151 ـ نظر اسلام درباره جبر و اختیار چیست؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
180 پرسش و پاسخ
150 ـ چرا گاهى دعاهاى ما مستجاب نمى شود؟152 ـ آیا میان فرضیه تکامل و خداشناسى تضادى وجود دارد؟

این مسأله از قدیمى ترین مسائلى است که در میان دانشمندان مطرح بوده گروهى طرفدار آزادى اراده انسان، و گروهى طرفدار جبر بوده اند و هر کدام دلائلى براى اثبات مقصد خود ذکر کرده اند.

ولى جالب این است که هم «جبریین» و هم «طرفداران اختیار» در عمل اصل اختیار و آزادى اراده را به رسمیت شناخته، و پذیرفته اند، یا به تعبیر دیگر تمام این جرّ و بحثها در دایره مباحث علمى بوده نه در مقام عمل، و این به خوبى نشان مى دهد که اصل آزادى اراده و اختیار، فطرى همه انسانها است، و اگر پاى وسوسه هاى مختلف پیش نیاید، همه طرفدار اصل آزادى اراده اند.

این وجدان عمومى و فطرت همگانى که یکى از روشنترین دلائل اختیار است به صورتهاى گوناگونى در زندگى انسان تجلى مى کند زیرا اگر انسان خود را در اعمالش مجبور مى دانست و اختیارى براى خود قائل نبود چرا:

1 ـ گاه به خاطر اعمالى که انجام داده و یا به خاطر اعمالى که انجام نداده پیشمان مى شود، و تصمیم مى گیرد در آینده از تجربه گذشته استفاده کند، «این حالت ندامت براى طرفداران عقیده جبر فراوان است، اگر اختیارى در کار نیست ندامت چرا؟!

2 ـ بدکاران را همه ملامت و سرزنش مى کنند، اگر جبر است سرزنش چرا؟.

3 ـ نیکوکاران را مدح و تمجید و ستایش مى نمایند.

4 ـ در تربیت و تعلیم فرزندان مى کوشند تا آنها سعادتمند شوند، و اگر همه مجبورند تعلیم چه مفهومى دارد؟

5 ـ براى بالا بردن سطح اخلاق جامعه همه دانشمندان بدون استثنا تلاش دارند.

6 ـ انسان از خطاهاى خود توبه مى کند، با قبول اصل جبر، توبه معنى ندارد.

7 ـ انسان بر کوتاهیهائى که کرده حسرت مى خورد، چرا؟

8 ـ در تمام دنیا بدکاران و مجرمان را محاکمه مى کنند و آنها را تحت بازپرسى شدید قرار مى دهند، کارى که از اختیار بیرون است بازپرسى و محاکمه ندارد.

9 ـ در همه دنیا و میان تمام اقوام اعم از خداپرستان و مادیین براى مجرمان مجازات قائلند، مجازات برکارى که مجبور بوده؟!

10 ـ حتى طرفداران مکتب جبر هنگامى که کسى به منافع و حیثیت آنها تجاوز کند فریاد مى کشند و او را مقصر مى شمارند و به دادگاه مى کشانند!

خلاصه اگر راستى انسان از خود اختیارى ندارد، پشیمانى چه معنى دارد؟

ملامت و سرزنش براى چیست؟ آیا مى شود کسى را که دستش بى اختیار مرتعش و لرزان است ملامت کرد؟

چرا نیکوکاران را مدح و تشویق مى کنند، مگر از خود اختیارى داشته اند که با تشویق به کار نیک ادامه دهند؟

اصولاً با پذیرش تأثیر تعلیم و تربیت، جبر مفهوم خود را از دست خواهد داد

و از این گذشته مسائل اخلاقى بدون قبول آزادى اراده، ابداً مفهومى ندارد.

اگر ما در کارها مجبوریم توبه یعنى چه؟ حسرت خوردن چرا؟ محاکمه شخص مجبور از ظالمانه ترین کارها است، و مجازات او از محاکمه اش برتر.

همه اینها نشان مى دهد که اصل آزادى اراده، فطرى همه انسانها و موافق وجدان عمومى بشر است، نه تنها عوام که همه خواص و همه فلاسفه در عمل چنینند و حتى جبریها در عمل اختیارى هستند «الجبریون اختیاریون من حیث لایعلمون»!

و جالب اینکه قرآن مجید نیز کراراً روى همین مسأله تکیه کرده در آیه 39 سوره نبأ مى فرماید: فمن شاء اتخذ الى ربه مآبا: «هرکس بخواهد مى تواند راهى را به سوى پروردگارش برگزیند».

در آیات دیگر نیز روى مشیت و اراده انسان بسیار تکیه کرده است که ذکر همه آنها طولانى مى شود تنها به دو آیه زیر اکتفا مى کنیم:

انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا: «ما راه را به انسان نشان دادیم خواه پذیرا شود و شکر گزار گردد یا مخالفت کند و کفران نماید» (دهرـ3).

و در آیه 29 سوره کهف مى فرماید فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر: «هرکس مى خواهد ایمان بیاورد و هرکس نمى خواهد راه کفر پیش گیرد» (ولى بدانند ما براى کافران آتش عظیمى فراهم ساخته ایم).

سخن درباره مسأله جبر و تفویض بسیار طولانى است و در این زمینه کتابها یا مقاله ها نوشته شده، آنچه گفته شد تنها نگاهى به این مسأله از زاویه «قرآن» و «وجدان» بود، و این کلام را با یادآورى یک «نکته مهم» ادامه مى دهیم:

طرفدارى گروهى، از مسأله جبر تنها به خاطر پاره اى از مشکلات فلسفى و استدلالى نبوده بلکه عوامل مهم روانى و اجتماعى دیگرى بدون شک در پیدایش و ادامه این عقیده دخالت داشته است.

بسیارى از افراد عقیده به «جبر» یا «سرنوشت جبرى» یا «قضاوقدر» به معنى جبرى آن را که همه ریشه هاى مشترکى دارند به خاطر فرار از زیر بار مسؤولیتها پذیرفته اند یا این عقیده را پوششى براى شکستها و ناکامیهاى خود که بر اثر کوتاهى و سهل انگارى حاصل شده قرار داده اند.

و یا پوششى براى هوسهاى سرکش خویش که «مى خوردن ما را حق زازل مى دانسته و ما براى این مى مى خوریم که علم خداوند جهل نشود!»

گاه استعمارگران براى درهم کوبیدن مقاومت مردم، و خاموش کردن آتش قهر ملتها با توسل به این عقیده خود را بر همه تحمیل مى کردند که سرنوشت شما از اول همین بوده و غیر تسلیم و رضا کوچاره اى؟!

با قبول این مکتب، اعمال همه جنایتکاران موجه مى شود، و گناه همه گنهکاران توجیه منطقى مى یابد، و فرقى میان مطیع و مجرم باقى نخواهد ماند.(1)

آیه «و ما ربک بظلام للعبید» در سوره فصّلت آیه 46 دلیل روشنى است بر مسأله اختیار، و آزادى اراده، و بیانگر این حقیقت است که خداوند نه بى جهت کسى را کیفر مى هد، و نه بر مجازات کسى بدون دلیل مى افزاید، برنامه او عدالت محض است، چرا که سرچشمه ظلم، کمبودها و نقصانها، جهل و ناآگاهى، و یا هواى نفس است، و ذات پاک او از همه این امور منزه مى باشد.

قرآن، در آیات بینات خود قلم بطلان بر مکتب جبر که مایه اشاعه فساد، و امضاى انواع زشتیها، و نفى هرگونه تعهد و مسئولیت است مى کشد، همگان را در برابر اعمالشان مسئول مى شمرد، و نتائج اعمال هرکس را در درجه اول متوجّه خود او مى داند.

لذا در حدیثى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم که یکى از یارانش سؤال کرد:

هل یجبر الله عباده على المعاصى: «آیا خداوند بندگان را برگناه مجبور مى کند»؟

فقال: لا، بل یخیرهم و یمهلهم حتى یتوبوا.

فرمود: «نه بلکه آنها را آزاد مى گذارد و مهلت مى دهد تا از گناه خویش توبه کنند».

مجدداً سؤال مى کند: هل کلف عباده ما لایطیقون؟ «آیا بندگان خود را تکلیف مالایطاق مى کند»؟

امام (علیه السلام) فرمود: کیف یفعل ذلک و هو یقول: «و ما ربک بظلام للعبید»: «چگونه چنین کارى را مى کند در حالى که خودش فرموده: پروردگار تو به بندگان ظلم و ستم روا نمى دارد»؟

سپس امام (علیه السلام) افزود: پدرم موسى بن جعفر(علیه السلام) از پدرش جعفر بن محمّد (علیه السلام)چنین نقل فرمود: «کسى که گمان کند خداوند بندگان را مجبور بر گناه مى کند، یا تکلیف مالایطاق مى نماید، از گوشت حیوانى که او ذبح مى کند نخورید، شهادتش را نپذیرید، پشت سرش نماز نخوانید و از زکات نیز چیزى به او ندهید»! (خلاصه احکام اسلام را بر او جارى نکنید)(2).

حدیث فوق ضمنا اشاره اى است به این نکته ظریف که مکتب جبر سر از «تکلیف به مالایطاق» در مى آورد، چرا که اگر انسان از یکسو مجبور به گناه باشد، و از سوى دیگر او را از آن نهى کنند مصداق روشن تکلیف به مالایطاق است.(3)

و در آیه 29 سوره انسان مى خوانیم ان هذه تذکرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا (این یک تذکر و یادآورى است (با استفاده از آن) راهى به سوى پروردگارش انتخاب مى کند

از آنجا که ممکن است افراد کوته فکر از تعبیر فوق نوعى تفویض و واگذارى مطلق به بندگان تصور کنند، در آیه بعد براى نفى این توهمّ مى افزاید: «شما چیزى را نمى خواهید مگر اینکه خدا بخواهد» (و ما تشاءون الا ان یشاء الله).

«چرا که خداوند عالم و حکیم است» (ان الله کان علیما حکیما).

و این در حقیقت اثبات اصل معروف «الامربین الامرین» است، از یکسو مى فرماید: «خدا راه را نشان داده و انتخاب با شما است» و از سوى دیگر مى افزاید: «انتخاب شما منوط به مشیت الهى است» یعنى شما استقلال کامل ندارید بلکه قدرت و توان و آزادى اراده شما همه به خواست خدا و از ناحیه او است، و هر زمان اراده کند مى تواند این قدرت و آزادى را سلب کند.

به این ترتیب نه «تفویض» و واگذارى کامل است و نه اجبار و سلب اختیار» بلکه حقیقتى است دقیق و ظریف در میان این دو، یا به تعبیر دیگر: نوعى آزادى وابسته به مشیت الهى است، که هر لحظه بخواهد مى تواند آن را باز پس گیرد، تا هم بندگان بتوانند بار تکلیف و مسؤولیت را که رمز تکامل آنهاست بر دوش گیرند و هم خود را بى نیاز از خداوند تصور نکنند.

خلاصه این تعبیر براى آن است که بندگان، خود را بى نیاز از هدایت و حمایت و توفیق و تأیید ذات مقدس او ندانند، و در عین تصمیم گیرى در کارها، خود را به او بسپارند، و تحت حمایت او قرار دهند.

از اینجا روشن مى شود اینکه بعضى از مفسران جبرى مسلک مانند «فخر رازى» به این آیه چسبیده اند به خاطر پیشداوریهائى است که در این مسأله داشته اند، او مى گوید: واعلم ان هذه الایة من جملة الایات التى تلاطمت فیها امواج الجبر و القدر!: «بدان که این آیه از آیاتى است که امواج جبر در آن متلاطم است!(4).

آرى، اگر این آیه را از آیات قبل جدا کنیم جاى این توهم وجود دارد ولى با توجه به اینکه در یک آیه بیان تأثیر اختیار شده، و دریک آیه دیگر بیان تأثیر مشیت پروردگار، به خوبى مسأله «الامر بین الامرین» تثبیت مى گردد.

عجیب است طرفداران تفویض به همان آیه اى مى چسبند که سخن از اختیار مطلق مى گوید، و طرفداران جبر به آیه اى که به تنهائى بوى جبر مى دهد، و هر کدام مى خواهند پیشداوریهاى خود را با آن توجیه کنند، در حالى که فهم صحیح کلام الهى (و هر کلام دیگر) ایجاب مى کند که همه را در کنار هم بگذارند، و بدون تعصب و پیشداورى قبلى قضاوت کنند.

ذیل آیه که مى فرماید: ان الله کان علیما حکیما نیز ممکن است اشاره به همین معنى باشد چرا که علم و حکمت خدا ایجاب مى کند بندگان را در پیمودن راه تکامل آزاد بگذارد، وگرنه تکامل اجبارى و تحمیلى تکامل نیست، بعلاوه علم و حکمت او اجازه نمى دهد که افرادى را مجبور به کار خیر و افرادى را مجبور به کار شرّ کند، و بعد گروه اول را پاداش دهد، و گروه دوم را مجازات کند.(5)


1 ـ تفسیر نمونه 26/64

2 ـ عیون اخبار الرضا، مطابق نقل نورالثقلین جلد 4 صفحه 555.

3 ـ تفسیر نمونه 20/308

4 ـ تفسیر «فخررازى» جلد 30 صفحه 262.

5 ـ تفسیر نمونه 25/385

 

150 ـ چرا گاهى دعاهاى ما مستجاب نمى شود؟152 ـ آیا میان فرضیه تکامل و خداشناسى تضادى وجود دارد؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma