پاسخ اجمالی:
سياست بازانِ حرفه اى براى رسيدن به مقصود خود، گاه واضح ترين مسائل را انكار مى كنند يا با توجيهات نادرست از كنار آن مى گذرند، يكى از اين مصداق ها، مسأله برترى بخشيدن بعضى از صحابه بر حضرت على(ع) است؛ در حالي كه روايات شيعه و اهل سنت بر داناتر بودن حضرت على(ع) نسبت به همه صحابه دلالت دارد كه از جمله آنها مي توان به حديث ثقلين، حديثِ معروف «اَقْضَاكُمْ عَلِيٌّ»، حديث «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُوني» و سخن عمر «لَوْلَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ» و ... اشاره كرد.
پاسخ تفصیلی:
سياست بازانِ حرفه اى براى رسيدن به مقصود خود، گاهى واضح ترين مسائل را انكار مى كنند يا با توجيهات نادرست از كنار آن مى گذرند، كه يكى از مصداق هاى آن، مسأله برترى بخشيدن بعضى از صحابه بر حضرت على(عليه السلام) را بايد شمرد، تا آن جا كه «ابن عباس» را كه به شاگردى على(عليه السلام) در تفسير افتخار مى كرد، بر او مقدّم داشتند!(1)، و «زيد بن ثابت» را در آگاهى بر احكام ميراث، و «اُبَىّ بن كعب» را در قرائت! و حديث مجعولى نيز در اين زمينه به پيغمبر(صلى الله عليه و آله) نسبت مى دهند.
مدارك روشنى در كتب فريقين - شيعه و اهل سنت - بر داناتر بودن حضرت على(عليه السلام) نسبت به همه صحابه به طور عام داريم كه جاى انكار نيست، از جمله:
1. حديث ثقلين كه از معروف ترين احاديثى است كه اهل سنت در كتاب هاى خود آورده اند، به روشنى مى گويد: كه على(عليه السلام) و اهل بيت(عليهم السلام) هرگز از قرآن جدا نيستند و قرآن از آنها جدا نمى شود و همه بايد به اين دو تمسّك جويند و همه مى دانيم علوم دين و معارف اسلام از قرآن سرچشمه مى گيرد.
2. حديثِ معروف «اَقْضَاكُمْ عَلِيٌّ»(2)؛ (قضاوت و داورى على(عليه السلام) از همه شما بهتر است). شاهد ديگرى بر اين مقصود است، چرا كه، قضاوت و داورى در مورد احكام اسلام نياز به احاطه علمى به اصول و فروع اسلام دارد، و آن كس كه از همه آگاهتر است، داورى او برتر است.
3. حديث معروف على(عليه السلام) كه مى گويد: «عَلَّمَنِي رَسُولُ اللهِ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ مِنْهُ أَلْفَ بَابٍ»(3)؛ (پيغمبر(صلى الله عليه وآله) هزار باب علم به من آموخت كه از هر باب، هزار باب ديگر گشوده مى شود). دليل روشنى است بر اين كه: كسى در ميان امت از نظر علم و دانش به پاى آن حضرت نمى رسد، چرا كه اين حديث درباره كسى جز او وارد نشده است.
4. در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) در تفسير آيه «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتَابِ»؛ مى خوانيم كه فرمود: «إنَّمَا هُوَ عَلِيٌّ»(4)؛ (علم الكتاب نزد على بن ابى طالب است).
توجه داشته باشيد، كه بنا به آيه 40 سوره نمل، «آصف بن برخيا» كه بخشى از علم كتاب را در اختيار داشت، «الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الكِتَابِ»، توانست تخت بلقيس را از يمن به شام آورد، حال فكر كنيد كسى كه تمام علم كتاب نزد او است چه توانايى هايى دارد.
5. اين سخن، معروف است كه على(عليه السلام) فرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُوني»(5)؛ (هر چه مى خواهيد از من بپرسيد پيش از آنكه مرا از دست دهيد). به گفته بزرگان اهل سنت كسى غير از على(عليه السلام) چنين ادعايى نكرد، مگر اينكه رسوا شد.
6. آگاهان از تاريخ اسلام در عصر خلفا مى دانند كه على(عليه السلام) همواره پناهگاه علمى امت بود، تا آن جا كه بارها خليفه دوّم اين جمله را تكرار كرد: «لَوْلَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ». و در تعبير ديگرى گفت: «اَللَّهُمَّ لَا تُبْقِنِي لِمُعْضَلَةٍ لَيْسَ لَهَا إبْنُ أَبِيطَالِبٍ»؛ (خداوندا! مرا زنده مگذار هرگاه مشكلى پيش آيد و على[عليه السلام] براى حل آن نباشد). و در تعبير ديگر: «لَا اَبْقَانِيَ اللهُ بِأَرْضٍ لَسْتَ فِيهَا يَا أَبَا الْحَسَنِ»(6)؛ (اى أبو الحسن! خداوند مرا در سرزمينى كه تو در آن نيستى زنده مگذارد).
اين مطلب به اندازه اى واضح بود كه به گفته «ذهبى» در «التفسير و المفسّرون» اين جمله به صورت ضرب المثلى در ميان مردم درآمد كه هر كجا در مطلبى در مى ماندند و شخص مورد نظر براى حل نبود مى گفتند: «قَضِيَّةٌ وَ لَا أَبَا حَسَنٍ لَهَا»(7)؛ (اين حادثه اى است كه ابو الحسن براى حل آن نبود).(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.