29 ـ (بدا) چیست؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
180 پرسش و پاسخ
28 ـ علم خداوند به حوادث آینده چگونه تصور مى شود؟30 ـ آیا توسل به اولیاء با توحید سازگار است؟

در آیه 39 سوره رعد مى خوانیم «یمحو الله مایشاء و یثبت و عنده امّ الکتاب» خداوند هرچه را بخواهد «محو» و هرچه را بخواهد «اثبات» مى کند و «ام الکتاب» نزد او است.

در ذیل این آیه شریفه این سؤال مطرح مى شود که منظور از «بدا» در مورد خداوند متعال چیست؟

یکى از بحثهاى جنجالى که در میان شیعه و اهل تسنن به وجود آمده بحث در مسأله «بدا» است.

فخر رازى در تفسیر خود در ذیل آیه مورد بحث مى گوید: «شیعه معتقدند که «بدا» بر خدا جایز است و حقیقت بدا نزد آنها این است که شخص چیزى را معتقد باشد و سپس ظاهر شود که واقع بر خلاف اعتقاد او است و براى اثبات این مطلب به آیه یمحو الله ما یشاء و یثبت تمسک جسته اند. سپس فخررازى اضافه مى کند این عقیده باطل است زیرا علم خدا از لوازم ذات او است، و آنچه چنین است تغییر و تبدل در آن محال است».

متأسفانه عدم آگاهى از عقیده شیعه در زمینه مسأله بداء، سبب شده است که بسیارى از برادران اهل تسنن اینگونه نسبت هاى ناروا را به شیعه بدهند، توضیح اینکه:

«بداء» در لغت به معنى آشکار شدن و وضوح کامل است، و به معنى پشیمانى نیز آمده، زیرا شخصى که پشیمان مى شود حتماً مطلب تازه اى براى او پیدا مى شود.

بدون شک «بداء» به این معنى در مورد خداوند معنى ندارد و هیچ آدم عاقل و دانائى ممکن نیست احتمال بدهد که مطلبى بر خدا پوشیده باشد، و سپس با گذشت زمان بر او آشکار گردد، اصولا این سخن کفر صریح و زننده اى است، و لازمه آن نسبت دادن جهل و نادانى به ذات پاک خداوند است، و ذات او را محل تغییر و حوادث دانستن، حاشا که شیعه امامیه چنین احتمالى را درباره ذات مقدس خدا بدهند.

آنچه شیعه از معنى «بداء» اعتقاد دارد و روى آن اصرار و پافشارى مى کند و طبق آنچه در روایات اهل بیت (علیهم السلام) آمده ما عرف الله حق معرفته من لم یعرفه بالبداء: «آن کس که خدا را با «بداء» نشناسد او را درست نشناخته است» این است که:

بسیار مى شود که ما طبق ظواهر علل و اسباب، احساس مى کنیم که حادثه اى به وقوع خواهد پیوست و یا وقوع چنین حادثه اى به یکى از پیامبران خبر داده شده، در حالى که بعداً مى بینیم آن حادثه واقع نشد، در این هنگام مى گوئیم «بداء» حاصل شد، یعنى آنچه را به حسب ظاهر، ما واقع شدنى مى دیدیم و تحقق آن را قطعى مى پنداشتیم خلاف آن ظاهر شد.

ریشه و علت اصلى این معنى این است که گاهى آگاهى ما فقط از علل ناقصه است، و شرائط و موانع را نمى بینیم و برطبق آن قضاوت مى کنیم، و بعد که به فقدان شرط، یا وجود مانع برخورد کردیم و خلاف آنچه پیش بینى مى کردیم تحقق یافت متوجه این مسائل مى شویم.

همچنین گاه پیامبر یا امام از «لوح محو و اثبات» آگاهى مى یابد که طبعاً قابل تغییر و دگرگونى است، و گاهى با برخورد به موانع و فقدان شرائط تحقق نمى پذیرد.

براى روشن شدن این حقیقت باید مقایسه اى بین «نسخ» و «بداء» به عمل آید: مى دانیم که نسخ احکام از نظر همه مسلمانان جایز است، یعنى ممکن است حکمى در شریعت نازل شود و مردم نیز چنان تصور کنند که این حکم همیشگى و ابدى است، اما پس از مدتى نسخ آن حکم به وسیله شخص پیامبر (صلى الله علیه وآله) اعلام گردد، و حکم دیگرى جاى آن را بگیرد (همانگونه که در داستان تغییر قبله، در تفسیر وفقه و تاریخ خوانده ایم).

این در حقیقت یکنوع «بداء» است، ولى معمولا در امور تشریعى و قوانین و احکام نام «نسخ» بر آن مى گذارند، و نظیر آن را در امور تکوینى «بداء» مى نامند.

به همین جهت گاهى گفته مى شود «نسخ در احکام یکنوع بدا است، و بداء در امور تکوینى یکنوع نسخ است».

آیا هیچکس مى تواند چنین امر منطقى را انکار کند؟ جز کسى که فرق میان علت تامه و علل ناقصه نمى گذارد و یا اینکه تحت تأثیر تبلیغات شوم ضد شیعه اهل بیت(علیهم السلام) قرار گرفته و تعصباتش به او اجازه بررسى عقائد شیعه را در کتابهاى خود شیعه نمى دهد، عجب اینکه فخر رازى با اینکه مسأله «بدا» را در مورد شیعه در ذیل آیه یمحو الله ما یشاء و یثبت آورده است، هیچ توجه نکرده که بداء چیزى جز همین «محو و اثبات» نیست، و با تعصب مخصوصش سخت به شیعه تاخته است که چرا آنها قائل به «بدا» هستند.

اجازه بدهید از نمونه هائى که همه آن را پذیرفته اند یاد کنیم:

1 ـ در داستان «یونس» مى خوانیم که نافرمانى قومش سبب شد که مجازات الهى به سراغ آنها بیاید و این پیامبر بزرگ هم که آنها را قابل هدایت نمى دید و مستحق عذاب مى دانست آنان را ترک گفت، اما ناگهان (بدا واقع شد) یکى از دانشمندان قوم که آثار عذاب را مشاهده کرد، آنان را جمع نمود و به توبه دعوت کرد، همگى پذیرفتند و مجازاتى که نشانه هایش ظاهر شده بود برطرف شد (فلو لاکانت قریة آمنت فنفعها ایمانها الا قوم یونس لما آمنوا کشفنا عنهم عذاب الخزى فى الحیوة الدنیا و متعناهم الى حین) (یونس آیه 98).

2 ـ در تواریخ اسلامى نیز آمده که حضرت مسیح (علیه السلام) درباره عروسى خبر داد که او در همان شب زفاف مى میرد، ولى عروس بر خلاف پیش بینى مسیح (علیه السلام) سالم ماند!، هنگامى که از وى جریان را پرسیدند فرمود: آیا صدقه اى در این راه داده اید؟ گفتند: آرى، فرمود، صدقه بلاهاى مبرم را دفع مى کند!(1)

در حقیقت روح پاک مسیح (علیه السلام) بر اثر ارتباط بالوح محو و اثبات، از حدوث چنین واقعه اى خبر داد، در حالى که این حادثه مشروط بود (مشروط به اینکه مانعى همچون «صدقه» بر سر راه آن حاصل نشود) وچون به مانع برخورد کرد نتیجه چیز دیگر شد.

3 ـ در داستان ابراهیم، قهرمان بت شکن در قرآن مى خوانیم که او مأمور به ذبح اسماعیل شد و به دنبال این مأموریت، فرزندش را به قربانگاه برد، اما هنگامى که آمادگى خود را نشان داد «بداء» روى داد و آشکار شد که این امر یک امر امتحانى بوده است، تا میزان اطاعت و تسلیم این پیامبر بزرگ و فرزندش آزموده شود.

4 ـ در سر گذشت موسى (علیه السلام) نیز مى خوانیم که او نخست مأمور شده بود که سى روز قوم خود را ترک گوید و به وعده گاه الهى براى دریافت احکام تورات برود، ولى بعداً این مدت به مقدار ده روز (براى آزمایش بنى اسرائیل) تمدید شد.

در اینجا این سؤال پیش مى آید که فائده این بداءها چیست؟

پاسخ این سؤال با توجه به آنچه در بالا ذکر شد، ظاهراً پیچیده نیست، چرا که گاهى مسائل مهمى همانند آزمایش یک شخص یا یک قوم و ملت، ویا تأثیر توبه و بازگشت به سوى خدا (همانگونه که در داستان یونس آمده) و یا تأثیر صدقه و کمک به نیازمندان و انجام کارهاى نیک در برطرف ساختن حوادث دردناک، و مانند اینها، ایجاب مى کند که صحنه حوادث آینده قبلا طورى تنظیم شود، سپس با دگرگونى شرائط طور دیگر، تا مردم بدانند، سرنوشتشان در دست خودشان است، و با تغییر مسیر و روش قادرند سرنوشت خود را تغییر دهند و این بزرگترین فایده بداء است (دقت کنید).

و اگر مى خوانیم کسى که خدا را به بداء نشناخته است معرفت کامل او را ندارد، اشاره به همین حقایق است.

لذا در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: ما بعث الله عزوجل نبیاً حتى یأخذ علیه ثلاث خصال الاقرار بالعبودیة، و خلع الانداد، و ان الله یقدم ما یشاء و یؤخر ما یشاء: «خداوند هیچ پیامبرى را نفرستاد مگر اینکه این سه پیمان را از آنها گرفت: اقرار به بندگى پروردگار، و نفى هرگونه شرک، و اینکه خداوند هرچه را بخواهد مقدم مى دارد وهرچه را بخواهد تأخیر مى اندازد».(2)

در حقیقت اولین پیمان، مربوط به اطاعت و تسلیم در برابر خدا است و دومین پیمان مربوط به مبارزه با شرک. و سومین پیمان مربوط به مسأله بداء است که نتیجه اش آن است که سرنوشت انسان به دست خود او است که با تغییر دادن شرائط مى تواند خود را مشمول لطف یا عذاب خداوند قرار دهد.

آخرین سخن اینکه روى جهات فوق دانشمندان شیعه گفته اند هنگامى که «بداء» به خداوند نسبت داده مى شود به معنى «ابداء» است یعنى آشکار ساختن چیزى که قبلا ظاهر نبود و پیش بینى نمى شد.

واما نسبت دادن این مطلب به شیعه که آنها معتقدند خدا گاهى از کار خود پشیمان مى گردد یا از چیزى باخبر مى شود که قبلا نمى دانست این از بزرگترین جنایات و نابخشودنى ترین تهمت ها است.

لذا از امامان نقل شده است که فرمودند: من زعم ان الله عزوجل یبدو له فى شىء لم یعلمه امس فابرئوا منه: «کسى که گمان کند براى خدا چیزى امروز آشکار مى شود که دیروز نمى دانست از او تنفر و بیزارى بجوئید».(3)(4)


1 ـ بحار الانوار ـ چاپ قدیم جلد 2 صفحه 131 ـ از امالى صدوق.

2 ـ اصول کافى جلد 1 صفحه 114 ـ سفینة البحار جلد اول صفحه 61.

3 ـ سفینة البحار جلد اول صفحه 61.

4 ـ تفسیر نمونه 10/245

28 ـ علم خداوند به حوادث آینده چگونه تصور مى شود؟30 ـ آیا توسل به اولیاء با توحید سازگار است؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma