گروهى از مسیحیان معتقدند که خداوند در مسیح حلول کرده، و جمعى از صوفیان نیز چنین عقیده اى را درباره سران خود دارند، که مى گویند خدا در وجود آنها حلول نموده است.
به گفته مرحوم علامه حلّى در «کشف المراد» شکى در سخافت و بى پایه بودن این عقیده نیست، چرا که آنچه از حلول قابل تصور است این است که موجودى قائم به موجود دیگرى شود (مثل اینکه مى گوئیم گلاب یا عطر و بو در گل حلول کرده) این معنى مسلماً در مورد خداوند قابل تصور نیست، چرا که لازمه آن دارا بودن مکان و نیاز و حاجت به آن است که براى واجب الوجود غیر ممکن است، و آنها که معتقد به حلول خداوند در چیزى باشند سرانجام به نوعى از شرک مى رسند، و از سلک موحدان عالم خارجند.