46 ـ حقیقت اسرارآمیز وحى چیست؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
180 پرسش و پاسخ
45 ـ نبوت و امامت در خردسالى چگونه ممکن است؟47 ـ چگونه پیامبر (ص) امّى بود؟

بدون شک ما نمى توانیم از رابطه وحى و حقیقت آن اطلاع زیادى پیدا کنیم، چرا که این یک نوع ادراکى است خارج از حدود ادراکات ما، و یک نوع ارتباطى است خارج از ارتباطهاى شناخته شده ما، عالم وحى براى ما عالمى است ناشناخته و ما فوق ادراکات ما.

به راستى چگونه یک انسان خاکى با مبدأ عالم هستى ارتباط پیدا مى کند؟ و چگونه خداوند ازلى و ابدى و بى نهایت از هر جهت، با مخلوقى محدود و ممکن الوجود رابطه برقرار مى سازد؟ و در لحظه نزول وحى چگونه پیامبر (صلى الله علیه وآله) یقین پیدا مى کند که این ارتباط از ناحیه او است؟!

اینها سؤالاتى است که پاسخ آن براى ما مشکل است، و اصرار در فهم آن بسیار بى مورد.

تنها مطلبى که براى ما در اینجا معقول و قابل طرح است اصل وجود یا امکان چنین ارتباط مرموزى است.

ما مى گوئیم هیچ دلیل عقلى که امکان چنین امرى را نفى کند وجود ندارد، بلکه به عکس، ما ارتباطهاى مرموزى را در جهان خود مى بینیم که از تفسیر آن عاجزیم، و این ارتباطها نشان مى دهد که ما فوق حواس و ارتباطهاى ما نیز درک و دیدهاى دیگرى وجود دارد.

بد نیست با ذکر مثالى این موضوع را روشنتر سازیم.

فرض کنید ما در میان شهر کوران (البته کوران مادرزاد!) با دو چشم بینا زندگى مى کنیم، تمام اهل شهر چهار حسى هستند (بنابراینکه مجموع حواس ظاهرى انسان را پنج حس بدانیم) تنها ما هستیم که آدم «پنج حسى» مى باشیم، پیوسته با چشم خود حوادث زیادى را در آن شهر مى بینیم، و به اهل شهر خبر مى دهیم، اما آنها همه تعجب مى کنند، که این حس مرموز پنجم چیست که دایره فعالیتش اینگونه وسیع و گسترده است؟ و هر قدر بخواهیم درباره حس بینائى و عملکرد آن براى آنها بحث کنیم بى فایده است، جز شبح مبهمى در ذهن آنها چیزى نمى آید، از یکسو نمى توانند منکر آن شوند، چون آثار گوناگونش را مى یابند و حس مى کنند، و از سوى دیگر نمى توانند حقیقت بینائى را دریابند، چون در تمام عمر حتى یک لحظه بینا نبوده اند.

نمى گوئیم وحى «حس ششم» است، بلکه مى گوئیم یکنوع درک و ارتباط با عالم غیب و ذات پاک خداوند است که چون ما فاقد آن هستیم حقیقت آن را درک نمى کنیم، هرچند از طریق آثار به وجودش ایمان داریم.

ما همین اندازه مى بینیم، مردانى بزرگ با دعوتى که محتواى آن مافوق افکار بشر است به سوى انسانها مى آیند و آنها را به خداوند و آئین الهى دعوت مى کنند، و معجزات و خارق عاداتى که آن نیز فوق طاقت بشر است با خود دارند که ارتباطشان را با عالم غیب روشن مى سازد، آثار نمایان است اما حقیقت امر، مخفى.

مگر ما تمام اسرار این جهان را کشف کرده ایم که اگر با پدیده وحى برخورد کردیم ودرک حقیقت آن بر ما مشکل شد آن را نفى کنیم؟

ما حتى در عالم حیوانات پدیده هاى مرموزى مى بینیم که از تفسیر آن عاجزیم، مگر پرندگان مهاجر که در مسافرت طولانى خود گاهى در سال هیجده هزار کیلومتر راه طى مى کنند و از قطب شمال به جنوب و بالعکس حرکت مى نمایند زندگى اسرار آمیزشان براى ما روشن است؟

آنها چگونه جهت یابى مى کنند، و راه را دقیقاً مى شناسند؟ گاه در روزها و گاه در شبهاى تاریک، سفر دور و دراز خود را ادامه مى دهند، در حالى که ما اگر بدون وسائل فنى و دلیل راه حتى یکصدم مسیر آنها را بخواهیم طى کنیم به زودى گم مى شویم، این چیزى است که هنوز علم و دانش نتوانسته است پرده از روى آن بردارد، گروههائى از ماهیان در اعماق دریاها زندگى مى کنند که معمولاً به هنگام تخم ریزى به زادگاه اصلى خود که شاید هزاران کیلومتر با آنها فاصله دارد باز مى گردند آنها از کجا زادگاه خود را به این آسانى مى یابند؟

و امثال این پدیده هاى مرموز در جهانى که ما در آن زندگى مى کنیم بسیار زیاد است، و همینهاست که ما را از توسل به انکار و نفى بازمى دارد، و توصیه شیخ الرئیس ابوعلى سینا را به یاد ما مى آورد که: کل ماقرع سمعک من الغرائب فضعه فى بقعة الامکان مالم یذدک عنه قاطع البرهان: «هرچه از عجائب بشنوى آن را انکار مکن، و در بقعه امکان جاى ده، مادام که دلیل قاطعى تو را مانع نشود»!

اکنون ببینیم مادیها براى انکار مسأله وحى چه دست و پائى کرده اند.

بعضى از آنها هنگامى که مسأله وحى مطرح مى شود پاسخ عجولانه اى به آن مى دهند و مى گویند: چنین چیزى برخلاف علم است!

و اگر بپرسیم کجاى آن بر خلاف علم است؟ با یک لحن قاطع و غرور ـ آمیز مى گویند: همین اندازه که علوم طبیعى چیزى را ثابت نکرد کافى است که آن را انکار کنیم؟ اصولاً مطلبى براى ما قابل قبول است که با معیارهاى علوم تجربى ثابت شده باشد!

از این گذشته در بررسیها و پژوهشهاى علمى درباره جسم و روان انسان به حس مرموزى که بتواند ما را با جهان ماوراء طبیعت مربوط کند برخورد نکرده ایم پیامبران از جنس ما بودند، چگونه مى توان باور کرد که آنها احساس یا ادراکى ماوراى احساسات و ادراکات ما داشته اند؟

اینگونه برخورد مادیها با مسأله وحى منحصر به این مورد نیست، آنها در برابر تمام مسائل مربوط به «ماوراء طبیعت» چنین قیافه اى را به خود مى گیرند، و ما نیز در همه جا براى رفع اشتباه آنها مى گوئیم:

فراموش نکنید قلمرو علم (البته آنها هرجا علم مى گویند به معنى علوم تجربى و طبیعى است) جهان ماده است، معیارها و ابزارهائى که براى مباحث علمى پذیرفته شده آزمایشگاهها، تلسکوپها، میکروسکوپها و سالنهاى تشریح همه در همین محدوده کار مى کنند، این علوم با این ابزارها و معیارها مطلقاً در مورد خارج از محدوده عالم مادّه نمى تواند سخن بگوید، نه نفى و نه اثبات، دلیل آن هم روشن است، و آن اینکه این معیارها توانائى محدود، و قلمرو خاصى دارند.

بلکه ابزار هریک از علوم طبیعى، نیز براى علم، دیگر فاقد توانائى و کاربرد است، فى المثل اگر میکرب سل را در پشت تلسکوپهاى عظیم نجو مى نبینیم نمى توانیم آن را انکار کنیم، و یا اگر سیّاره پلوتون با میکرسکوپها و ذره بینها قابل مشاهده نباشد نباید زیر سؤال قرار گیرد!

ابزار شناخت در هر جا متناسب همان علم است، و ابزار شناخت براى ماوراء طبیعت چیزى جز استدلالات نیرومند عقلى که راه ما را به سوى آن جهان بزرگ باز مى کند نخواهد بود.

آنها که علم را از قلمروش خارج مى کنند در حقیقت نه عالمند ونه فیلسوف، مدعیانى هستند خطاکار و گمراه.

ما همین اندازه مى بینیم که مردانى بزرگ آمدند و مسائلى به ما ارائه کرده اند که از قدرت بشر خارج است و ارتباط آنها را با خارج از جهان ماده مسلم مى سازد، اما این ارتباط مرموز چگونه است؟ براى ما روشن نیست، مهم این است که ما مى دانیم چنین ارتباطى وجود دارد.(1)

 

 


1 ـ تفسیر نمونه 20/496

45 ـ نبوت و امامت در خردسالى چگونه ممکن است؟47 ـ چگونه پیامبر (ص) امّى بود؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma