه منظور گناه بزرگ و کبیره است. بنابراین، قسم دروغ از گناهان کبیره است.

همان گونه که منظور از «إثم» در این حدیث، گناه و معصیت نیست، بلکه کراهت شدید است.

نتیجه اینکه قسم دروغ گناه کبیره است; و قسم راست کراهت شدید دارد.

2. در روایت دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که:

روزى عدّه اى از یاران خاصّ حضرت عیسى بن مریم(علیهما السلام) خدمت آن حضرت رسیده، و عرض کردند: اى تعلیم دهنده خوبیها، ما را ارشاد کن.

حضرت در پاسخ به تقاضاى آنان فرمود: «اِنَّ مُوسى نَبِىَّ اللهِ اَمَرَکُمْ اَنْ لا تَحْلِفُوا بِاللهِ کاذِبینَ وَ أنَا آمُرُکُمْ اَنْ لا تَحْلِفُوا بِاللهِ کاذِبینَ وَ لا صادِقینَ; پیامبر خدا حضرت

موسى(علیه السلام) به شما دستور داد که قسم دروغ نخورید، ولى من از شما مى خواهم که به نام خدا قسم یاد نکنید; نه قسم دروغ، و نه راست».

نتیجه اینکه آیات قرآن و روایات معصومان به شدّت قسم دروغ را تقبیح نموده، بلکه قسم راست را نیز مکروه شمرده است.

 

ترک سوگند راست حتّى با ضرر مالى!

همان گونه که گذشت بزرگان دین سفارش کرده اند که مسلمانان حتّى الامکان سوگند راست هم نخورند، و خود به این سفارش عمل کرده اند. حتّى در مواردى که ترک قسم راست زیانهاى مالى بزرگى به همراه داشته است.

در حدیثى مى خوانیم که یکى از بزرگان دین براى خود همسرى انتخاب کرده بود، به ایشان اطّلاع دادند که آن زن از طایفه خوارج است، و به برخى از ائمه(علیهم السلام)توهین مى کند. ایشان تصمیم به جدایى از آن زن مى گیرد. او را طلاق مى دهد و مهریّه اش که چهارصد دینار بود را نیز مى پردازد. آن زن به امیر مدینه شکایت نموده، و مجدّداً مهریّه اش را مطالبه مى کند. امیر مدینه شوهر آن زن را مى خواهد و مى گوید: قسم بخور که مهریّه اش را پرداخته اى. او قسم نمى خورد، و دوباره مهریّه زن را مى پردازد! فرزندش مى گوید: پدر جان! مگر تو بر حق نبودى. چرا قسم نخوردى؟ آن بزرگ مى فرماید: بله، برحق بودم ولى براى حفظ حرمت نام پروردگار قسم را ترک نمودم!».(6)

در روایتى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «آنچه را انسان بخاطر جلب رضاى خدا ترک مى کند و از دست مى دهد، گم نمى شود».(7)

بنابراین، شایسته است انسان قسم راست را نیز ترک کند، هر چند متحمّل ضرر و زیان مالى شود، که خداوند آن را جبران خواهد کرد.

این دستور عالى مکتب نجات بخش اسلام و عمل پیشوایان به حق کجا، و رفتار برخى از مسلمانان که براى بى ارزش ترین چیزها به غلیظ ترین قسم ها متوسّل مى شوند کجا!

 

کفّاره سوگند:

سوگند از جهتى دو رقم است:

نخست قسمى که براى اثبات یا نفى مطلبى یاد مى شود، مثل اینکه شخصى براى اثبات طلبش سوگند یاد مى کند، که به آن «یمین مردوده» گفته مى شود.

یا براى نفى ادّعاى شخصى که خود را از من طلبکار مى داند قسم مى خورم. نوع دوم، قسم تعهّد است. این نوع قسم براى اثبات یا نفى چیزى نیست، بلکه به منظور سپردن تعهّدى است. مثل این شخص قسم مى خورد که در فلان روز به فلان مرکز کمکهاى مردمى بیاید، و به فقرا کمک کند.

قسم نوع اوّل اگر دروغ باشد گناه دارد و مجازات آن همان گونه که گذشت شدید است، ولى کفّاره اى ندارد، زیرا تعهّدى در آن وجود ندارد، و براى اثبات یا نفى مطلبى قسم یاد شده است.

اما نوع دوم که قسم تعهّد نام دارد، در صورتى که از آن تخلّف شود، و مطابق آن عمل نگردد، علاوه بر گناه و مجازات اخروى، کفّاره نیز دارد. و کفّاره آن سیر کردن شکم ده فقیر، یا پوشانیدن ده نیازمند برهنه است. و در صورتى که قادر بر هیچ یک از دو مورد فوق نباشد، باید سه روز روزه بگیرد. و جالب اینکه اگر سوگند خود را مقیّد به زمان و مکان خاصّى ننماید، در هر نوبت که با آن مخالفت کند باید کفّاره مذکور را بپردازد. بنابراین در کارهاى اجتماعى، مثل نمایندگان مجلس که در ابتداى دوره نمایندگى خویش قسم یاد مى کنند که به نظام و مردم خیانت نکنند، و وظایف نمایندگى خویش را به نحو احسن انجام دهند، اگر برخلاف این قسم عمل کنند باید کفّاره دهند، و چنانچه در طول دوره نمایندگى بطور مکرّر از سوگند مذکور تخلّف نمایند، باید به همان نسبت کفّاره را تکرار کنند!

نتیجه اینکه کفّاره تخلّف از قسم سنگین است، و سفارش من به شما عزیزان این است که مراقب باشید حتّى الامکان قسم نخورید و نذر نکنید، زیرا بار تکالیف ما به اندازه کافى سنگین است. با نذر و قسم، بار اضافى بر خود تحمیل نکنیم، که گاه باید یک عمر کفّاره آن را بپردازیم.

خلاصه اینکه سوگندى که براى اثبات یا نفى مطلبى یاد مى شود در صورتى که دروغ باشد کفّاره ندارد، امّا قسم تعهّدى در صورت تخلّف کفاره دارد، هر چند هر دو از نظر حرمت در صورت دروغ بودن و تخلّف، یکسان هستند.

سؤال مهم!

از مباحث گذشته روشن شد که سوگند یاد کردن اگر راست هم باشد کراهت شدید دارد، و لذا در دستورات دینى سفارش به ترک آن شده است. با توجّه به این مطلب، چرا خداوند متعال این همه قسم یاد کرده است؟ طبق جستجوى محدودى که فقط روى جمله «والذى نفسى بیده» در کتاب بحارالانوار انجام شد، این جمله در 16 جلد کتاب مذکور و نزدیک به دویست بار از زبان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تکرار شده است. چرا پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بطور وسیع و گسترده سوگند خورده است؟ حضرت امیرالمؤمنین على(علیه السلام) نیز در نهج البلاغه مکرّر قسم یاد کرده است. مثلا در جمله اى فرمودند:

«وَاللهِ لَوْ اُعْطیتُ الاْقالیمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ اَفْلاکِها، عَلى اَنْ اَعْصِىَ اللهَ فى نَمْلَة اَسْلُبُها جُلْبَ شَعیرَة ما فَعَلْتُهُ; به خدا سوگند! اگر هفت اقلیم (تمام کره زمین) را با آنچه در زیر آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانى کنم، به این که پوست جوى را به ظلم از دهان مورچه اى بگیرم، چنین نخواهم کرد».(8)

این سوگندها چگونه توجیه مى شود؟

جواب: قسم براى مسائل شخصى، طبق آنچه در مباحث پیشین گذشت ـ حتّى اگر راست باشد ـ کراهت شدید دارد. امّا چنانچه موضوع سوگند، مسائل شخصى نباشد، بلکه براى مسائل تربیتى قسم یاد شود هیچ اشکالى ندارد. و سوگندهایى که در قرآن مجید و روایات حضرات معصومین(علیهم السلام) آمده، از این قبیل است. بنابراین اگر ما هم براى تشویق مردم به کارهاى خیر، قسم بخوریم، مثل اینکه بگوییم: «به خدا قسم نماز جماعت قابل مقایسه با نماز فرادى نیست» یا براى نهى از منکر بگوییم: «قسم به ذات پروردگار که رشوه خوارى از گناهان بزرگ است» و قسم هایى مانند آن، نه تنها کراهتى ندارد، بلکه کار خوبى است.

نتیجه اینکه قسمهاى شخصى حتّى اگر راست باشد مکروه است، امّا قسم هاى که به منظور تربیت افراد جامعه یاد مى شود هیچ کراهتى ندارد. و قَسم هاى خدا از قِسم دوم است.


1 . رساله توضیح المسائل معظّم له، مسأله 2304 .

2 . تفسیر نمونه، ج 2، ص 145، ذیل آیه مورد بحث.

3 . البتّه علاوه بر دو شرط مذکور، شرطهاى دیگرى نیز در سوگند معتبر است، که در رساله هاى توضیح المسائل به آن پرداخته شده است، مطالعه فرمایید.

4 . منافقون، آیه 2 .

5 . وسائل الشیعه، ج 16، کتاب الایمان، باب 1، ح 6 .

6 . وسائل الشیعه، ج 16، کتاب الایمان، باب 2، ح 1 .

7 . همان مدرک، ح 2 .

8 . نهج البلاغه، خطبه 224 .

تفکّر و تأمّل در مضامین آیات قرآن:2. سوگند به غیر خدا
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma