171 ـ مکاشفه و شهود قلبى یعنى چه؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
180 پرسش و پاسخ
مفاسد اخلاقى و اجتماعى ناشى از رهبانیت172 ـ تقسیم روزیها توسط پروردگار با تلاش براى زندگى چگونه قابل جمع است؟

اشاره

یکى از منابع معرفت مسأله «شهود قلبى و مکاشفه» است.

قبل از هر چیز لازم است تعریفى براى این منبع که براى بسیارى ناشناخته است بشود، تا هم تفاوت آن با مسأله «وحى» و «الهام» و «فطرت» و «ادراکات عقلى» روشن گردد، و هم ناآگاهان آن را به «پندارگرائى» حمل نکنند.

و از سوى دیگر راه براى سوء استفاده هائى که از این عنوان شده، و جمعى را بر این داشته که با دیده تردید و بدبینى به آن نگاه کنند ببندد.

اصولاً موجودات جهان بر دو دسته اند:

1 ـ موجوداتى که با حس قابل درکند و آن را «عالم حس» مى نامند.

2 ـ موجوداتى که از حس ما پنهانند و آن را «عالم غیب» مى نامند.

ولى گاه مى شود که انسان درک و دید تازه اى پیدا مى کند که مى تواند با دید خود به جهان غیب راه یابد و قسمتى از این جهان را (به مقدار توانائى و قدرت خویش) مشاهده کند، به تعبیر دیگرى پرده ها کنار مى رود، و بعضى از حقائق جهان غیب، بر او کشف مى گردد به همان روشنى که انسان با چشم خود محسوسات را مى بیند، بلکه به مراتب از آن روشنتر و اطمینان بخش تر.

این حالت را «مکاشفه» یا «شهود باطن» مى گویند.

این همان مطلبى است که در قرآن مجید در آیه 5 و 6 سوره تکاثر منعکس است «کَلاّلَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِیْنَ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ: «اینگونه نیست که شما مى پندارید ، اگر علم الیقین داشته باشید دوزخ را با چشم خود مى بینید»!

و در مورد «مجرمان» و «مؤمنان» در منابع مختلف اسلامى وارد شده است که در آستانه مرگ حالت شهودى به آنها دست مى دهد، و فرشتگان یا ارواح مقدس اولیاء خدا را مشاهده مى کنند در حالى که اطرافیان آنها از درک چنین مطلبى عاجزند.

این همان مطلبى است که در غزوه خندق براى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)دست داد و فرمود در میان جرقه اى که از اصابت کلنگ به قطعه سنگى برخاست، قصرهاى کسرى یا قیصر روم و یا کاخهاى ملوک یمن را دیدم(1).

و همان است که در آن حدیث معروف در مورد «آمنه» مادر گرامى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است که در دوران حمل رسول خدا(صلى الله علیه وآله) گفت: «نورى را دیدم که از من خارج شد و قصرهاى سرزمین «بصرى» در شام را با آن مشاهده کردم» اینها نه وحى است، و نه الهام قلبى، بلکه نوعى مشاهده و درک و دید است که با مشاهده حسى فرق بسیار دارد.

این همان است که آن سخن سنج معروف مى گوید: «گرتو را چشمى از غیب باز شود، ذرات این جهان با تو همراز مى گردد، آنگاه است که نطق آب و گل را مى شنوى، و با شنیدن غلغله تسبیح موجودات جهان وسوسه تأویلها از تو زدوده مى شود، گوش نامحرمان این حقائق را نمى شنوند اما انسانى که محرم راز گردد لایق شنیدن این آوازها و رازها است»(2)

بنابراین «کشف وشهود» را در یک عبارت کوتاه چنین مى توان تعریف کرد: راه یافتن به عالم ماوراء حس، و مشاهده حقائق آن عالم با چشم درون، درست مانند مشاهده حسى، بلکه قویتر، یا شنیدن آن زمزمه ها با گوش جان

البته نه هرکس چنین ادعائى را کند مى توان از او پذیرفت، و نه به سخنان هر مدعى مى توان گوش فرا داد، ولى به هرحال سخن از اصل وجود چنین منبع معرفتى است(3)، و بعد در چگونگى وصول آن و سپس طرق شناختن مدعیان راستین از دروغین.

 


1 ـ «کامل ابن اثیر» جلد 2 صفحه 179.

2 ـ تلخیص از اشعار معروف.

3 ـ تفسیر پیام قرآن 1/252

مفاسد اخلاقى و اجتماعى ناشى از رهبانیت172 ـ تقسیم روزیها توسط پروردگار با تلاش براى زندگى چگونه قابل جمع است؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma