پاسخ اجمالی:
المؤید متهم به جاسوسی برای حکومت صدام و رژیم آل سعود می باشد. او که ادعای مرجعیت شیعیان در عراق را دارد، اظهار داشته که به مذهب تسنن گرویده است؛ درحالی که نه دلایلش را بر رد عقاید شیعه به طور دقیق ارائه نموده است تا قابل نقد و بررسی باشد و نه مشخص کرده که دقیقا به کدام مذهب اهل سنت گرویده است؟! اگرچه از قراین امر بر می آید که ایشان از وهابی بودن خود پرده برداشته است؛ همان مذهبی که علمای اهل سنت نیز پیروان آن را خوارج زمان و فرقه ای جعلی در میان اهل سنت دانسته اند!
پاسخ تفصیلی:
فردی به نام «شیخ حسین المؤید» مدعی است که از مراجع تقلید شیعیان عراق بوده است و اکنون به مذهب اهل سنت گرویده است. او می گوید که شیعه بوده و در حوزه های علمیه شیعی درس خوانده و جزء یکی از مراجع تقلید عراق می باشد.
بد نیست بدانیم که حزب بـعث عراق بعد از سرکوب قیام شیعیان علیه استبداد صدام در اوایل دهه نود میلادی، هنگامی که مشاهده کرد روح اسلامی در مردم مسلمان عراق نمرده است و هنوز هم می تواند آنها را به انقلاب وادارد، این بـار تـاکتیک خـود را در مبارزه با اسلام عوض کرد و به جـای نـشان دادن چـهره خـشن، جنگ نـرمی را بر ضد اسلام و حوزه و مردم مظلوم شیعه عراق به راه انداخت. در واقع این کار همان استفاده ابزاری از مذهب بر ضد مذهب بود. صدام علاوه بر تظاهر به نماز خواندن و رفتن به زیـارت، چند اقدام خطرناک دیگر را نیز انجام داد که یکی از آنها نفوذ دادن جوانان بعثی در حوزههای علمیه بود، تا با ظاهر طلاب علوم دینی، اهداف ضد شیعی و ضد دینی خود را پیش ببرد. نتیجه این نفوذها بعدها و در جریاناتی چون تحرکات مسلحانه و ضدامنیتی گروهک صرخی، جریان احمد الحسن و... ظاهر شد.(1)
این توطئه به صدام منحصر نمی شود؛ بلکه حکومت سعودی نیز همین راه را می پیماید و مزدوران بعثی را که برای صدام کار می کردند به خدمت گرفته است. این مطلب، در افشاگری های «ترکی بن بندر» ـ از شاهزادگان معترض به حکومت سعودی ـ قابل مشاهده است؛ او بنا بر گزارشی که خبرگزاری «رویترز» عربی منتشر کرد، می گوید: «زمانی که در وزارت کشور و در اطلاعات سعودی مشغول بودم، شعبه ای خاص به نام «شعبه روافض» وجود داشت. بودجه این گروه به اندازه بودجه تونس، اردن و یمن بود. از جمله وظایف این شعبه، اجرای توطئه هایی علیه شیعه و بدنام کردن و بد جلوه دادن آن ها از طریق کتاب های جعلی پر از دروغ و تقلب جهت پخش در ایام حج در میان حجاج بود تا به این وسیله حجاج را به قتل شیعیان تحریک کنند».
او می افزاید: «در همان زمان اشتغالم در سازمان اطلاعات، حکومت سعودی یک روحانی نمای شیعه را به خدمت گرفته بود. وی از برجسته ترین افراد سازمان اطلاعات سعودی بود و فقط یک بار هفت میلیون دلار برای بازگشایی یک شبکه، مجله و رادیوی خاص از خزانه عربستان دریافت کرد. سعودی ها در مقابل این پشتیبانی، از وی خواسته بودند اوامرشان را اجرا کند ...».
ترکی بن بندر در ادامه می گوید: «پس از مرگ این روحانی، دستگاه اطلاعاتی آل سعود، روحانی نماهای دیگری را به خدمت گرفت. برخی از آنها به واسطه یک افسر سابق اطلاعات رژیم بعث عراق جذب شده اند و الآن در آن کشور به سر می برند. از جمله این افراد می توان از شیخ محمد... و شیخ مؤید نام برد؛ کسانی که میلیون ها دلار از حکومت سعودی دریافت می کنند اما ثمری نخواهند داشت زیرا این افراد در نزد شیعه مهره سوخته هستند و به غیر از عده ای ساده لوح، کسی از آن ها پیروی نمی کند».(2)
همانطور که مشاهده کردیم، این مدعی مرجعیت، متهم به جاسوسی برای حکومت صدام و آل سعود است. او هنگامی که می بیند «حنایش رنگی ندارد» و در میان شیعیان نمی تواند برای خود پایگاهی دست و پا کند، نقشه ای دیگر می کشد تا شاید بتواند با این ترفند، خنجر حقد و کینه جاهلانه اش را در قلب مذهب شیعه فرو کند. لذا اعلام می کند که از تشیع روی گردان شده و به مذهب تسنن گرویده است. امّا نکته جالب اینجاست که در این زمینه هیچ استدلالی مطرح نمی کند! مثلا نمی گوید من به مسأله امامت، عصمت، توسل، شفاعت و امثال اینها اشکال دارم و دلایلم این است؛ همانطور که علمای اهل سنتی که به مذهب تشیع گرویدند و در زمینه انتخابشان، کتاب نوشتند، سخنرانی کردند، در کنفرانس ها شرکت کردند و استدلالاتشان را ارائه نمودند؛ مثل دکتر تیجانی، شهید دکتر محمد حسن شهّاته و دیگران.
از طرف دیگر، او این مسأله را نیز روشن نمی کند که دقیقا به کدام یک از مذاهب اهل سنّت پیوسته است و از لحاظ اعتقادی پیرو کدام فرقه است؟! مگر نه اینست که اربابان سعودی او و همپالگی های وهابی اش، اهل سنت را نیز کافر دانسته(3) و طی دو قرن گذشته هزاران نفر از آنها را به جرم شرک و نامسلمانی، کشته اند؟
تنها چیزی که باقی می ماند اینست که بگوید وهابی شده ام؛ همانطور که از ظاهر امر و قراین نیز به خوبی چنین برداشت می شود. در این صورت به او خواهیم گفت که بسیاری از علمای اهل سنت، وهابی ها را سنی ندانسته(4) و نام خوارج زمان را بر آنها نهاده اند.(5)
در هر حال باید دانست که صرف اعتقاد به چیزی یا تغییر عقیده از مطلبی، نمی تواند ارزشمند باشد؛ مگر اینکه با استدلال منطقی و دلیلی عقلی همراه گردد؛ در این صورت است که آن فرد، نزد ما انسانی عاقل و ارزشمند شناخته خواهد شد؛ ولو اینکه عقیده و اندیشه اش با ما مخالف بوده و بر اساس نظر ما اشتباه و نادرست باشد. این خصوصیتی است که در سخنان و ادعاهای آقای «المؤید» به هیچ عنوان قابل مشاهد نیست.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.