پاسخ اجمالی:
«جنّ» موجودى است ناپيدا كه از شعله آتش آفريده شده و داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت استدلال است و داراى تكليف و مسؤوليت است. گروهى از آنها مؤمنِ صالح و گروهى كافرند. داراى حشر و نشر و معادند و قدرت نفوذ در آسمانها و استراق سمع را داشتند كه بعداً ممنوع شدند. خلقت آنها در روى زمين قبل از خلقت انسانها بوده و با بعضى انسانها ارتباط برقرار مى كردند و با آگاهى محدودشان به اغواى انسانها مى پرداختند.
پاسخ تفصیلی:
«جن» چنانكه از مفهوم لغوى اين كلمه به دست مى آيد موجودى است ناپيدا كه مشخصات زيادى در قرآن براى او ذكر شده، از جمله اينكه:
1. موجودى است كه از شعله آتش آفريده شده، برخلاف انسان كه از خاك آفريده شده است: «وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ».(1)
2. داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است.(2)
3. داراى تكليف و مسؤوليت است.(3)
4. گروهى از آنها مؤمنِ صالح و گروهى كافرند: «وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ».(4)
5. آنها داراى حشر و نشر و معاد هستند: «وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ».(5)
6. آنها قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگيرى و استراق سمع داشتند، و بعداً ممنوع شدند: «وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَاباً رَصَداً».(6)
7. آنها با بعضى انسانها ارتباط برقرار مى كردند و با آگاهى محدودى كه نسبت به بعضى از اسرار نهانى داشتند به اغواى انسانها مى پرداختند: «وَ أَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقاً».(7)
8. در ميان آنها افرادى يافت مى شوند كه از قدرت زيادى برخوردارند، همانگونه كه در ميان انسانها نيز چنين است: «قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ»(8)؛ (يكى از گردنكشان جن به سليمان(عليه السلام) گفت: من تخت ملكه سبا را پيش از آنكه از جاى خود برخيزى از سرزمين او به اينجا مى آورم!).
9. آنها قدرت بر انجام بعضى از كارهاى مورد نياز انسان را دارند: «وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ ... يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَ تَمَاثِيلَ وَ جِفَانٍ كَالْجَوَابِ»(9)؛ (گروهى از جن پيش روى سليمان(عليه السلام) به اذن پروردگار كار مى كردند، و براى او معبدها، تمثالها، و ظروف بزرگ غذا تهيه مى كردند).
10. خلقت آنها در روى زمين قبل از خلقت انسانها بوده است: «وَ الْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ»(10) و ويژگي هاى ديگر.
بعلاوه از آيات قرآن به خوبى استفاده مى شود كه برخلاف آنچه در افواه مردم عوام مشهور است و آنها را «از ما بهتران» مى دانند، انسان نوعى است برتر از آنها، به دليل اينكه تمام پيامبران الهى از انسانها برگزيده شدند و آنها به پيامبر اسلام(صلی الله عليه و آله و سلم) كه از نوع بشر بود ايمان آوردند و از او تبعيت كردند و اصولاً واجب شدن «سجده در برابر آدم» بر «شيطان» كه بنا به تصريح قرآن آن روز از (بزرگان) طايفه جن بود (11) دليل بر فضيلت نوع انسان بر جنّ مى باشد.
تا اينجا سخن از مطالبى بود كه از قرآن مجيد درباره اين موجود ناپيدا استفاده مى شود كه خالى از هر گونه خرافه و مسائل غير علمى است؛ ولى مى دانيم مردم عوام و ناآگاه خرافات زيادى درباره اين موجود ساخته اند كه با عقل و منطق جور نمى آيد و به همين جهت يك چهره خرافى و غير منطقى به اين موجود داده كه وقتى كلمه «جنّ» گفته مى شود مشتى خرافات نيز با آن تداعى مى شود از جمله اينكه آنها را با اشكال غريب و عجيب و وحشتناك و موجوداتى دم دار و سم دار! موذى و پر آزار، كينه توز و بدرفتار كه ممكن است از ريختن يك ظرف آب داغ در يك نقطه خالى، خانه هائى را به آتش كشند! و موهومات ديگرى از اين قبيل.
در حالى كه اگر موضوع وجود جن از اين خرافات پيراسته شود، اصل مطلب كاملا قابل قبول است، چرا كه هيچ دليلى بر انحصار موجودات زنده به آنچه ما مى بينيم، نداريم؛ بلكه علماء و دانشمندان علوم طبيعى مى گويند: موجوداتى را كه انسان با حواس خود مى تواند درك كند، در برابر موجوداتى كه با حواس قابل درك نيستند ناچيز است. تا اين اواخر كه موجودات زنده ذره بينى كشف نشده بود، كسى باور نمى كرد كه در يك قطره آب يا يك قطره خون، هزاران هزار موجود زنده باشد كه انسان قدرت ديد آنها را نداشته باشد و نيز دانشمندان مى گويند: چشم ما رنگ هاى محدودى را مى بيند و گوش ما امواج صوتى محدودى را مى شنود، رنگها و صداهائى كه با چشم و گوش ما قابل درك نيست بسيار بيش از آن است كه قابل درك است. وقتى وضع جهان، چنين باشد چه جاى تعجب كه انواع موجودات زنده اى در اين عالم وجود داشته باشند كه ما نتوانيم با حواس خود آنها را درك كنيم و وقتى مخبر صادقى مانند پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) از آن خبر دهد چرا نپذيريم؟
به هر حال از يكسو قرآن كلام ناطق صادق، خبر از وجود جن با ويژگي هائى كه در بالا ذكر شد داده است و از سوى ديگر هيچ دليل عقلى بر نفى آن وجود ندارد، بنابراين بايد آن را پذيرفت و از توجيهات غلط و ناروا بايد بر حذر بود همانگونه كه از خرافات عوام در اين قسمت بايد اجتناب كرد. اين نكته نيز قابل توجه است كه جن گاهى بر يك مفهوم وسيعتر اطلاق مى شود كه انواع موجودات ناپيدا را شامل مى گردد، اعم از آنها كه داراى عقل و دركند و آنها كه عقل و درك ندارند و حتى گروهى از حيواناتى كه با چشم ديده مى شوند و معمولاً در لانه ها پنهانند، نيز در اين معنى وسيع وارد است. شاهد اين سخن، روايتى است كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده است كه فرمود: «خداوند جن را پنج صنف آفريده است: صنفى مانند باد در هوا [ناپيدا هستند] و صنفى به صورت مارها و صنفى به صورت عقربها و صنفى حشرات زمين اند و صنفى از آنها مانند انسانند كه بر آنها حساب و عقاب است».(12)
با توجه به اين روايت و مفهوم گسترده آن، بسيارى از مشكلاتى كه در روايات و داستانها در مورد جن گفته مى شود، حل خواهد شد. مثلا در بعضى از روايات از اميرمؤمنان علي(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «لَاتَشْرَبُوا الْمَاءَ مِنْ ثُلْمَةِ الْإِنَاءِ وَ لَا مِنْ عُرْوَتِهِ؛ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ يَقْعُدُ عَلَى الْعُرْوَةِ وَ الثُّلْمَةِ»(13)؛ (از قسمت شكسته ظرف و طرف دستگيره آن آب نخوريد؛ زيرا شيطان، روى دستگيره و قسمت شكسته مى نشيند). با توجه به اينكه «شيطان» از «جن» است و اينكه جاى شكسته ظرف و همچنين دسته آن محل اجتماع انواع ميكربها است، بعيد به نظر نمى رسد كه «جن» و «شيطان» به «مفهوم عام» شامل اين گونه موجودات نيز بشود، هر چند معنى خاصى دارد يعنى به موجودى گفته مي شود كه داراى فهم و شعور و مسئوليت و تكليف است و روايات در اين زمينه فراوان است.(14)،(15)،(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.