رابطه قسمها و مقسم له:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
سوگندهاى پربار قرآن
عفو و بخشش پیامبر(صلى الله علیه وآله):2. سوگندهاى سوره حاقّه

همان گونه که گذشت خداوند به تمام میراثهاىِ مکتوبِ در طول تاریخ، تمام دست نوشته ها در جمیع قرون و اعصار، و به همه ابزار نوشتن قسم خورده که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) داراى اخلاق حَسَن، و خُلق و خوى برجسته است.

حال این سؤال مطرح مى شود که چه ارتباطى بین قلم، و خُلق حسن است؟

پاسخ: اگر قلم خوب بر روى کاغذ بچرخد و کتابهاى مفید و سازنده و مثبتى نوشته شود، اخلاق مردم جامعه نیز بر اثر مطالعه آن کتب و عمل به آن خوب مى شود. و چنانچه کتابهاى فاسد و ناسالم و گمراه کننده اى نوشته و منتشر گردد، بدون شک خُلق و خوى مردم نیز فاسد و ناسالم خواهد شد. و به تعبیر دیگر، خلق حسن نتیجه قلم هاى سالم، و رذائل اخلاقى میوه قلم هاى ناسالم است.

 

تفسیر اخلاق عظیم:

«اخلاق عظیم» که با این اهمیّت بیان شده و براى آن سوگندهاى مهمّى یاد شده، چیست؟

در پاسخ سؤال فوق تفسیرهاى متفاوتى بیان شده که مرحوم علاّمه طبرسى در مجمع البیان(1) آنها را جمع آورى کرده است. توجّه کنید:

الف) خُلُقْ به معناى دین و آیین است; یعنى قسم به قلم و ابزار نوشتن که تو صاحب آیین عظیمى هستى.

ب) خلق عظیم به معناى اخلاق اسلامى است. اى پیامبر ما! اخلاق اسلامى که به وسیله تو تبلیغ شده، اخلاق برجسته و سرنوشت سازى است.

ج) خلق عظیم به معناى واجد صفات و ویژگیهاى زیر بودن:

استقامت ورزیدن، اهل بذل و بخشش بودن، و تدبیر امور بر اساس اصول سه گانه عقل و رفق و مدارا، تحمّل کردن سختیهاى دعوت به سوى خدا، عفو و گذشت از خطاهاى مردم، کوشش فراوان جهت یارى مؤمنان، ترک حسد و حرص و مانند آن.

د) خلق عظیم اشاره به صفات برجسته اى است که در آیات اولیّه سوره مؤمنون آمده است، توجّه کنید:

«(قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ *... وَالَّذِینَ هُمْ لاَِمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ * أُوْلَئِکَ هُمْ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ); مؤمنان رستگار شدند; آنها که در نمازشان خشوع دارند، و آنها که از لغو و بیهودگى روى گردانند، و آنها که زکات را انجام دهند، و آنها که دامان خود را (از آلوده شدن به بى عفّتى) حفظ مى کنند;... و آنها که امانتها و عهدهاى خود را رعایت مى کنند، و آنها که بر نمازهایشان مواظبت مى نمایند، (آرى!) آنها وارثانند.(وارثانى) که بهشت برین را ارث مى برند وجاودانه در آن خواهند ماند».

بنابراین کسانى که واجد صفات هفت گانه بالا باشند داراى خلق عظیم هستند.

هـ) منظور از خلق عظیم محافظت بر نمازهاست. بنابراین، انک لعلى خلق عظیم، یعنى اى پیامبر بى شک تو به نماز اهمیّت مى دهى و بر آن مواظبت دارى.

و) احتمال ششم که در تفسیر مجمع البیان نیامده و ما آن را مطرح مى کنیم اینکه: تمام آنچه در احتمالات پنجگانه بالا آمد از مصادیق خلق عظیم است; هر چند منحصر در آن نیست. بنابراین تفسیر، خداوند به قلم و ابزار نوشتن سوگند یاد مى کند که پیامبرش تمام اخلاق ویژگیهاى اخلاقى برجسته را دارد. اخلاق فردى، اخلاق اجتماعى، اخلاق میدان جنگ، اخلاق به هنگام صلح، اخلاق خانه و خانواده، اخلاق جامعه، اخلاق در سفر، اخلاق در وطن و خلاصه اینکه آن حضرت واجد تمام صفات فضیلت اخلاقى هست و از همه رذیله هاى اخلاقى پاک و مبرّا مى باشد.

اخلاق اسلامى:

اکنون که فهمیدیم برجستگیهاى اخلاقى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در چه جایگاه رفیعى

قرار دارد، شایسته است سیرى کوتاه در اخلاق اسلامى داشته باشیم، و دورنمایى از آن را بیان کنیم. به چند روایت جالب در این زمینه توجّه فرمایید.

1. طبق روایتى که در کتب معتبر شیعه و اهل سنّت آمده، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمودند:

«اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الاَْخْلاقِ; من مبعوث شدم (و از سوى خداوند به پیامبرى برگزیده شدم) که فضایل اخلاقى را تکمیل کنم».(2)

طبق این حدیث پر معنا، هدف از بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تکمیل فضایل اخلاقى در جامعه اسلامى است. براستى اگر اخلاق اسلامى تا این درجه از اهمیّت است، باید براى پیاده کردن آن در وجود خویش و جامعه تلاشى مضاعف انجام داد.

2. پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) در روایت دیگرى فرمود:

«اَوَّلُ ما یُوضَعُ فى میزانِ الْعَبْدِ یَوْمَ الْقِیامَةِ حُسْنُ خُلْقِهِ; نخستین چیزى که روز قیامت در ترازوى سنجش اعمال مى گذارند، اخلاق خوب انسانهاست».(3)

طبق این حدیث خلق و خوى خوش آن قدر مهم است که در روز قیامت حتّى قبل از نماز و روزه و جهاد و خمس و زکات مورد سنجش قرار مى گیرد.

3. در حدیث سوم از وجود مبارک نبىّ مکرّم اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم:

«اَکْمَلُ الْمُؤْمِنینَ ایماناً اَحْسَنُهُمْ خُلْقاً; کسى که داراى حسن خلق برترى است، ایمانش از همه کاملتر است».(4)

معمولا انسان مایل است وسیله سنجشى براى مقدار ایمان و اعتقاداتش داشته باشد. و دوست دارد برترین مؤمنان را بشناسد. حدیث فوق ملاک و معیار مناسبى براى این دو منظور است.

4. ما همه مشتاق بهشتیم، و بدنبال عواملى هستیم که ما را به بهشت رهنمون گردد. در روایت زیر به دو سبب از اسباب ورود به بهشت، که بیشترین عامل ورود انسان ها به بهشت محسوب مى شود، اشاره شده است. توجّه فرمایید:

«اَکْثَرُ ما تَلِجُ بِهِ اُمَّتى الْجَنَّةَ تَقْوَى اللهِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ; بیشترین عامل ورود مردم به بهشت، تقوا و خلق و خوى خوش است».(5)

خلق حسن که در روایات فوق مورد تأکید قرار گرفته دو معنا دارد:

نخست، برخورد خوب با اشخاص، اظهار محبّت، تواضع و فروتنى، عشق و علاقه به مردم، جوشیدن با خلق و مدارا کردن با آنان.

و دیگر، متخلّق شدن به تمام صفات نیکو مثل شجاعت، سخاوت، ایثار، راستگویى، عفّت، تقوا، ادب و مانند آن، و پاک شدن از تمام صفات رذیله نظیر بخل، حسد، کینه، دروغگویى و مانند آن.

 

اخلاق اسلامى در جامعه اسلامى:

در مباحث گذشته از بایدها و نبایدهاى اخلاقى بحث شد. اکنون شایسته است وضعیّت صفات شایسته و رذائل اخلاقى را در جامعه بررسى کنیم، تا روشن شود که آیا اخلاق اسلامى آن گونه که اسلام مى گوید در جامعه حاکم است، یا فاصله جامعه با صفات شایسته اخلاقى، فاصله زیادى است؟

سرى به ادارات مى زنیم. آیا برخورد کارمندان ادارات با ارباب رجوع بر اساس اخلاق اسلامى است؟ برخى از کارمندان که متأسّفانه عدّه آنها زیاد نیست اصول اخلاق اسلامى را مراعات مى کنند. امّا عدّه زیادى از آنها، در پشت میز ریاست یا معاونت یا کارمندى تصوّر مى کنند، ارباب مردمند! و بر اساس این تصوّر، برخوردشان ناشایست و برخلاف آداب اسلامى است. گویا نمى دانند که این پست را مردم در اختیار آنها نهاده و حقوقشان را از مردم مى گیرند و در حقیقت خدمتگزار مردم هستند. متأسّفانه برخى از ادارات شبیه زمین فوتبال، و مردم بسان توپ فوتبال، و هر یک از کارمندان ارباب رجوع خود را به دیگرى حواله مى دهد! رییس به معاون، معاون به کارمند، کارمند به بایگانى و... آیا این اخلاق اسلامى است؟ اخلاق اسلامى آن است که با روى باز از ارباب رجوع استقبال شود، و با دلسوزى و احترام مشکلات آنان پیگیرى گردد، و تقاضاى آنها در کوتاهترین زمان ممکن بررسى شود. راستى اگر آداب اسلامى بر ادارات و جامعه ما بطور کامل و فراگیر حکمفرما بود، حقیقتاً زندگى گلستان مى شد. پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) در حدیث ناب و جالبى خطاب به فرزندان عبدالمطلب فرمودند:

«با اموال و ثروت خویش نمى توانید مردم را راضى نگه دارید (زیرا توقّعات و تقاضاهاى مردم نامحدود و امکانات شما محدود است;) سعى کنید با اخلاق خوش و برخورد پسندیده آنها را راضى کنید، که اخلاق حسن سرمایه فناناپذیر و نامحدودى است».(6)

البتّه ارباب رجوع نیز گاه آداب اسلامى را مراعات نمى کنند، و برخورد آنها طلبکارانه و آمرانه است، که این خلق و خوى نیز مذموم و ناپسند است. هم مسئولین، و کسانى که مردم به آنها رجوع مى کنند، و هم خود مردم و ارباب رجوع، همگى باید اخلاق اسلامى را رعایت کنند که این کار به نفع همه آنهاست و ثمرات آن عاید هم مى شود. چرا که اگر این دستورات اسلامى عملى گردد، بسیارى از مشکلات حل مى شود. باز هم به سراغ روایات پیشوایان دینى برویم که مجسّمه کامل اخلاق اسلامى بوده اند. از حضرت امام صادق(علیه السلام) در مورد مکارم اخلاق که هدف بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بوده، پرسیدند، آن حضرت فرمود:

«اَلْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ; بخشیدن کسى که به تو ستم کرده است». اسلام نسبت به عفو و بخشش سفارش زیادى کرده، و مسلمانان را از انتقامجویى برحذر داشته است.

البتّه در جایى که عفو مورد سوء استفاده قرار گیرد، که در غالب موارد چنین نیست، عفو شایسته نیست.

«وَصِلَةُ مَنْ قَطَعَکَ; برقرار کردن ارتباط با کسى که رابطه اش را با تو قطع کرده است».

اگر برادرت بخاطر مشکلى بگوید: «دیگر هرگز به خانه ات نمى آیم» تو مقابله به مثل مکن، بلکه عذرخواهى نما و به خانه اش برو.

«وَ اِعْطاءُ مَنْ حَرَمَکَ; محروم نکردن کسى که تو را محروم کرده است».

مثل اینکه بر اثر مشکل خاصّى نیاز به وامى داشتى، به یکى از دوستانت که قادر بر پرداختن وام بود مراجعه کردى،تو را از وام محروم کرد. پس از چندى او نیاز به وام پیدا کرد و به تو مراجعه کرد و تو هم قادر بر تأمین خواسته اش هستى، امام صادق(علیه السلام)فرماید او را محروم نکن. مبادا کار زشت او را یادآورى کنى و شرمنده اش نمایى، تو با خدا معامله کن.

«وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَوْ عَلى نَفْسِکَ; حق را بگو هر چند به ضرر و زیان تو باشد».(7)

حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «از علایم ایمان آن است که راست بگویى هر چند به ضرر تو باشد و از دروغ بپرهیز، هر چند به نفع تو باشد».(8)

امام صادق(علیه السلام) در روایت دیگرى سه چیز را به عنوان مکارم الاخلاق بیان مى کند: «اَلصَّفْحُ عَنِ النّاسِ وَ مُواساةُ الرَّجُلِ اَخاهُ فى مالِهِ وَ ذِکْرُ اللهِ کَثیراً; مدارا کردن با مردم و رعایت مواسات در اموال و زیاد به یاد خدا بودن از مصادیق مکارم الاخلاق است».(9)


1 . مجمع البیان، ج 10، ص 86 .

2 . میزان الحکمه، ج 3، حرف الخاء، باب 1111، ح 5059 و کنزالعمّال، ح 5217 .

3 . میزان الحکمه، ج 3، حرف الخاء، باب 1101، ح 5015 .

4 . همان مدرک، باب 1103، ح 5024 .

5 . بحارالانوار، ج 68، ص 375، ح 6 .

6 . بحارالانوار، ج 71، ص 169، ح 36 .

7 . میزان الحکمه، ج 3، حرف الخاء، باب 1110، ح 5055.

8 . نهج البلاغه، کلمات قصار، 458 .

9 . میزان الحکمه، ج 3، حرف الخاء، باب 1110، ح 5056 .

عفو و بخشش پیامبر(صلى الله علیه وآله):2. سوگندهاى سوره حاقّه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma