اجتماع گرایى و انزواطلبى در روایات اسلامى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد ۳
تفسیر و جمع بندىاحادیث مخالف و معارض!

یک نگاه اجمالى به تعلیمات اسلام در زمینه هاى مختلف به خوبى نشان مى دهد که همه جا اسلام طرفدار جماعت و اجتماع است، و حتّى عبادات اسلامى که رابطه میان خلق و خالق است و به صورت دسته جمعى انجام مى شود.

اذان و اقامه دعوت عام به سوى نماز و فلاح و رستگارى است (حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ) ضمیرها در سوره حمد، همه به صورت جمعى است، و در شکل متکلم مع الغیر، و در پایان نماز سلامى است عام بر همه مؤمنان و نمازگزاران.

نماز جماعت و از آن فراتر نماز جمعه و از همه فراتر حج، عباداتى مى باشند که به طور کامل جنبه اجتماعى دارند.

در روایات اسلامى تأکید فراوان بر لزوم جماعت و همراهى و همگامى با آن شده است از جمله:

1ـ در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود: «اَیُّها النّاسُ عَلَیْکُمْ بِالْجَماعَةِ وَ اِیّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ; اى مردم! بر شما است که از جماعت جدا نشوید، و از جدایى و پراکندگى بپرهیزید»(1)

2ـ در حدیث دیگرى از همان بزرگوار مى خوانیم: «اَلْجَماعَةُ رَحْمَةٌ، وَ الْفُرْقَةُ عَذابٌ; اجتماع رحمت است، و پراکندگى عذاب.»(2)

3ـ در حدیث دیگرى باز از همان حضرت آمده است: «یَدُاللّهِ عَلَى الْجَماعَةِ فَاِذَا اشْتَدَّ (شَدَّ) الشّاذَّمِنْهُمْ اِخْتَطَفَهُ الشَّیْطانُ کَما یَختَطِفُ الذِّئْبُ الشّات الشّاذَّةَ مِنَ النِّعَمِ; دست خدا بر سر جماعت است، هنگامى که یکى از آنها از جمعیت جدا شود (و به انزوا روى آورد) شیطان او را مى رباید، همان گونه که گرگ گوسفند جدا شده از گلّه را مى رباید».(3)

4ـ همین مضمون را به تعبیر دیگرى از مولاى متّقیان على(علیه السلام) در نهج البلاغة مى خوانیم فرمود: «وَ اَلْزَمُوا السَّوادَ الاَْعْظَمَ فَاِنَّ یَدَاللّهِ مَعَ الْجَماعَةِ، وَ اِیّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَاِنَّ الشّاذَ مِنَ النّاسِ لِلشَّیْطانِ، کَما اَنَّ الشّاذَ مِنَ الْغَنَمِ لِلذّئْبِ، اَلا مَنْ دَعا اِلى هذَا لِشّعارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کانَ تَحْتَ عِما مَتى هذِهِ; همواره با سواد اعظم (اکثریت طرفداران حق) باشید که دست خدا با جماعت است، و از پراکندگى بپرهیزید که انسانِ تنها بهره شیطان است، چنانچه گوسفند تک رو بهره گرگ. آگاه باشید، هر کس به این شعار دعوت کند (اشاره به شعار تفرقه اندازى مملو از فتنه و فساد خوارج است) وى را بکشید، گرچه زیر این عمامه من باشد».(4)

5ـ با توجه به اهمّیت تعبیر فوق به روایت دیگرى که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در همین زمینه نقل شده توجه کنید، مى فرماید: «اِنَّ الشَّیْطانَ ذِئْبُ الاِْنْسانِ کَذِئْبِ الْغَنَمِ یَاْخُذُ الْقاصِیَةَ وَ النّاحِیَةَ وَ الشّارِدَةَ، اِیّاکُمْ وَ الشِّعابَ، وَ عَلَیْکُمْ بِالْعامَّةِ وَ الْجَماعَةِ وَ الْمَساجِدِ; شیطان گرگ انسان ها است مانند گرگ براى گوسفند که گوسفندانى را که از گله دور مى شوند یا در کنار قرار مى گیرند یا فرار مى کنند، مى گیرد. از جدایى و فرقه فرقه شدن بپرهیزید و بر شما باد که همراه مردم و جماعت و مساجد باشید.»(5)

6ـ در حدیث دیگرى از همان بزرگوار آمده است: «لا یَحِلُّ لِمُسْلِم اَنْ یَهْجُرَ اَخاهُ فَوْقَ ثَلاثَةِ (اَیّام)، وَ السّابِقُ بِالصُّلْحِ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ; براى هیچ مسلمانى جایز نیست، بیش از سه روز از برادر مسلمانش دورى (و قهر) کند، و آن کس که پیش قدم در صلح مى شود، داخل در بهشت خواهد شد.»(6)

7ـ همین مضمون را با تعبیر دیگرى از آن حضرت مى خوانیم: «لا یَحِلُّ لِمُسْلِم اَنْ یَهْجُرَ اَخاهُ فَوْقَ ثَلاثَةِ اَیّام اِلاّ اَنْ یَکُونَ مِمَّنْ لا یُؤمِنُ بَوائِقَهُ; براى هیچ مسلمانى سزاوار نیست بیش از سه روز از برادر مسلمانش دورى کند، مگر این که کسى بوده باشد که انسان از خطرات او ایمن نباشد.»(7)

حتى در بعضى از احادیث آمده است: «اگر دو نفر از یکدیگر قهر کنند و از دنیا بروند مسلمان از دنیا نمى میرند.»(8)

درست است که این احادیث درباره جدایى به معنى قهر کردن از یکدیگر است، ولى به هر حال نشان مى دهد که اسلام همواره طرفدار اجتماع و پیوستن دل ها است و به یقین عزلت و گوشه گیرى با روح این دستورها نمى سازد.

8ـ در حدیث دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که به مردى که مى خواست به کوه برود و گوشه گیرى کند تا عبادت خدا بجا آورد، فرمود: «لَصَبْرُ اَحَدِکُمْ ساعَةً عَلى ما یَکْرَهُ فِى بَعْضِ مَواطِنِ الاِْسْلامِ خَیْرٌ مِنْ عِبادَتِهِ خالِیاً اَرْبَعِینَ سَنَةً; صبر کردن یکى از شما به اندازه یک ساعت در برابر ناملایمات در میان مسلمانان بهتر از عبادت چهل سال در انزوا است.»(9)

9ـ روایات متعددى داریم که در اسلام از رهبانیت که نوعى انزوا و گوشه گیرى است به شدّت نهى شده از جمله در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود: «لَیْسَ فِى اُمَّتِى رَهْبانیَّةٌ وَ لا سِیاحَةٌ; در امت من رهبانیت و سیاحت نیست.» (منظور از رهبانیت، گوشه گیرى و ترک دنیا براى عبادت است. و منظور از سیاحت انزواطلبى سیّار است، زیرا در زمان قدیم بعضى به کلى ترک خانه و لانه مى کردند و دائماً به صورت سیّاح در گردش بودند، و آن را نوعى عبادت و ترک دنیا مى پنداشتند، بنابراین در اسلام نه گوشه گیرى ثابت و نه انزواطلبى سیّار وجود ندارد).(10)

10ـ در حدیث پرمعنایى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) چنین مى خوانیم که در عصر آن حضرت، فرزند «عثمان بن مظعون» یکى از اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) از دنیا رفت، او شدیداً اندوهگین شد، تا آنجا که گوشه اى از خانه اش را به عنوان مسجد برگزید و مشغول عبادت شد (و همه کار را ترک کرد و منزوى گردید) این خبر به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رسید. او را صدا زد و به او فرمود: «یا عُثْمانُ اِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى لَمْ یَکْتُبْ عَلَیْنا الرَّهْبانیَّةَ، اِنَّما رَهْبانِیَّةُ اُمَّتِّى الْجِهادُ فى سَبیلِ اللّهِ; اى عثمان! خداوند متعال وظیفه ما را رهبانیت قرار نداده، رهبانیت امّت من جهاد در راه خدا است» (اشاره به این که اگر مى خواهى ترک دنیا کنى، از یک طریق مثبت مانند جهاد در راه خدا و شهادت فى سبیل اللّه ترک دنیا کن، نه به صورت منفى و منزوى شدن).

سپس درباره مرگ فرزندش به او دلدارى داد و فرمود: «آیا شادمان نمى شوى که روز قیامت به هر درى از درهاى بهشت برسى فرزندت را در آنجا ببینى که دامان تو را مى گیرد و نزد خدا تو را شفاعت مى کند»(11)

11ـ شبیه این معنى را در نهج البلاغه درباره یکى از یاران على(علیه السلام) مى خوانیم که وقتى وارد «بصره» شد، به دیدن «علاء بن زیاد حارثى» رفت، هنگامى که خانه بسیار وسیع او را دید تعجب کرد و فرمود: «خانه اى به این وسعت در این دنیا براى چه مى خواهى؟ نیاز تو در آخرت به آن بیشتر است، سپس افزود، آرى مى توانى به وسیله این خانه به آخرت برسى به این صورت که مؤمنان را در آن مهمان کنى، صله رحم نمایى و حقوق لازم آن را بپردازى، اگر این کار کنى، به وسیله آن به آخرت مى رسى».

در اینجا «علاء بن زیاد» از برادرش «عاصم بن زیاد» که در نقطه مقابل او قرار داشت، سخن گفت و عرض کرد: یا امیر المؤمنین! من از کار برادرم به شما شکایت مى کنم.

امام فرمود: «مگر چه شده؟»

عرض کرد: عبایى پوشیده و از دنیا کناره گیرى کرده است.

امام فرمود: «او را نزد من حاضر کنید.»

هنگامى که خدمت حضرت آمد، به او چنین فرمود: «یا عُدَىَّ نَفْسِهِ، لَقَدْ اِسْتَهامَ بِکَ الْخَبِیْثُ، اَما رَحِمْتَ اَهْلَکَ وَ وَلَدَکَ، اَ تَرى اَنَّ اللّهَ اَحَلَّ لَکَ الطَّیِّباتِ وَ هُوَ یَکْرَهُ اَنْ تَاْخُذَها؟; اى دشمن جان خود! شیطان در تو راه یافته، و هدف تیرهاى او قرار گرفته اى (اگر به خود رحم نمى کنى) آیا به خانواده و فرزندت رحم نمى کنى؟ تو خیال مى کنى خداوند نعمت هاى پاکیزه را بر تو حلال کرده، اما دوست ندارد که تو را از آنها استفاده کنى؟ (آیا چنین تناقضى امکان پذیر است؟)».

سپس هنگامى که «عاصم» به امیرالمؤمنین عرض کرد: «پس شما چرا یک چنین لباس خشن و غذاى ناگوار دارى؟» (بگذارید من هم به شما اقتدا کنم؟).

امام فرمود: «وظیفه من با تو فرق دارد، خداوند به پیشوایان حق و عدالت واجب کرده که بر خود سخت بگیرند و مانند ضعیف ترین مردم زندگى کنند، تا فقر فقیران آنها را در فشار قرار ندهد (تا سر از فرمان خدا برتابند).»(12)

12ـ از روایت دیگرى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که به عبداللّه بن مسعود فرمود چنین استفاده مى شود که مسأله «رهبانیت» و انزواى اجتماعى، در میان بنى اسرائیل (یهودیانى که به حضرت مسیح(علیه السلام) گرایش پیدا کردند) در یک شرایط استثنایى بر آنها تحمیل شد و هرگز جزء آیین آنها نبود.

«ابن مسعود» مى گوید: «من با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر یک مرکب سوار بودیم فرمود: «مى دانى از کجا بنى اسرائیل رهبانیت را به وجود آوردند؟» ابن مسعود مى گوید: «من گفتم خدا و پیامبرش آگاه ترند» فرمود: «ظَهَرَتْ عَلَیْهِمُ الْجَبابِرَةٌ بَعْدَ عِیْسى یَعْمَلُونَ بمَعاصِى اللّهِ فَغَضِبَ اَهْلُ الاِْیمانِ فَقاتَلُوهُمْ فَهَزَمَ اَهْلَ الاِیْمانِ ثَلاثَ مَرّات فَلَمْ یَبْقَ مِنْهُمْ اِلاّ الْقَلیِلُ، فَقالُوا اِنْ ظَهَرْنا لِهؤُلاءِ اَفْنَوْنا وَ لَمْ یَبْقَ لِلدِّینِ اَحَدٌ یَدْعُوا اِلَیْهِ، فَتَعالَوْا نَتَفَرَّقْ فِى الاَْرْضِ اِلى اَنْ یَبْعَثَ اللّهُ النَّبِىَّ الَّذى وَعَدَنا بِهِ عِیْسى(علیه السلام) یَعْنُونَ مُحَمَّداً(صلى الله علیه وآله) فَتَفَرَّقُوا فى غِیْرانِ الْجِبالِ وَ اَحْدَثُوا رَهْبانِیَّةً; گروهى از جباران، بعد از حضرت عیسى(علیه السلام) ظهور کردند که پیوسته مشغول گناه بودند، مؤمنان به مسیح(علیه السلام) به آنها خشم گرفتند، و به جنگ با آنها برخاستند و سه بار گرفتار شکست شدند، و از آن مؤمنان جزء گروه کمى باقى نماند (و بقیه شهید شدند) آنها با خود گفتند اگر ما در مقابل آنها آشکار شویم همه ما را نابود خواهند کرد، و کسى براى دعوت به دین باقى نمى ماند، بیایید پراکنده شویم تا زمانى که پیامبرى که عیسى(علیه السلام)به ما وعده داده است ظاهر شود - مقصودشان محمّد(صلى الله علیه وآله) بود ـ آنها به غارهاى کوه ها پناه بردند، و آیین رهبانیّت را به وجود آوردند»(13) (بنابراین رهبانیت جزء آیین مسیح(علیه السلام) نبود، روشى بود که در شرایط خاصّى، جمعى از پیروان مسیح(علیه السلام) براى حفظ خود به وجود آوردند.


1. تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 381 - 390.

2. کنز العمال، جلد 1، حدیث 1028، صفحه 206.

3. میزان الحکمة، جلد اوّل، حدیث 2438، صفحه 406.

4.کنزالعمّال، جلد 1، صفحه 206، حدیث 1032.

5. نهج البلاغة، خطبه 127.

6.المحجّة البیضاء، جلد 4، صفحه 8.

7. همان، صفحه 7.

8. همان مدرک.

9. سفینة البحار، ماده هجر.

10.میزان الحکمة، جلد 3، صفحه 1966، حدیث 12914.

11.بحار الانوار، جلد 67، صفحه 115.

12.بحار الانوار، جلد 67، صفحه 114.

13. نهج البلاغة، خطبه 209.

تفسیر و جمع بندىاحادیث مخالف و معارض!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma