51 ـ آیا عصمت انبیاء جنبه جبرى دارد؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
180 پرسش و پاسخ
50 ـ آیا معراج با علوم روز سازگار است؟52 ـ فرق معجزه و کارهاى خارق عادت ساحران و مرتاضان چیست؟

بسیارى از افراد هنگامى که بحث عصمت انبیاء را مطالعه مى کنند، فوراً از خود سؤال مى نمایند که مقام عصمت یک موهبت الهى است که الزاماً به پیامبران و امامان داده شده، و هرکس مشمول این «موهبت» گردد در برابر گناه و خطا بیمه شده است، بنابراین معصوم بودن آنها فضیلت و افتخارى محسوب نخواهد شد، هر کس مشمول چنین موهبتى گردد از تمام گناهان و خطاها فاصله خواهد گرفت، و این یک الزام الهى است.

بنابراین با وجود مقام عصمت، انجام گناه و خطا محال است، و واضح است که ترک محال فضیلتى محسوب نمى شود، مثلا اگر ما به انسانهائى که درصد سال بعد مى آیند یا درصد سال قبل مى زیسته اند ظلم و ستم نمى کنیم افتخارى براى ما نیست، چون انجام چنین امرى براى ما محال است!

 گرچه این اشکال متوجه اصل مسأله عصمت انبیاء نیست، بلکه فضیلت بودن آن را زیر سؤال مى برد، با این حال توجه به چند نکته مى تواند جواب این سؤال را روشن سازد.

1 ـ کسانى که این اشکال را مطرح مى کنند توجه به ریشه هاى عصمت انبیاء ندارند، آنها چنین مى پندارند که مقام عصمت مثلاً مانند مصونیت در برابر بعضى از بیماریها است که از طریق تزریق بعضى از واکسنها انجام مى شود، و هرکس چنان تزریقى در مورد او انجام شود مبتلا به آن بیمارى نمى گردد چه بخواهد و چه نخواهد.

ولى مصونیت معصومین در برابر گناه از مقام معرفت و علم و تقواى آنها سرچشمه مى گیرد، درست همانند پرهیز از پاره اى از گناهان براى فرد فرد ما که به خاطر علم و آگاهى و ایمان و معرفت آن را ترک مى کنیم، مثلا هرگز با بدن لخت و عور قدم در کوچه و خیابان نمى گذاریم، همچنین کسى که اطلاع کافى درباره آثار مخرب مواد مخدر دارد و به خوبى مى داند آلوده شدن به آن سبب قطعى براى مرگ تدریجى است هرگز به سراغ آن نمى رود، مسلماً این ترک مواد مخدر براى او یک فضیلت است که از علم و آگاهى او سرچشمه مى گیرد، و با داشتن این علم هر چند آن را ترک مى کند ولى اجبارى در کار نیست و توانائى استعمال مواد مخدر را دارد.

به همین دلیل ما سعى مى کنیم از طریق تعلیم و تربیت سطح معرفت و آگاهى و تقوا را در افراد بالا ببریم، تا آنها را حداقل در برابر گناهان بزرگ، و اعمال زشت و زننده بیمه نمائیم.

آیا اگر افرادى به خاطر این تعلیم و تربیت پاره اى از این اعمال را ترک کنند افتخار و فضیلت نیست؟!

به تعبیر دیگر ترک گناه براى پیامبران، محال عادى است، نه محال عقلى، و مى دانیم محال عادى با اختیارى بودن سازگار است، فى المثل محال عادى است که شخص عالم و مؤمنى شراب با خود به مسجد ببرد و در صف جماعت بنوشد، ولى مسلماً این یک محال عقلى نیست بلکه محال عادى است.

کوتاه سخن اینکه: سطح بالاى معرفت و ایمان انبیاء که خود یک افتخار و فضیلت است سبب افتخار و فضیلت دیگرى که مقام عصمت است مى گردد (دقت کنید).

و اگر گفته شود آنها این ایمان و معرفت را از کجا آورده اند مى گوئیم این از امدادات الهى است، ولى با این قید که امدادهاى الهى بى حساب نیست و لیاقتهائى در اینها وجود داشته است، همانگونه که قرآن درباره ابراهیم خلیل مى فرماید: او تا از عهده امتحانات مهم الهى برنیامد به مقام پیشوائى خلق نرسید «وَ اِذِ ابْتَلى اِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمات فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّى جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً» (بقره 124).

یعنى ابراهیم پس از پیمودن این مراحل با اراده و اختیار خود لایق آن موهبت عظیم الهى شد.

در مورد یوسف نیز مى فرماید: «هنگامى که به مرحله بلوغ و قوت و تکامل جسم و جان رسید (و آمادگى براى پذیرش وحى پیدا کرد) ما حکم و علم به او دادیم، و این گونه نیکوکاران را پاداش مى دهیم» (وَ لَمّا بَلَغَ اَشُدَّهُ اتَیْْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کذلِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ). (یوسف 22).

جمله «کَذلِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنینَ» شاهد خوبى براى مقصود ما است زیرا مى گوید: اعمال صالح و شایسته یوسف، او را آماده براى آن موهبت بزرگ الهى کرد، درباره موسى نیز تعبیراتى دیده مى شود که این واقعیت را روشن مى سازد، مى فرماید: «ما تو را بارها امتحان کردیم، و سالها در میان مردم مدین توقف کردى (وبعد از آمادگى لازم و بیرون آمدن از کوره امتحانات با سرافرازى و پیروزى) داراى قدر و مقامى شدى وَفَتَنّاکَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِیْنَ فى اَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَر یا مُوْسى (طه 40).(1)

معلوم است که در وجود این بزرگان، لیاقتها و استعدادهائى بوده، ولى شکوفا ساختن آنها هرگز جنبه اجبارى نداشته، بلکه با اختیار و اراده خودشان این راه را پیموده اند، و بسیارند کسانى که لیاقتهائى دارند و هرگز آن را شکوفا نمى سازند و از آن استفاده نمى کنند، این از یک طرف.

از سوى دیگر اگر پیامبران مشمول چنین مواهبى شده اند به موازاتش مسئولیتهاى سنگینى بر دوش آنان گذارده شده، یا به تعبیر دیگر خداوند به همان مقدار که مسئولیت به کسى مى دهد توان و نیرو به او مى بخشد، و سپس در انجام مسئولیت او را امتحان مى کند.

2 ـ پاسخ دیگرى که مى توان به این سوال داد این است که به فرض که انبیاء با یک امداد الزام آور الهى از انجام هرگونه گناه و خطا مصون شده باشند تا اطمینان خلایق را جلب کنند و چراغى براى هدایت آنها گردند، ولى در عین حال راه انجام «ترک اولى» یعنى کارى که گناه نیست اما لایق شأن آنها نیز نمى باشد به روى آنها باز است.

افتخار آنها در این است که حتى ترک اولى نمى کنند، و این یک امر اختیارى براى آنهاست، و اگر به ندرت ترک اولى از بعضى از انبیاء سرزده به همان نسبت مورد خطاب و عتاب شدید الهى، و گاه گرفتار پاره اى از محرومیتها شده اند، چه فضیلتى از این برتر و بالاتر که آنها به خاطر اطاعت فرمان حق حتى به سراغ ترک اولى نروند.

بنابراین افتخار انبیاء در این است که به مقدار این مواهب مسئولیت مى پذیرند، و حتى به سراغ ترک اولى نمى روند. و اگر در موارد استثنائى ترک اولائى از آنها سرزده به زودى جبران کرده اند.(2)


1 ـ جمله «ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَر یا مُوْسى» گاه به معنى لیاقت براى پذیرش وحى تفسیر شده، و گاه به معنى زمانى که براى گرفتن فرمان رسالت مقدر شده بود.

2 ـ تفسیر پیام قرآن 7/193

50 ـ آیا معراج با علوم روز سازگار است؟52 ـ فرق معجزه و کارهاى خارق عادت ساحران و مرتاضان چیست؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma