تقیه یا تغییر شکل مبارزه:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
180 پرسش و پاسخ
179 ـ هدف از (تقیّه) چیست؟180 ـ افسانه آیات شیطانى یا افسانه «غرانیق» چیست؟

 

در تاریخ مبارزات مذهبى و اجتماعى و سیاسى، زمانهائى پیش میآید که مدافعان یک حقیقت اگر بخواهند به مبارزه آشکار دست بزنند هم خودشان و هم مکتبشان به دست نابودى سپرده میشود و یا لااقل در معرض مخاطره قرار میگیرد مانند وضع شیعیان على (علیه السلام) در زمان حکومت غاصب بنى امیّه، در چنین موقعى راه صحیح و عاقلانه این است که نیروهاى خود را بهدر ندهند و براى پیشبرد اهداف مقدس خود به مبارزات غیر مستقیم و یا مخفیانه دست بزنند و در حقیقت تقیّه براى اینگونه مکتبها و پیروان آنها در چنین لحظاتى یکنوع تغییر شکل مبارزه محسوب مى شود که میتواند آنها را از نابودى نجات دهد و در ادامه مجاهدات خود پیروز گرداند. کسانیکه بر تقیه بطور دربست قلم بطلان میکشند معلوم نیست براى اینگونه موارد چه طرحى دارند؟ آیا نابود شدن خوب است و یا ادامه مبارزه بشکل صحیح و منطقى؟ راه دوم همان تقیّه است و راه اول چیزى است که هیچ کس نمیتواند آنرا تجویز کند.(1)

مسلمانان راستین، دست پروردگان پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)روح مقاومت عجیبى در برابر دشمنان داشتند، بعضى از آنها همچون «پدر عمار» حتى حاضر نمى شدند جمله اى با زبان مطابق میل دشمن بگویند، هر چند قلبشان مملو از ایمان به خدا و عشق به پیامبر (صلى الله علیه وآله) بود، و در این راه جان خود را نیز از دست مى دادند.

و بعضى همچون خود «عمار»، که حاضر مى شدند با زبان جمله اى بگویند باز وحشت سرتاپاى وجودشان را فرا مى گرفت، و خود را مسئول و مقصر مى دانستند، و تا پیامبر (صلى الله علیه وآله) به آنها اطمینان نمى داد که عملشان به عنوان یک تاکتیک براى حفظ جان خویشتن شرعاً جایز بوده است آرام نمى یافتند!

در حالات «بلال» مى خوانیم هنگامى که اسلام آورد، و شجاعانه به دفاع از منطق اسلام و حمایت از پیامبر (صلى الله علیه وآله) برخاست، مشرکان او را تحت فشار شدید قرار دادند، تا جائى که او را به میان آفتاب سوزان مى کشاندند و صخره بزرگى روى سینه او مى گذاشتند و به او مى گفتند: باید به خدا مشرک شوى.

او خوددارى مى کرد و در حالى که نفسهایش به شماره افتاده بود، پیوسته مى گفت: «احد، احد» (او خداى یگانه است او خداى یکتاست) سپس میگفت بخدا سوگند اگر مى دانستم سخنى از این ناگوارتر بر شما است آنرا مى گفتم!(2)

و در حالات «حبیب بن زید» انصارى مى خوانیم هنگامى که «مسیلمه کذاب» او را دستگیر کرده بود، از او پرسید آیا تو گواهى مى دهى که محمّد رسولخدا است؟ گفت آرى.

 

سپس از او سؤال کرد آیا گواهى مى دهى که من رسولخدایم؟ حبیب از طریق سخریه گفت من گفتار تو را نمى شنوم! مسیلمه و پیروانش بدن او را قطعه قطعه کردند و او همچون کوه استوار ماند(3).

و از این گونه صحنه هاى تکان دهنده در تاریخ اسلام مخصوصاً در حالات مسلمانان نخستین و یاران ائمه اهلبیت (علیهما السلام) فراوان است.

به همین دلیل محققان گفته اند که در این گونه موارد، شکستن سدّ تقیه و عدم تسلیم در برابر دشمن جایز است، هر چند به قیمت جان انسان تمام شود چرا که هدف برپا داشتن پرچم توحید و اعلاى کلمه اسلام است، مخصوصاً در آغاز دعوت پیامبر (صلى الله علیه وآله) این امر اهمیت خاصى داشته است.

با این حال شک نیست که تقیه در این گونه موارد نیز جائز است، و در موارد پائین تر از آن واجب، و بر خلاف آنچه افراد ناآگاه مى پندارند تقیه (البته در موارد خاص خود نه در همه جا) نه نشانه ضعف است، و نه ترس از انبوه دشمن و نه تسلیم در برابر فشار، بلکه تقیه یکنوع تاکتیک حساب شده براى حفظ نیروهاى انسانى و هدر ندادن افراد مؤمن در راه موضوعات کوچک و کم اهمیت محسوب مى شود.

در همه دنیا معمول است که اقلیتهاى مجاهد و مبارز، براى واژگون کردن اکثریت هاى خود کامه ستمگر و متجاوز، غالباً از روش «استتار» استفاده مى کنند، جمعیت زیرزمینى تشکیل مى دهند، برنامه هاى سرى دارند، و بسیار مى شود که خود را به لباس دیگران در مى آورند، و حتى به هنگام دستگیرشدن سخت مى کوشند که واقع کار آنها مکتوم بماند، تا نیروهاى گروه خود را بیهوده از دست ندهند، و براى ادامه مبارزه ذخیره کنند.

هیچ عقلى اجازه نمى دهد که در این گونه شرائط، مجاهدانى که در اقلیت هستند، علناً و آشکارا خود را معرفى کنند و به آسانى از طرف دشمن شناسائى و نابود گردند.

 

به همین دلیل تقیّه قبل از آنکه یک برنامه اسلامى باشد یک روش عقلانى و منطقى براى همه انسانهائى است که در حال مبارزه با دشمن نیرومندى بوده و هستند.

در روایات اسلامى نیز مى خوانیم که تقیّه به یک سپر دفاعى، تشبیه شده است.

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: التقیة ترس المؤمن و التقیة حرز المؤمن: «تقیه سپر مؤمن است، و تقیه وسیله حفظ مؤمن است»(4).

(توجه داشته باشید که تقیه در اینجا تشبیه به سپر شده و سپر ابزارى است که تنها در میدان جنگ و مبارزه با دشمن براى حفظ نیروهاى انقلابى از آن استفاده مى شود).

و اگر مى بینیم در احادیث اسلامى تقیه نشانه دین و علامت ایمان، و نه قسمت از مجموع ده قسمت دین شمرده شده است همه به خاطر همین است.

البته بحث در زمینه تقیه بسیار گسترده است که اینجا جاى شرح و بسط آن نیست، تنها هدف این بود که بدانیم آنچه را بعضى در مذمت تقیه مى گویند دلیل ناآگاهى وبى اطلاعى آنها از شرائط تقیّه و فلسفه آن است.

بدون شک مواردى وجود دارد که در آنجا تقیه کردن حرام است و آن در موردى است که تقیّه به جاى اینکه سبب حفظ نیروها شود مایه نابودى یا به خطر افتادن مکتب گردد و یا فساد عظیمى ببار آورد، در این گونه موارد باید سدّ تقیّه را شکست و پى آمدهاى آن را هر چه بود پذیرا شد.(5)


1 ـ تفسیر نمونه 2/373

2 ـ تفسیر فى ظلال جلد 5 صفحه 284.

3 ـ تفسیر فى ظلال جلد 5 صفحه 284.

4 ـ وسائل الشیعه جلد 11 حدیث 6 از باب 24 از ابواب امر به معروف.

5 ـ تفسیر نمونه 11/423

 
179 ـ هدف از (تقیّه) چیست؟180 ـ افسانه آیات شیطانى یا افسانه «غرانیق» چیست؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma