نقد روایات مربوط به افسانه غرانیق

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
180 پرسش و پاسخ
180 ـ افسانه آیات شیطانى یا افسانه «غرانیق» چیست؟نتیجه

 

همانگونه که در بالا اشاره شد، در متن آیات گذشته نه تنها چیزى که دلالت بر خلاف عصمت انبیاء کند وجود ندارد بلکه دلیل بر عصمت آنها است، ولى در روایاتى که در بعضى از منابع دست دوم اهل سنّت آمده مطالبى دیده مى شود که از هر نظر عجیب است، و باید جداگانه مورد بررسى قرار گیرد: این روایات را که در آغاز سخن آوردیم گاه از ابن عباس، و گاه از سعید بن جبیر، و گاه از بعضى دیگر از صحابه یا تابعین نقل کرده اند.(1)

در حالى که این روایات در هیچ یک از منابع پیروان مکتب اهلبیت (علیهما السلام) دیده نمى شود، و به گفته جمعى از دانشمندان اهل سنّت، در کتب صحاح ششگانه نیز وجود ندارد، تا آنجا که مراغى در تفسیر خود مى گوید: «این احادیث بدون شک ساخته و پرداخته زنادقه و بیگانگان از اسلام است که در هیچ کتاب معتبرى نیامده، و اصول دین اسلام آنها را تکذیب مى کند، و عقل سلیم به بطلان آنها گواهى مى دهد... و بر همه علماء واجب است آن را به پشت سرانداخته، و وقت خود را صرف تأویل و تفسیر آنها نکنند، به خصوص که راویان ثقات تصریح به ساختگى و دروغین بودن آنها نموده اند»(1)

همین معنى را به صورت دیگرى در تفسیر «جواهر» (طنطاوى) مى خوانیم: او مى گوید: «این احادیث در هیچ یک از کتب صحاح مانند موطّأ مالک، صحیح بخارى، صحیح مسلم، جامع ترمذى، سنن ابى داود، و سنن نسائى، در هیچ یک از این کتب ششگانه نیامده است(2) ولذا در کتاب «تیسیرالوصول لجامع الاصول» که روایات تفسیرى کتب ششگانه را جمع آورى کرده است، این حدیث را در تفسیر آیات سوره نجم نیاورده است، بنابراین شایسته نیست که براى این حدیث ارزشى قائل باشیم و ذکرى از آن به میان آوریم، تا چه رسد به اینکه در مقام ایراد و جواب برآئیم... این حدیث یک دروغ آشکار است»!(3)

«فخر رازى» از شواهدى که براى مجعول بودن این حدیث نقل مى کند این است که در صحیح بخارى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده که وقتى سوره نجم را تلاوت فرمود مسلمانان و مشرکان و انس و جن سجده کردند، و در آن سخنى از حدیث «غرانیق» نیست، همچنین این حدیث (که از صحیح بخارى نقل شد) از طرق متعددى نقل شده و کمترین اثرى در آن از حدیث غرانیق نیامده است.(4)

نه تنها مفسّران نامبرده، افراد دیگرى نیز مانند «قرطبى» در تفسیر «الجامع» و سید قطب در «فى ظلال»، و غیر آنها و عموم بزرگان مفسّران شیعه نیز این روایت را از خرافات و مجعولات شمرده و به دشمنان اسلام نسبت داده اند.

با این حال عجیب نیست که دشمنان اسلام و مخصوصاً مستشرقان معاند سرمایه گذارى زیادى روى این روایت کرده و آن را با آب و تاب نقل کرده اند، و دیدیم در این اواخر نویسنده اى از تبار شیاطین را وادار کردند کتابى تحت عنوان «آیات شیطانى» بنویسد، و با تعبیرات بسیار موهن و زننده ضمن یک داستان تخیلى نه تنها مقدسات اسلام را زیر سؤال برد، بلکه حتى نسبت به انبیاء بزرگى که همه ادیان آسمانى براى آنها احترام قائلند (همچون ابراهیم على نبینا و آله علیه السلام) اهانت کند.

و باز عجیب نیست که متن انگلیسى این کتاب با سرعت عجیبى به زبانهاى مختلف کفر ترجمه شود و در دنیا پخش گردد، و هنگامى که امام خیمنى (قدس سره الشریف) فتواى تاریخى خود را دائر بر مرتد بودن نویسنده این کتاب یعنى «سلمان رشدى» و لزوم قتل او صادر کردند، چنان حمایتى از ناحیه دولتهاى استعمارى و دشمنان اسلام از نویسنده کتاب شد که در دنیا سابقه نداشت، این حرکت عجیب، حقیقت را روشن ساخت که سلمان رشدى در این کار تنها نبوده، و مسأله از تالیف یک کتاب ضد اسلامى فراتر است، و در واقع توطئه اى است که از سوى غرب استعمارگر و صهیونیستها براى کوبیدن اسلام طراحى شده و جدّاً پشت سر آن ایستاده اند.

ولى ایستادگى محکم امام خمینى قدس سره در فتواى خود، و ادامه راهش از سوى جانشینان او، و پذیرش این فتواى تاریخى از سوى غالب توده هاى مسلمین جهان، سبب ناکامى توطئه گران گشت، و تا این تاریخ که ما این بحث را مى نویسیم نویسنده کتاب مزبور در اختفاى کامل به سر مى برد و از سوى دول استعمارى دقیقاً مراقبت مى شود، و ظاهراً مجبور است تا آخر عمر چنین زندگى کند، و شاید به دست خود آنها به قتل برسد تا از این رسوائى نجات یابند.

بنابراین آنچه علت «محدثه» این روایت مجعول بوده علت «مبقیه» آن هم مى باشد، یعنى توطئه اى از سوى دشمنان شروع شده، و بعد از هزار سال و بیشتر از سوى گروهى دیگر از آنها در سطحى گسترده تر ادامه مى یابد.

با این حال ضرورتى نمى بینیم که توجیهاتى را که مثلاً در تفسیر «روح المعانى» به طور گسترده، و در تفاسیر دیگر به طور فشرده آمده است درباره این حدیث نقل کنیم، زیرا حدیثى که اساس آن خراب است و بزرگان علماى اسلام بر ساختگى و مجعول بودن آن تأکید دارند نیازى به توجیه و تفسیر ندارد.

تنها لازم مى دانیم که براى توضیح بیشتر در اینجا نکاتى را یادآور شویم:

1 ـ مبارزه پیگیر و آشتى ناپذیر و بى وقفه پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله) با بت و بت پرستى از آغاز دعوت تا پایان عمر، چیزى نیست که بر کسى از دوست و دشمن مخفى باشد، و مهمترین مطلبى که هرگز انعطاف و مصالحه و سازشى در مقابل آن نداشت همین مطلب بود، با اینحال چگونه ممکن است بتهاى مشرکان را با چنین الفاظى بستاید و از آنها به نیکى یاد کند؟

تعلیمات اسلام مى گوید تنها گناهى که هرگز بخشوده نخواهد شد شرک و بت پرستى است، لذا کوبیدن کانونهاى بت پرستى را به هر قیمت که باشد واجب مى شمرد، و سراسر قرآن شاهد و گواه این مطلب است، این خود قرینه روشنى بر مجعول بودن حدیث غرانیق است که در آن از بتها و بت پرستى مدح و ستایش شده!

2 ـ از این گذشته افسانه پردازان غرانیق به این موضوع توجه نکرده اند که یک مرور ساده بر آیات سوره نجم این خرافه را باطل مى کند، و نشان مى دهد که هیچگونه انسجامى در میان مدح و ستایش بتها و جمله «تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلى، واَنَّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجى» و آیات قبل و بعد از آن نیست، چرا که در آغاز همین سوره با صراحت آمده است که پیامبر (صلى الله علیه وآله) هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گوید و هرچه در زمینه عقائد و قوانین اسلامى مى گوید وحى الهى است (وَما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى اِنْ هُوَ اِلاّ وَحىٌ یُوحى) (نجم 3 و4).

و تصریح مى کند که پیامبر (صلى الله علیه وآله) هرگز از راه حق منحرف نمى شود و مقصد خود را گم نمى کند. (ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى) (نجم 2).

چه گمراهى و انحرافى از این بالاتر که در لابلاى آیات توحید سخن از شرک و ستایش بتها به میان آید؟ و چه نطق و بیانى از روى هوى و هوس از این بدتر که به کلام خدا سخن شیطانى «تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلى» بیفزاید؟!

جالب اینکه آیات بعد از آیات مورد بحث نیز با صراحت مذمت بتها و بت پرستان را مى کند و مى گوید: «اینها (لات و عزى و مناة) فقط نامهائى است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشته اید (و اسمهائى است بى مسمى) هرگز خداوند دلیل و حجتى بر آنها نازل نکرده، و پیروان این بتها فقط از گمانهاى بى اساس و هواى نفس خود پیروى مى کنند» اِنْ هِىَ اِلاّ اَسْماءٌ سَمَّیْتُموها اَنْتُمْ وَ آبائُکُم ما اَنْزَلَ اللّهُ بِها مِنْ سُلْطان اِنْ یَتَّبِعُونَ اِلاّ الظَّنَّ وَ ما تَهوَى الاَنْفُسُ (نجم 23).

کدام عقل باور مى کند که شخص فرزانه و باهوشى در مقام نبوت و ابلاغ وحى در جمله قبل مدح بتها کند و در دو جمله بعد از آن اینچنین بتها را شدیداً مذمت نماید؟! این تناقض گوئى آشکار را در دو جمله پى در پى چگونه مى توان توجیه کرد؟

اینجاست که باید اعتراف کرد انسجام آیات قرآنى با یکدیگر آنچنان است که هرگونه ناخالصى را که از سوى معاندان و مغرضان بر آن افزوده شود بیرون مى ریزد، و به خوبى نشان مى دهد وصله اى است ناهمرنگ، و زائده اى است نامربوط، این سرنوشتى است که حدیث غرانیق در لابلاى آیات سوره نجم به آن گرفتار شده است.

در اینجا یک سؤال باقى مى ماند و آن اینکه چرا مطلبى تا این حد بى پایه و بى اساس این چنین شهرت یافته است؟

پاسخ این سؤال نیز چندان پیچیده نیست، زیرا شهرت این حدیث تا حد زیادى مدیون تلاشهاى دشمنان و بیماردلان است که فکر مى کنند دستاویز خوبى براى خدشه دار ساختن مقام عصمت پیغمبر اسلام و اصالت قرآن پیدا کرده اند، بنابراین دلیل شهرتش در میان دشمنان به خوبى معلوم است، و اما شهرت آن در میان مورخان اسلامى به گفته بعضى از دانشمندان اسلامى ناشى از این است که جمعى از مورخان همیشه به دنبال حوادث و مطالب تازه و هیجان انگیز و استثنائى مى روند، هر چند اصالت تاریخى آن زیر سؤال باشد، تا کتابهاى خود را جالبتر و جنجالى تر کنند، و از آنجا که داستانى مثل افسانه غرانیق در زندگانى پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله)بى سابقه است، لذا بدون توجه به سستى اسناد آن و بى پایه بودن محتوایش آن را در کتاب تاریخى و گاه روائى آورده اند، گروهى نیز آن را به خاطر نقد و بررسى مورد توجه قرار داده اند.

 


1 ـ براى اطّلاع بیشتر از طرق این روایات نزد اهل سنّت مى توانید به کتاب الدرّالمنثور جلد 4 صفحه 366 تا 368 ذیل آیه 52 حج مراجعه نمائید.

2 ـ تفسیر مراغى، جلد 17 ص 130 ذیل آیات فوق.

3 ـ باید توجه داشت موطّأ مالک جزء صحاح ستّه نیست و بجاى آن سنن ابن ماجه است.

4 ـ تفسیر جواهر، جلد 6 صفحه 46.

5 ـ تفسیر فخر رازى، جلد 23، صفحه 50.

 
180 ـ افسانه آیات شیطانى یا افسانه «غرانیق» چیست؟نتیجه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma