پاسخ اجمالی:
متوکل در بحبوحه سخت گیری ها نسبت به شيعيان، دستور داد تا امام هادی(ع) را در مدینه بازداشت کرده و به سامرّاء بیاورند. او با اين كار می خواست آمد و شدهای مردم با امام هادی(ع) را از نزدیک به کنترل خود درآورد. این همان سیاست مأمون بود كه پیشتر درباره امام رضا(ع) اعمال شده بود. همچنین برخی ناصبیان و نیز «عبداللّه بن محمد» مرتب بر آتش خشم خلیفه نسبت به امام(ع) دامن زده و همواره متوکل را از علویان بیم داده و او را به تبعید و رفتار خشونت آمیز با آنها تحریک و تشویق می کردند.
پاسخ تفصیلی:
متوکل در بحبوحه سخت گیری ها [نسبت به شيعيان] به یاد امام هادی(علیه السّلام) افتاد و دستور داد آن حضرت را در «مدینه» بازداشت کرده و به سامرّاء بیاورند. بدین ترتیب [او با اين كار] می توانست آمد و شدهای مردم با امام هادی(علیه السّلام) را از نزدیک تحت کنترل درآورد. این همان سیاست مأمون بود که پیشتر درباره امام رضا(علیه السّلام) اعمال شد و البته ظاهر آن در زمان مأمون آراسته تر بود.
در منابع حدیثی و تاریخ، گزارش های بسیاری درباره جلب امام هادی(علیه السّلام) از «مدینه» به «سامرا» وجود دارد که می کوشیم با تلفیق آنها، گزارش جامعی در این زمینه ارائه دهیم. متوکل در سال 233 مصمم شد تا امام را از «مدینه» به «سامرا» بیاورد. شیخ «مفید» تاریخ آن را 243 دانسته است که صحیح نیست؛ بلکه در این تاریخ یکی از شیعیان، نامه متوکل دایر بر احضار امام هادی(علیه السّلام) را استنساخ کرده است.(1)
در آن سال «عبداللّه بن محمد هاشمی»، ضمن نامه ای به متوکل نوشت: اگر نیازی به حرمین داری علی بن محمد را از آن طرد کن؛ زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و جمعیت زیادی به دعوت وی پاسخ مثبت داده اند. همسر متوکل نیز نامه تحریک آمیزی در همین زمینه به او نوشت.(2) به دنبال همین گزارش ها بود که متوکل برای جلب امام به سامرّاء، اقدام کرد.(3) «ابن اثیر» با اشاره به رفتار خشن متوکل با خاندان علوی، از برخی ناصبیان و نیز همین «عبداللّه بن محمد هاشمی» نام می برد که مرتب بر آتش خشم خلیفه دامن می زدند. این افراد همواره متوکل را از علویان بیم داده و او را به تبعید و رفتار خشونت آمیز با آنها تحریک می کردند.(4)
«ابن جوزی» پس از اشاره به سعایت برخی افراد بدبین به خاندان رسالت نزد متوکل، می نویسد: «متوکل به دلیل همین گزارش های حاکی از میل مردم به امام هادی(علیه السّلام) [بود كه] او را به سامرّاء احضار کرد».(5) شیخ «مفید» می نویسد: «امام هادی(علیه السّلام) طی نامه ای به متوکل، این گزارش ها را تکذیب نمود»(6) و متوکل در پاسخ امام، نامه احترام آمیزی نوشت و ضمن عزل «عبداللّه بن محمد هاشمی» -که امور مربوط به نماز و جنگ در مدینه را به عهده داشت- زیرکانه از امام خواست تا به سامرّاء (عسکر) حرکت کند. مرحوم «کلینی» و همچنین شیخ «مفید»، متن نامه متوکل را آورده اند.
متوکل در این نامه، با تأکید بر این که شخصیت والای امام را درک می کند و حاضر است هر نوع کمک لازم را در حق وی انجام دهد، خبر عزل عبداللّه بن محمد و جانشینی محمد بن فضل به جای او را به اطّلاع امام رساند و افزود که به محمد بن فضل دستور داده، احترام امام را رعایت کند و از رأی و فرمان وی سر نتابد. در ادامه نامه متوکل آمده: او مشتاق تجدید عهد با امام است و قصد دیدار او را دارد، بدین جهت لازم است آن حضرت خود به همراهی هر کسی که می خواهد -در فرصت مناسب و با آرامش کامل- رهسپار «سامرّاء» شود و اگر تمایل دارد، «یحیی بن هرثمه» و سپاهیان همراه وی -که از فرمان آن حضرت اطاعت خواهند کرد– (7) در این سفر او را همراهی نمایند. آنگاه یحیی را خواست و به او دستور داد با سیصد تن نظامی به کوفه رفته و در آنجا بار و بنه را نهاده و از طریق بادیه به مدینه رود و علی بن محمد الهادی(علیهما السّلام) را با رعایت احترام نزد او بیاورد.(8)
متوکل، برنامه کار خود را از آن روی چنین ریخته بود که حساسیت مردم برانگیخته نشود و مسافرت اجباری امام، پی آمدهای ناملایمی را به دنبال نداشته باشد؛ ولی مردم مدینه از همان آغاز متوجه موضوع شده بودند. «ابن جوزی» در این باره از «یحیی بن هرثمه» [چنين] نقل می کند: «من به مدینه رفتم و داخل شهر شدم، مردم بسیار ناراحت و برآشفته شدند و دست به یک سری عکس العمل های غیر منتظره و در عین حال ملایم زدند. بتدریج ناراحتی مردم به حدی رسید که به طور علنی داد و ناله راه انداختند و در این کار چنان زیاده روی کردند که تا آن زمان، مدینه چنین وضعی به خود ندیده بود. آنها بر جان امام هادی(علیه السّلام) می ترسیدند؛ زیرا او افزون بر این که به طور مرتب در حق آن ها نیکی می کرد، همواره ملازم مسجد بوده و اصلاً کاری به کار دنیا نداشت. در مقابل این وضع ناچار شدم به مردم اطمینان دهم و آنها را به خویشتن داری و حفظ آرامش دعوت کنم. نزد آنها قسم خوردم که من هیچ گونه دستوری مبنی بر رفتار خشونت آمیز با امام هادی(علیه السّلام) را ندارم و هیچ خطری امنیت آن حضرت را تهدید نمی کند.(9)
روشن بود که امام(علیه السّلام) به میل خود قصد آمدن به «سامرا» -که شهری نظامی و محدود بود- را نداشت و فرستاده متوکل مأموریت داشت تا امام را به اجبار به آن دیار بیاورد. به همین جهت، همان طور که در ادامه روایت بالا آمده، به تفتیش منزل امام پرداخت و جز کتبی درباره ادعیه و علم، چیزی نیافت. گفته اند که خود «یحیی بن هرثمه»، شیفته امام شد و به امامت آن حضرت گرایش قلبی پیدا کرد».(10)
روایتی در «عیون المعجزات» حاکی از آن است که «یحیی بن هرثمه» نخست نزد عبداللّه بن محمد هاشمی رفت و نامه متوکل را به رؤیت او رسانید و آنگاه با هم نزد امام آمده و او را سه روز مهلت دادند که خود را برای سفر آماده سازد. پس از سه روز که به سراغ امام آمدند آن حضرت خود را آماده حرکت کرده بود.(11) در روایتی دیگر آمده است که امام هادی(علیه السّلام) فرمود: «او را به اجبار به سامرّاء آوردهاند».(12)،(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.