167 ـ آیا ابوطالب مسلمان بود؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
180 پرسش و پاسخ
166 ـ داستان فدک چیست؟168 ـ معیار در گناهان کبیره چیست؟

تمام علماى شیعه و بعضى از بزرگان اهل تسنن مانند ابن ابى الحدید شارح نهج البلاغه و قسطلانى در ارشاد السارى وزینى دحلان در حاشیه سیره حلبى ابوطالب را از مؤمنان اسلام میدانند، در منابع اصیل اسلام نیز شواهد فراوانى براى این موضوع مى یابیم که با بررسى آنها در تعجب و حیرت عمیق فرو میرویم که چرا «ابوطالب» از طرف جمعى اینچنین مورد بى مهرى و اتهام قرار گرفته است؟!

کسى که با تمام وجود از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) دفاع مى کرد، و بارها خود و فرزند خویش را در مواقع خطر همچون سپر در برابر وجود پیامبر اسلام قرار داد چگونه ممکن است مورد چنین اتهامى واقع شود؟!

این جا است که محققّان باریک بین چنین حدس زده اند که موج مخالفت بر ضد ابوطالب یک موج سیاسى است که از مخالفت «شجره خبیثه بنى امیه» با موقعیت على(علیه السلام) سرچشمه گرفته است.

زیرا: این تنها ابوطالب نیست که بخاطر نزدیکیش با على(علیه السلام) اینچنین مورد تهاجم قرار گرفته، بلکه مى بینیم هرکس در تاریخ اسلام بنحوى از انحاء، ارتباط نزدیک با امیرمومنان على (علیه السلام) داشته از این حملات ناجوانمردانه برکنار نمانده است، در حقیقت ابوطالب گناهى نداشت جز اینکه پدر على بن ابى طالب (علیه السلام)پیشواى بزرگ اسلام بود!

در اینجا فشرده اى از دلائل گوناگونى که بروشنى، گواهى بر ایمان ابوطالب میدهد فهرستوار میآوریم و شرح بیشتر را به کتابهائى که در این زمینه نوشته شده موکول مى کنیم:

1 ـ ابوطالب قبل از بعثت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بخوبى میدانست که فرزند برادرش بمقام نبوت خواهد رسید زیرا مورخان نوشته اند در سفریکه ابوطالب با کاروان قریش به شام رفت برادر زاده دوازده ساله خود محمد را نیز با خویش همراه برد، در این سفر علاوه بر کرامات گوناگونى که از او دید، همینکه کاروان با راهبى بنام «بحیرا» که سالیان درازى در صومعه مشغول عبادت بود و آگاهى از کتب عهدین داشت و کاروانهاى تجارتى در مسیر خود بزیارت او میرفتند برخورد کردند، در بین کاروانیان، محمّد(صلى الله علیه وآله) که آن روز دوازده سال بیش نداشت نظر راهب را بخود جلب کرد.

بحیرا پس از اندکى خیره شدن و نگاههاى عمیقانه و پرمعنى به او گفت این کودک به کدام یک از شما تعلق دارد؟ جمعیت به ابوطالب اشاره کردند او اظهار داشت برادر زاده من است.

«بحیرا» گفت: این طفل آینده درخشانى دارد این همان پیامبرى است که کتابهاى آسمانى از رسالت و نبوتش خبر داده اند و من تمام خصوصیات او را در کتب خوانده ام!(1)

«ابوطالب» پیش از این برخورد و برخوردهاى دیگر از قرائن دیگر نیز به نبوت پیامبر اکرم و معنویت او پى برده بود.

طبق نقل دانشمند اهل تسنن شهرستانى (صاحب ملل و نحل) و دیگران در یکى از سالها آسمان مکه برکتش را از اهلش بازداشت و خشکسالى سختى به مردم روى آورد، ابوطالب دستور داد تا برادرزاده اش محمّد را که کودکى شیرخوار بود حاضر ساختند پس از آنکه کودک را در حالى که در قنداقه اى پیچیده شده بود به او دادند در برابر کعبه ایستاد و با تضرع خاصى سه مرتبه طفل شیرخوار را بطرف بالا انداخت و هر مرتبه مى گفت: «پروردگارا! بحق این کودک باران پر برکتى بر ما نازل فرما» چیزى نگذشت که توده اى ابر از کنار افق پدیدار گشت و آسمان مکه را فرا گرفت، سیلاب آنچنان جارى شد که بیم آن میرفت مسجد الحرام ویران شود.

سپس شهرستانى مى نویسد همین جریان که دلالت بر آگاهى ابوطالب از رسالت و نبوت برادر زاده اش از آغاز کودکى دارد ایمان وى را به پیامبر میرساند و اشعار ذیل را بعدها ابوطالب به همین مناسب سروده است:

وابیض یستسقى الغمام بوجهه *** ثمال الیتامى عصمة للارامل

«او روشن چهره اى است که ابرها به خاطر او مى بارند، او پناهگاه یتیمان و حافظ بیوه زنان است»

یلوذ به الهلاک من آل هاشم *** فهم عنده فى نعمة و فواضل

«هلاک شوندگان از بنى هاشم به او پناه مى برند، و بوسیله او از نعمتها و احسانها بهره مى گیرند.»

و میزان عدل لایخیس شعیرة *** و وزان صدق وزنه غیر هائل

«او میزان عدالتى است که یک جو تخلف نمى کند، و وزن کننده درستکارى است که توزین او بیم اشتباه ندارد.»

جریان توجه قریش را در هنگام خشکسالى به ابوطالب و سوگند دادن ابوطالب خدا را بحق او علاوه بر شهرستانى بسیارى از مورخان بزرگ نقل کرده اند، علامه امینى درالغدیر آنرا از کتاب «شرح بخارى» و «المواهب اللدنیة» و «الخصائص الکبرى» و «شرح بهجة المحافل» و «سیره حلبى» و «سیره نبوى» و «طلبة الطالب» نقل کرده است(2).

2 ـ به علاوه در کتب معروف اسلامى اشعارى از ابوطالب در اختیار ما است که مجموعه آن ها در دیوانى بنام «دیوان ابوطالب» گردآوردى شده است که تعدادى از آنها را در ذیل میآوریم:

والله لن یصلوا الیک بجمعهم *** حتى اوسد فى التراب دفینا

«اى برادر زاده تا ابوطالب در میان خاک نخوابیده ولحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت»

فاصدع بامرک ما علیک غضاضة *** و ابشر بذاک وقرمنک عیونا

«بنابراین از هیچ چیز مترس و مأموریت خود را ابلاغ کن بشارت ده و چشمها را روشن ساز»!

و دعوتنى و علمت انک ناصحى *** ولقد دعوت و کنت ثم أمینا

«مرا بمکتب خود دعوت کردى و خوب میدانم که هدفت تنها پند دادن و بیدار ساختن من بوده است، تو در دعوت خود امین و درستکارى»

ولقد علمت ان دین محمد(صلى الله علیه وآله) *** من خیرادیان البریة دیناً(3)

«من هم این را دریافتم که مکتب و دین محمّد بهترین دین و مکتبها است»!

و نیز گفته است،

الم تعملوا انا وجدنا محمداً *** رسولا کموسى خط فى اول الکتب

«اى قریش آیا نمى دانید که ما محمّد را همانند موسى پیامبر و رسول خدا مى دانیم و نام و نشان او در کتب آسمانى قید گردیده است» (و ما آنرا یافته ایم).

و ان علیه فى العباد محبة *** و لاحیف فى من خصه الله فى الحب(4)

«بندگان خدا علاقه ویژه اى بوى دارند و نسبت بکسى که خدا او را بمحبت خود اختصاص داده است این علاقه بى مورد نیست».

ابن ابی الحدید پس از نقل قسمت زیادى از اشعار ابوطالب (که ابن شهر آشوب در متشابهات القرآن آنها را سه هزار بیت میداند) میگوید:

از مطالعه مجموع این اشعار براى ما هیچگونه تردیدى نخواهد ماند که ابوطالب بمکتب برادر زاده اش ایمان داشته است.

3 ـ احادیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز نقل شده که گواهى آنحضرت را به ایمان عموى فداکارش ابوطالب روشن میسازد از جمله طبق نقل نویسنده کتاب «ابوطالب مؤمن قریش»: چون ابوطالب درگذشت پیامبر(صلى الله علیه وآله) پس از تشییع جنازه او ضمن سوگوارى که در مصیبت از دست دادن عمویش میکرد، میگفت:

«واى پدرم! واى ابوطالب! چقدر از مرگ تو غمگینم؟ چگونه مصیبت تو را فراموش کنم اى کسى که در کودکى مرا پرورش دادى، و در بزرگى دعوت مرا اجابت نمودى، و من در نزد تو همچون چشم در حدقه و روح در بدن بودم»(5)

و نیز پیوسته اظهار مى داشت: «ما نالت منى قریش شیئاً اکرهه حتى مات ابوطالب»(6).

«قریش هیچگاه نتوانست مکروهى بر من وارد کند مگر زمانى که ابوطالب از جهان رفت».

4 ـ از طرفى مسلّم است که سالها قبل از مرگ ابوطالب، پیامبر(صلى الله علیه وآله)مأمور شد هیچگونه رابطه دوستانه با مشرکان نداشته باشد، با این حال اینهمه اظهار علاقه و مهر به ابوطالب نشان مى دهد که پیامبر او را معتقد بمکتب توحید میدانسته است و گرنه چگونه ممکن بود دیگران را از دوستى با مشرکان نهى کند و خود با ابوطالب تا سر حد عشق، مهر ورزد؟!

5 ـ در احادیثى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) رسیده است نیز مدارک فراوانى بر ایمان و اخلاص ابوطالب دیده مى شود که نقل آنها در اینجا بطول مى انجامد این احادیث آمیخته با استدلالات منطقى و عقلى است مانند روایتى که از امام چهارم(علیه السلام) نقل گردیده است که حضرتش پس از این که در پاسخ سؤالى اظهار میدارد ابوطالب مؤمن بود میفرماید:

یعنى راستى در شگفتم که چرا برخى مى پندارند که ابوطالب کافر بوده است! آیا نمیدانند که با این عقیده بر پیامبر (صلى الله علیه وآله) و ابوطالب طعنه میزنند؟ مگر نه این است که در چندین آیه از آیات قرآن از این موضوع منع شده است که زن بعد از اسلام آوردن در قید زوجیت کافر خود بماند و این مسلم است که فاطمه بنت اسد از پیشگامان در اسلام است و تا پایان عمر ابوطالب همسرش بود(7)

6 ـ از همه اینها گذشته اگر در هر چیز تردید کنیم در این حقیقت هیچکس نمیتواند تردید کند که ابوطالب از حامیان درجه اوّل اسلام و پیامبر (صلى الله علیه وآله) بود حمایت او از پیامبر (صلى الله علیه وآله) و اسلام بحدى بود که هرگز نمیتوان آنرا با علایق و پیوندهاى خویشاوندى و تعصبات قبیله اى تفسیر کرد.

نمونه زنده آن داستان شعب ابوطالب است همه مورخان نوشته اند هنگامى که قریش، پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانها را دریک محاصره اقتصادى و اجتماعى و سیاسى شدید قرار دادند و روابط خود را با آنها قطع کردند ابوطالب یگانه حامى و مدافع حضرت، سه سال از همه کارهاى خود دست کشید و بنى هاشم را به درّه اى که در میان کوههاى مکه قرار داشت و به شعب ابوطالب معروف بود برد و آنجا سکنى گزید. فداکارى را بجائى رسانید که اضافه برساختن برجهاى مخصوصى بخاطر جلوگیرى از حمله قریش هر شب پیامبر (صلى الله علیه وآله) را از خوابگاه خود بلند میکرد و جایگاه دیگرى براى استراحت او تهیه مى نمود و فرزند دلبندش على (علیه السلام) را بجاى او میخوابانید و هنگامى که على (علیه السلام) مى گفت پدر جان من با این وضع بالأخره کشته خواهم شد پاسخ میدهد عزیزم بردبارى را از دست مده هر زنده بسوى مرگ رهسپار است من ترا فداى فرزند عبدالله نمودم جالب توجه اینکه على(علیه السلام) در جواب پدر میگوید پدر جان این کلام من نه بخاطر این بود که از کشته شدن در راه محمّد(صلى الله علیه وآله) هراسى دارم بلکه بخاطر این بود که میخواستم بدانى چگونه در برابر تو مطیع و آماده براى یارى احمدم.(8)

ما معتقدیم هرکس تعصب را کنار گذاشته و بیطرفانه سطور طلائى تاریخ را درباره ابوطالب مطالعه کند با ابن ابى الحدید شارح نهج البلاغه هم صدا شده و میگوید:

ولو لا ابوطالب و ابنه *** لما مثل الدین شخصاً وقاما

فذاک بمکة آوى و حامى *** وهذا بیثرب حسّ الحماما(9)

هرگاه ابوطالب و فرزند برومندش نبود هرگز دین و مکتب اسلام بجاى نمیماند و قد راست نمیکرد ابوطالب در مکه بیارى پیامبر (صلى الله علیه وآله) شتافت و على (علیه السلام) در یثرب (مدینه) در راه حمایت از اسلام در گرداب مرگ فرو رفت!(10)


1 ـ تلخیص از سیره ابن هشام جلد 1 صفحه 191 و سیره حلبى جلد اول صفحه 131 و کتب دیگر.

2 ـ جلد هفتم الغدیر صفحه 346

3 و 4 ـ خزانة الادب ـ تاریخ ابن کثیر ـ شرح ابن ابى الحدید ـ فتح بارى ـ بلوغ الارب ـ تاریخ ابى الفدا ـ سیره نبوى و... بنقل الغدیر جلد 8

5 ـ کتاب الحجه ـ درجات الرفیعه بنقل از الغدیر جلد 8.

6 و 7- الغدیر جلد 8.

8 ـ «شیخ الاباطح» بنقل از ابوطالب مؤمن قریش.

9 ـ طبرى بنقل از ابوطالب مؤمن قریش.

10 ـ تفسیر نمونه 5/192

166 ـ داستان فدک چیست؟168 ـ معیار در گناهان کبیره چیست؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma