25 ـ هدایت و ضلالت از سوى خدا به چه معنا است؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
180 پرسش و پاسخ
24 ـ پیمان عالم ذرّ چیست؟26 ـ تسبیح عمومى موجودات جهان به چه معناست؟

هدایت در لغت به معنى دلالت و راهنمائى توأم با لطف و دقت است(1) و آن را به دو شعبه تقسیم کرده اند: «ارائه طریق» و «ایصال به مطلوب» و به تعبیر دیگر «هدایت تشریعى» و «هدایت تکوینى»(2).

توضیح اینکه: گاه انسان راه را به کسى که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنایت نشان مى دهد، اما پیمودن راه و رسیدن به مقصود بر عهده خود او است.

ولى گاه دست طالبان را مى گیرد و علاوه بر ارائه طریق او را به مقصد مى رساند.

به تعبیر دیگر در مرحله اول تنها به بیان قانون پرداخته، شرائط پیمودن راه و رسیدن به مقصد را بیان مى کند، ولى در مرحله دوم علاوه بر این، وسائل سفر را فراهم مى سازد، موانع را برطرف، و مشکلات را حل، و مسافران این راه را تا مقصد همراهى و حمایت و حفاظت مى کند.

البته نقطه مقابل آن «اضلال» است.

یک نگاه اجمالى به آیات قرآن به خوبى روشن مى سازد که قرآن هدایت و ضلالت را فعل خدا مى شمرد، و هر دو را به او نسبت مى دهد، و اگر بخواهیم همه آیاتى را که در این زمینه سخن مى گویند بشمریم سخن به درازا مى کشد همین قدر کافى است که در آیه 213 سوره بقره مى خوانیم والله یهدى من یشآء الى صراط مستقیم: «خداوند هر کس را بخواهد به راه راست هدایت مى کند».

و در آیه 93 سوره نحل آمده است: ولکن یضل من یشآء و یهدى من یشاء: «ولى او هرکس را بخواهد هدایت مى کند و هر کس را بخواهد گمراه».

شبیه این تعبیر در مورد هدایت و ضلالت و یا یکى از این دو در آیات زیادى از قرآن مجید به چشم مى خورد.(3)

از این بالاتر در بعضى از آیات صریحاً هدایت را از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)نفى کرده، به خدا نسبت مى دهد، چنانکه در آیه 56 سوره قصص مى خوانیم: انک لاتهدى من احببت ولکن الله یهدى من یشآء: «توهرکس را دوست دارى هدایت نمى کنى، ولى خدا هرکس را بخواهد هدایت مى کند»!

و در آیه 272 بقره مى خوانیم: لیس علیک هداهم ولکن الله یهدى من یشاء: «هدایت آنها بر تو نیست، ولى خدا هرکس را بخواهد هدایت مى کند».

مطالعه سطحى این آیات و عدم درک معنى عمیق آنها سبب شده است که گروهى در تفسیر آنها به «ضلالت» بیفتند، و از طریق «هدایت» منحرف شوند، و زیر آوارهاى مکتب «جبر» مدفون گردند، حتى بعضى از مفسران معروف از این آفت مصون نمانده، و در این پرتگاه هولناک سقوط کرده اند، تا آنجا که هدایت وضلالت را در تمام مراحل، جبرى دانسته، و عجب اینکه چون تضاد این عقیده با مسأله عدالت و حکمت خداوند روشن بوده ترجیح داده اند که اصل عدالت را منکر شوند، تا اینکه خطاى خود را اصلاح کنند، اصولا اگر ما قائل به اصل جبر باشیم مفهومى براى تکلیف و مسئولیت و ارسال رسولان و انزال کتب آسمانى باقى نخواهد ماند.

امّا آنها که طرفدار مکتب اختیارند و معتقدند هیچ عقل سلیمى نمى تواند این سخن را پذیرا شود که خدا گروهى را مجبور به پیمودن طریق ضلالت کند و بعد آنها را به خاطر این کار اجبارى کیفر دهد، و یا گروهى را به اجبار هدایت کند و بعد بى جهت به آنها جزا و پاداش ارزانى دارد، و امتیازى براى آنها به خاطر کارى که خودشان انجام نداده اند بر دیگران قائل شود، آنها طرق دیگرى براى تفسیر این آیات انتخاب کرده اند دقیق ترین تفسیرى که با همه آیات هدایت و ضلالت سازگار است و همه آنها را به خوبى تفسیر مى کند بى آنکه کمترین خلاف ظاهرى در آن باشد این است که بگوئیم:

هدایت تشریعى به معنى ارائه طریق جنبه عمومى و همگانى دارد وهیچ قید و شرطى در آن نیست، چنانکه در آیه 3 سوره دهر آمده انا هدیناه السبیل اما شاکراً واما کفورا: «ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکر گزارى کند یا کفران» و در آیه 51 آل عمران مى خوانیم: وانک لتهدى الى صراط مستقیم: «تو همه انسان ها را به صراط مستقیم دعوت مى کنى»، بدیهى است دعوت پیامبر مظهر دعوت خدا است چرا که هرچه او دارد از خدا دارد.

و درباره جمعى از منحرفان و مشرکان در آیه 23 سوره نجم آمده است ولقد جاءهم من ربهم الهدى «هدایت الهى از سوى پروردگار به سراغ آنها آمد».

اما هدایت تکوینى به معنى ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پیچ و خم هاى راه، و حفظ و حمایت از آنها تا رساندن به ساحل نجات که موضوع بحث بسیارى دیگر از آیات قرآن است هرگز بى قید و شرط نمى باشد، این هدایت مخصوص گروهى است که اوصاف آنها در قرآن بیان شده، واضلال که نقطه مقابل آن است نیز مخصوص گروهى است که اوصاف آنان نیز بیان گشته.

گرچه بعضى از آیات مطلق است ولى بسیارى دیگر از آیات قید و شرط آن را دقیقاً بیان کرده، وهنگامى که این آیات «مطلق» و «مقید» را کنارهم مى چینیم مطلب کاملا روشن مى شود و هیچ ابهام و تردیدى در معنى آیات باقى نمى ماند، و نه تنها با مسأله اختیار و آزادى اراده انسان مخالف نیست، بلکه دقیقاً آن را تأکید مى کند.

اکنون به توضیح زیر توجه نمائید:

قرآن مجید در یک جا مى گوید: یضل به کثیراً ویهدى به کثیراً و ما یضل به الا الفاسقین: «به وسیله آن ضرب المثل، گروهى را گمراه و گروهى را هدایت مى کند، اما جز فاسقان را گمراه نمى سازد» (بقره 26).

در اینجا سرچشمه ضلالت، فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهى شمرده شده.

در جاى دیگر مى گوید: والله لایهدى القوم الظالمین: «خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى کند» (بقره 258).

در اینجا تکیه روى مسأله ظلم شده و آن را زمینه ساز ضلالت معرفى کرده است در جاى دیگر مى خوانیم: والله لایهدى القوم الکافرین: «خداوند قوم کافر را هدایت نمى کند» (بقره ـ 264).

در اینجا کفر به عنوان زمینه ساز گمراهى ذکر شده.

باز در آیه دیگر مى خوانیم: ان الله لایهدى من هو کاذب کفار: «خداوند هدایت نمى کند کسى را که دروغگو و کفران کننده است» (زمر ـ 3)».

در اینجا نیز دروغگوئى و کفران را مقدمه ضلالت شمرده است.

و در جاى دیگر آمده: ان الله لایهدى من هو مسرف کذاب: «خداوند هدایت نمى کند کسى را که اسراف کار و بسیار دروغگو است (غافر ـ 28).

یعنى اسراف و دروغگوئى عامل گمراهى است.

البته آنچه در اینجا آوردیم قسمتى از آیات قرآن در این زمینه است، بعضى از این آیات با همین مفاهیم کراراً در سوره هاى مختلف آمده.

نتیجه اینکه قرآن ضلالت الهى را مخصوص کسانى مى شمرد که داراى این اوصافند: «کفر»، «ظلم»، «فسق»، «دروغ»، «اسراف» و «کفران».

آیا کسانى که داراى این اوصافند شایسته ضلالت و گمراهى نیستند؟!

و به تعبیر دیگر کسى که مرتکب این امور مى شود آیا ظلمت و حجاب قلب او را فرا نمى گیرد؟!

باز به عبارت روشن تر این اعمال و صفات آثارى دارد که خواه ناخواه دامن انسان را مى گیرد، پرده بر چشم و گوش و عقل او مى افکند، و او را به ضلالت مى کشاند، و از آنجا که خاصیت همه اشیاء و تأثیر همه اسباب به فرمان خداوند است، مى توان اضلال را در تمام این موارد به خدا نسبت داد، اما این نسبت عین اختیار بندگان و آزادى اراده آنها است.

این در زمینه مسأله ضلالت، و اما در مورد «هدایت» نیز شرائط و اوصافى در قرآن بیان شده که نشان مى دهد آن هم بدون علت، و بر خلاف حکمت الهى نیست.

قسمتى از اوصافى که استحقاق هدایت مى آورد و لطف الهى را جلب، در آیات زیر آمده.

در یک جا مى خوانیم: یهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و یهدیهم الى صراط مستقیم:

«خداوند به وسیله قرآن کسانى را که از رضا و خشنودى او پیروى مى کنند به راههاى سلامت، هدایت مى کند، و از تاریکى ها به فرمانش به سوى روشنائى مى برد، و آنها را به راه راست رهبرى مى نماید» (مائده 16).

در اینجا پیروى فرمان خدا، و جلب خشنودى او، زمینه ساز هدایت الهى شمرده شده است.

در جاى دیگر مى خوانیم: ان الله یضل من یشآء ویهدى الله من اناب: «خداوند هر کس را بخواهد گمراه مى سازد، وهرکس را که بازگشت به سوى او کند هدایت مى نماید» (رعد 27).

در اینجا نیز «توبه و انابه» عامل استحقاق هدایت شمرده شده است.

در آیه دیگر مى فرماید: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا: «کسانى که در راه ما جهاد کنند آنان را به راههاى خود هدایت مى کنیم» (عنکبوت69).

در اینجا «جهاد» آنهم «جهاد مخلصانه و در راه خدا» به عنوان شرط اصلى هدایت ذکر شده است.

و بالاخره در آیه دیگر مى خوانیم: والذین اهتدوا زادهم هدى: «کسانى که گام هاى نخستین هدایت را برداشته اند خداوند بر هدایتشان مى افزاید» (سوره محمد (صلى الله علیه وآله) 17).

در اینجا پیمودن مقدارى از راه هدایت به عنوان شرطى براى ادامه این راه به لطف خداوند ذکر شده.

نتیجه اینکه تا از سوى بندگان توبه و انابه اى نباشد، تاپیرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششى صورت نگیرد، و تا گامهاى نخستین را در مسیر حق برندارند. لطف الهى شامل حال آنان نمى شود، دست آنان را نمى گیرد و ایصال به مطلوب نمى کند.

آیا شمول هدایت نسبت به کسانى که داراى این اوصافند بى حساب است و یا دلیل بر جبرى بودن هدایت محسوب مى شود.

ملاحظه مى کنید آیات قرآن در این زمینه بسیار روشن و گویا است، منتهى کسانى که نتوانسته یا نخواسته اند جمع بندى صحیحى از آیات هدایت و ضلالت کنند گرفتار چنان اشتباه خطرناکى شده اند، و «چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند» باید گفت زمینه این «ضلالت» را نیز خودشان فراهم ساخته اند!

به هر حال مشیت الهى که در آیات هدایت و ضلالت روى آن تکیه شده، هرگز به معنى مشیت بى دلیل و خالى از حکمت نیست، بلکه در هر مورد شرائط خاصى دارد که آن را هماهنگ با حکیم بودن او مى کند.(4)


1 ـ مفردات ماده «هدى».

2 ـ دقت فرمائید که هدایت تکوینى در اینجا به معنى وسیعى گرفته شده که هر گونه هدایتى را جز از طریق بیان قوانین و ارائه طریق شامل مى شود.

3 ـ به عنوان نمونه آیات: فاطر 8 ـ زمر 23 ـ مدثر 31 ـ بقره 272 ـ انعام 88 ـ یونس 25 رعد 27 ـ ابراهیم 4 ـ را مى توان نام برد.

4 ـ تفسیر نمونه 19/461

24 ـ پیمان عالم ذرّ چیست؟26 ـ تسبیح عمومى موجودات جهان به چه معناست؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma